دکتر اکبری در چهل و ششمین نشست «کبوتران مسجد دوردست»:
غربیها میخواستند مسلمانان بوسنی از صحنه اروپا حذف شوند/دشمنی با رژیم صهیونیستی ریشه های انسانی، آرمانی و تاریخی دارد
چهل و ششمین نشست «کبوتران مسجد دوردست» با موضوع «بررسی زمینه، تاثیر هنر و ادبیات مقاومت در ثبت واقعیات: نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین» با حضور دکتر حسین اکبری برگزار شد.
به گزارش سایت بیداری اسلامی ، چهل و ششمین نشست «کبوتران مسجد دوردست» با موضوع «بررسی زمینه، تاثیر هنر و ادبیات مقاومت در ثبت واقعیات: نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین» با حضور دکتر حسین اکبری برگزار شد.
دکتر «حسین اکبری» محقق، نویسنده و تحلیلگر حوزه مقاومت، جنگ بوسنی و هرزگوین بیان داشت: بحث بوسنی همواره در یک فضایی مطرح می شود که اصلا چرا ما به بوسنی رفتیم؟ یا اینکه آیا ما باید وارد بوسنی می شدیم؟ طبیعتا این مسئله تعمیم داده می شود به اینکه ورود ما به سوریه درست بود یا اشتباه؟
وی افزود: حال که ما ورود کردیم، سوال این است که این ورود چه نتایجی را در بر دارد و اگر ما ورود نمی کردیم چه می شد؟ من فکر می کنم برخی از افراد و حتی نخبگان بر این نظر هستند که ما وارد بوسنی شده و شهید هم دادیم ولی نهایتا چه شد؟ پس اگر قرار بود اینگونه شود پس چرا ورود کردیم؟
آمریکایی ها پس از فروپاشی شوروی فکر می کردند جهان غنیمت آنهاست
دکتر اکبری افزود: چند سئوال اساسی مطرح است اینکه حادثه بوسنی در چه شرایط مکانی و زمانی به وقوع پیوست؟این حادثه همزمان بود با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که حادثه مهمی در دنیا بود و در آن حادثه گفتمان کاپیتالیسم یا لیبرالیسم در مقابل گفتمان کمونیسم به پیروزی رسید، یعنی عملا آمریکایی ها تصورشان آن بود که با فروپاشی شوروی، جهان غنیمت آمریکایی ها است و دیگر اساسا قدرتی مقابل آنها وجود ندارد.
وی تاکید کرد: غرب هم همپیمان آمریکا بود. حداقل اروپای غربی با آمریکایی ها با یک سابقه تاریخی همپیمان بودند. خیلی از کشورها به تبع آن مسئله، فروپاشی شان آغاز شد. یکی از آن کشورها یوگسلاوی بود که در این کشور بخشی از مسلمانان به نام بوسنی و هرزگوین یک جمعیت 33 درصدی و یا 44 درصدی را تشکیل می دادند و یک ترکیبی از صرب ها و کروات ها نیز در کنار آنها وجود داشت. آنها هم مانند خیلی بخش های دیگر از جمله کرواسی، اسلوونی و... اعلام جدایی کردند، منتها این سئوال بطور جدی وجود دارد: سرنوشت بوسنی که ترکیبی از کروات و صرب و بخشی نیز مسلمان دارد چه می شود؟ حتما این تصور هم در اروپای غربی وجود داشت که دیگر امروز شوروی وجود ندارد که بخواهد یا بتواند از این هویت و ماهیت جریان یوگسلاو دفاع کند و یوگسلاوی به عنوان یک سنگرِ فرو ریختهِ اتحاد جماهیر شوروی، در سلطه و تصرف اروپای غربی و به تبع آن آمریکا قرار گرفته است.
