جنون سیاسی عربستان در دوران پساداعش
بهویژه اینکه ریاض بعد از سفر دکتر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری به بیروت، احساس کرد که تهران با جمع بندی تحولات سیاسی و میدانی در منطقه به سمت ایجاد یک توازن سیاسی و میدانی پیش میرود که این توازن به مفهوم بازگشت ثبات و امنیت به منطقه است. البته بدیهی است که دستاوردهای کنونی محور مقاومت در میدان و سیاست، حاصل نگاه عمیق و تحلیل دقیق ایران از رویدادهای منطقه و نیز شناخت عوامل مؤثر در ایجاد بحران و آگاهی از پشت پردهها بود.
تفسیر رفتارهای سعودی در منطقه بهویژه رویدادهای لبنان را میتوان تنها نتیجه سردرگمی آنان در قبال دستاوردهای میدانی و سیاسی مقاومت در منطقه دانست.
کار داعش در عراق پایان یافته است و در سوریه نیز آخرین نفسهای خود را میکشد. تنها نتیجه «توفان قاطعیت» در یمن کارنامهای از رسوایی و کشتار کودکان است.
در کردستان نیز سناریوی همه پرسی با برگه بارزانی شکست خورد. سناریویی که برای دوران پساداعش طراحی شده بود که کمترین نتیجهای که ریاض به آن چشم امید داشت ایجاد جبههای جدید از درگیری داخلی در عراق بود .
بازی با برگه بارزانی نتیجه نداد و تمامی رویدادهای سیاسی و میدانی منطقه با محوریت گفتمان مقاومت اسلامی بر خلاف ارزیابیها و سرمایهگذاری چندین ساله سعودیها و محور ضدمقاومت پیش رفت.
تقریباً هیچ یک از پروندههایی که ریاض برای آسیب رساندن به محور مقاومت و کند کردن روند آن بازکرده بود نه تنها به نتیجه نرسید بلکه به ایجاد جبهههای جدیدی برای سعودی انجامید که توان رویارویی با آن را ندارد.
بهویژه اینکه ریاض بعد از سفر دکتر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری به بیروت، احساس کرد که تهران با جمع بندی تحولات سیاسی و میدانی در منطقه به سمت ایجاد یک توازن سیاسی و میدانی پیش میرود که این توازن به مفهوم بازگشت ثبات و امنیت به منطقه است.
البته بدیهی است که دستاوردهای کنونی محور مقاومت در میدان و سیاست، حاصل نگاه عمیق و تحلیل دقیق ایران از رویدادهای منطقه و نیز شناخت عوامل مؤثر در ایجاد بحران و آگاهی از پشت پردهها بود.
کمتر کسی است که به خاطر نیاورد که بیش از 90 درصد تحلیلها در آغاز بحران سوریه در سرنگونی نظام کنونی خلاصه و تعریف میشد. حتی ارزیابیهای امنیتی نیز همین را تاکید میکرد.
بازگشت به ثبات درمنطقه که درسایه برتری محتوایی، سیاسی و میدانی محور مقاومت در حال نهادینه شدن است دقیقاً در تقابل با نظریه هرج و مرج سازندهای است که آمریکاییها روی آن تاکید کردهاند. بنابراین طبیعی است که آنان این پیروزیها و تغییر قواعد بازی به نفع محور مقاومت را برنتابند.
اینبار مأموریت اجرایی کردن نظریه «بازگشت ناآرامی» در برابر نظریه «بازگشتثبات» برعهده سعودیهاست که هم انگیزههای کافی دارند و هم نیازهای سیاسی در داخل و خارج، آنان را وادار به چنین کاری میکند.
نگرانی عربستان از تحولات بیداری اسلامی و نیز گسترش دایره این مفهوم در کنار بحران اعتقادی داخل و نیز چالشهای سیاسی، سبب شدند تا این کشور برای تضمین ثبات و پایداری سیاسی خود تلاش کند تا با برگههای مختلفی به یک بازیگر فعال در منطقه تبدیل شود که هم انگیزههای حمایتی آمریکا را جلب کرده و از سویی، برای ایجاد یک مدل جایگزین، در برابر محور مقاومت برنامهریزی کند.
اینبار بازی با برگه حریری و اتهامزنی به ایران با اهداف و انگیزههای جدیدی شدت گرفت. تهدیداتی که البته با درایت حزب الله در لبنان خنثی شد. درایتی که بار دیگر ارزیابیهای آنان را بههم ریخت. اتفاقی که قرار بود با اجبار حریری به استعفا رخ دهد، اجرایی نشد.
پیش بینیها بر بازگشت ناامنی به لبنان یا دست کم درگیریهای داخلی بود و در این موضوع روی واکنش حزبالله نیز حساب کرده بودند. آنان انتظار داشتند که واکنش حزبالله و ایران یک واکنش احساسی باشد و وضعیت را دچار تنش کند. اما این اتفاق نیفتاد. اکنون اتهامزنی به ایران با حساب بازکردن روی جریان حریری در لبنان یکی از سناریوهایی است که عربستان به آن امیدوار است؛ اما بیتردید تجربههای تاریخی منطقه نشان میدهد که این دست و پازدنها برای حفظ بقا نخواهد توانست تضمینی برای سعودیها باشد و به یقین باید در روزهای آینده منتظر فروپاشی این پادشاهی جنونآمیز بود.