تصمیم این بود بوسنی میان کرواتها و صربها تقسیم شود
اکبری در ادامه افزود: آمریکا در ابتدا در این بحران نقش و حضور جغرافیایی نداشت. وقتی جنگ در سال 1992 آغاز شد تنها خود اروپایی ها حضور داشتند. اروپایی ها نسبت به این مسئله دو موضع داشتند: نخست اینکه یک بخشی از ارتدوکس ها بطور طبیعی با صرب ها بودند. در واقع فرانسوی ها بیشتر تمایلشان به صرب ها بود. دوم اینکه کاتولیک ها و مشخصا آلمان ها به سمت کروات ها بودند و از آنها حمایت می کردند. به نوعی نگاه دو جریان قدرتمند به این کشورها بود. منتها هردوی آنها براساس توافقی که میان میلوشوویچ و توجمان شد، بدنبال این بودند که مناطق مسلمانان را بین خودشان تقسیم کنند. مشهور است که روی یک دستمال کاغذی، نقشه بوسنی را کشیدند و بوسنی میان دو جریان کروات و صرب بوسنی تقسیم شد.
وی تاکید کرد: این در حالی بود که کروات ها وقتی از یوگسلاوی جدا شدند، جنگ را با صرب ها شروع کرده بودند. صرب ها معتقد بودند باید قدرت در دست آنها باشد. ارتش به نوعی متعلق به آنها بود و مسلمانان نیز سابقه ای نداشتند و اساسا در شناسنامه و هویت آنها بحث و جدل بود. مسلمانان نمی توانستند بگویند ما مسلمانیم باید می گفتند ما بوسنیایی هستیم، در واقع مسلمانان حق اعلام مسلمانی و آزادی بیان نداشتند. در آن رژیم سلام دادن (به عنوان یک رفتار عبادی از سوی مسلمانان) جرم بود! اصلا به مسلمانان اعتماد نمی شد بویژه در ارتش و سیستم های امنیتی پستی به آنها داده نمی شد، چون جرم آنها مسلمانی بود. با وجود آنکه در آن سالها در سارایوو 18 درصد ازدواج ترکیبی میان مسلمانان و کروات ها و صرب ها بود، اما اساسا مسلمانان خیلی از اسلام خبری نداشتند که بگوییم آنها مسلمانان خیلی مبارز بودند. ولی در آن تقسیم بندی وا نفسا، اروپای مدرن به این نتیجه رسیده بود که باید مسلمانان را از صحنه حذف کنند و این در نقطه اشتراک کروات ها و صرب ها قرار گرفت، با وجود آنکه کروات ها و صرب ها بطور جدی با یکدیگر می جنگیدند.
دکتر اکبری افزود: اصلا یکی از دلایلی که ما توانستیم در آنجا وارد شویم، دشمنی کروات ها و صرب ها بود. این مساله راه را باز کرد تا ما بتوانیم به مسلمانان دسترسی پیدا کنیم. در غیر این صورت مسلمانان از لحاظ جغرافیایی کاملا در محاصره بودند. یک طرفشان کروات ها بودند و طرف دیگرشان صرب ها. یعنی راه ورود به بوسنی وجود نداشت و هر کسی هم که می خواست وارد شود یا باید از طریق سازمان ملل وارد می شد و یا اینکه از طریق غیرقانونی به بوسنی ورود می کرد. ما هم خیلی اطلاعاتی از بوسنی نداشتیم. در واقع کمونیست ها خیلی نسبت به سفارت ایران در یوگسلاوی (بلگراد) حساس بودند. در آن زمان سفارت ایران، خیلی نمی توانست در جمهوری های دیگر فعالیت و نقش داشته باشد. به همین دلیل ما اطلاعاتی خوبی از وضعیت موجود نداشتیم.
در تحولات بوسنی هیچ کشوری جز ایران به یاری مردم این کشور نرفت
وی تاکید کرد: حادثه بوسنی بعد از فوت حضرت امام (ره) رخ داده بود ، خیلی ها در دنیا معتقد بودند که این انقلاب و مقاومت و مساله دفاع از مستضعفین که در قانون اساسی ما آمده است، همه و همه این مسائل به شخصیت کاریزماتیک حضرت امام (ره) بستگی دارد. این تصور عام تحلیلگران بیرونی و بعضا داخلی بود. بعد از آن دستوراتی از سوی رهبر معظم انقلاب فرمودند صادر شد. ایشان فرمودند من شب ها از این ظلمی که اروپایی های دارای ادعای مدنیت در حق مسلمانان روا می دارند، خوابم نمی برد. بنابراین ایشان فرمودند ما باید به صحنه بوسنی ورود کرده و به مسلمانان این کشور کمک کنیم. البته بوسنیایی هم از ما درخواست داشتند. عزت بگوویچ، مصطفی سریچ را در راس یک هیات به تهران فرستاد. آنها پس از بررسی به این نتیجه رسیده بودند که هیچ کس به بوسنی جز ایران کمک نخواهد کرد. طرفهای دیگری هم واقعا نمی خواستند کمک کنند و البته سازمان ملل متحد هم همه راه ها را بسته بود. هیچ کس حق ورود به بوسنی و کمک به مسلمانان و حتی صرب ها و کروات ها را نداشت. با این تفاوت که صرب ها و کروات ها از توانمندی، عقبه و ارتش برخوردار بودند اما مسلمانان در یک محاصره کاملا جغرافیایی قرار داشتند.
دکتر اکبری در ادامه افزود: این محاصره به حدی مسلمانان را منفعل کرده بود که عزت بگوویچ در کتاب معروفش تحت عنوان «اسلام میان شرق و غرب» به صراحت می گوید: «ما مسلمانان محکوم ژئوپلتیک هستیم و در یک جغرافیایی قرار گرفته ایم که در آن 13 بار نسل کشی صورت گرفته است». در واقع خود آنها هم به این نتیجه رسیده بودند که کسی نمی تواند به بوسنی کمک کند، علت را هم همان محکومیت ژئوپلتیکی می دانستند. آنها امید داشتند که دیگر اروپا اجازه ادامه این جنایات را ندهد، ولی صرب ها از گذشته اساسا نوع تربیت، آموزش و تفکر ایدئولوژیک شان این بود که هر کسی غیر از خودشان را به شدت سرکوب کنند. وقتی این بحث مطرح شد و بوسنی اعلام استقلال کرد جنایت های فجیع و شدیدی از طرف صرب ها در سال 1992 آغاز شد و بعد هم جنگ با کروات ها آغاز شد. یعنی مسلمانان نه تنها از حمایت کروات ها برخوردار نبودند بلکه در یک مقطع زمانی طی سالهای 1993 تا 1994 هم در یک جبهه گسترده با کروات ها می جنگیدند و هم در یک جبهه گسترده با صرب ها در حال جنگ بودند. چه کسی به آنها کمک می کرد؟ ورود سلاح ممنوع بود و کسی به آنها آموزش نمی داد و ارتباطی با خارج از مرزها نداشتند. سازمان ملل هم هیچ کاری برای نجات مسلمانان نکرد. آنها به مسلمانان گفتند شما سلاح های خودتان را تحویل دهید و امنیت شما با ما، بعد هم صرب ها آمدند با آنها توافق کردند و پس از آن مردم را قتل عام کردند و چندهزار نفر را در مقابل چشمان دنیا کشتند و هیچ کس هم هیچ حرفی نزد ، این ها واقعیات بوسنی است.
ورود ایران به بوسنی یک مبحث آرمانی و فراملی بود
وی افزود: گاهی اگر سوال را غلط مطرح کنیم به جواب غلط هم خواهیم رسید. سوال این است که ما چرا وارد بوسنی شدیم؟ ما وارد بوسنی شدیم که به لحاظ اقتصادی برای ما آورده داشته باشد؟ وارد بوسنی شدیم که بوسنی به عنوان یک همپیمان در فضای سیاسی و بین المللی از ما حمایت کند؟ وارد بوسنی شدیم که از همنوعان مسلمان خود دفاع کنیم؟ یا ما وارد بوسنی شدیم که یک مانور جهانی بدهیم و بگوییم ما یک قدرت بزرگ هستم؟! قطعا به دلیل سودجویی و قدرتنمایی و عناوینی که برخی فکر می کنند وارد بوسنی نشدیم. اگر ما با آن دلایل وارد می شدیم اشتباه بود و ما نباید وارد می شدیم. آن چیزی که ما را موظف کرد وارد صحنه بوسنی شویم یک بحث آرمانی و فراملی بود. اگر از منظر ملی نگاه کنیم ما اشتباه کردیم اما اگر از منظر آرمانی نگاه کنیم، موفقیت داشته ایم. مقام معظم رهبری هم به دلیل احساس وظیفه و تکلیف الهی دستور می دهد که باید از مظلومان دفاع کنیم. پس از آن هم ملت کمک می کند و کار نتیجه بخش می شود، اگر این بوده که ما 100 درصد در صحنه بوسنی موفق عمل کرده ایم.
آمریکایی ها با 130 هزار نیروی نظامی وارد بوسنی شدند/ جنگ در اوج اقتدار مسلمانان متوقف شد
دکتر اکبری در ادامه چهل و ششمین نشست «کبوتران مسجد دوردست» با موضوع «بررسی زمینه، تاثیر هنر و ادبیات مقاومت در ثبت واقعیات: نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین» افزود: اگر رفتیم که مردم بوسنی بمانند و از مظلوم دفاع کنیم، 100 درصد پیروز شده ایم، چون «ریچارد هالبروک» در کتابش می نویسد: «اگر حضور ایران در سال 1994 در بوسنی نبود، مسلمانی زنده نمی ماند که ما مجبور شویم طرح دیتون را مطرح کنیم». حالا سوال اینجاست که آمریکایی ها چه زمانی وارد بوسنی شدند؟ آنها بعد از ما وارد بوسنی شدند چون اساسا آنجا در دست اروپایی ها بود. اما وقتی اروپایی ها موفق نشدند آمریکایی ها وارد صحنه بوسنی شدند. آمریکایی ها هم با حدود 130 هزار نیروی نظامی وارد صحنه شدند. چه زمانی جنگ بوسنی تمام شد؟ آیا جنگ در اوج مظلومیتی که مسلمانان در حال از بین رفتن بودند، متوقف شد یا در اوج اقتدار مسلمانان؟ سال 1994 مسلمانان هم مقابل کرواتها هم و هم صربها موفقیتهایی را بدست آوردند و مناطق زیادی را به دست گرفتند. آنها 3 مرتبه با 70 هزار نیرو برای شکستن محاصره سارایوو وارد عمل شدند. در آن زمان این سوال مطرح شد که اگر مسلمانان بتوانند در این وضعیت نابسامان که از هیچ به این مرحله رسیدند موفق شوند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ در اینجا باید گفت که چه عنصری و چه کسانی آنها را از این وضعیت هیچ، به اینجا رساندند پاسخ «مقاومت» است. میشل فوکو در نظریات خودش مطرح می کند و می گوید «آنچه که در مقابل یک هجوم قدرتی می ایستد و مبارزه می کند، مقاومت نام دارد».
آمریکا برای اتمام پروژه ناموفق اروپایی ها وارد صحنه بوسنی شدند
دکتر اکبری در ادامه افزود: مسلمانان در اوج اقتدار توانستند یک جغرافیای وسیعی را از صرب ها بگیرند، در آن زمان صرب ها و کروات ها در جنگ کاملا منفعل بودند و عقب نشینی می کردند. بعد از مدتی جنگِ کروات ها با مسلمانان متوقف شد، پس از آن بود که مسلمانان توانستند خیلی از مناطق را خودشان آزاد کنند. در اوج اقتدار مسلمانان آمریکایی ها آمدند و طرح دیتون را نوشتند و اجرا کردند. در سال 1998 میلادی در کتابی که تحت عنوان آمریکا از حقیقت تا واقعیت نوشتم پیش بینی کردم که آمریکایی ها چه اقدامی می خواهند انجام دهند. بحث من این است که آمریکایی ها آمدند عملیات ناتمام اروپایی ها را تمام کنند تا مسلمانان به اقتدار نرسند. مسلمانان حدود دو میلیون نفر بودند که 700 هزار نفرشان آواره شدند. سوال اینجاست که اصلا مسلمانان به چه دلیل در مقابل این جنایت مقاومت کردند؟ ما یک مشکل در دنیا داریم و آن این است که چون زبان دنیا را بلد نیستیم اصولا از دریچه و نگاه خودمان جهان را تحلیل می کنیم. حال آنکه وقتی مقابل آنها بایستیم و پرسش کنیم خیلی از سوالات بدون پاسخ وجود دارد. بنابراین آن چیزی که در بوسنی اتفاق افتاد به نظر من دستور مقام معظم رهبری بود که ما برویم و همان نیازهایی که مسلمانان دارند را برطرف کنیم. این در شرایطی بود که همه کشورهای اسلامی با سازمان ملل هماهنگ بودند که هیچ کمکی به بوسنیایی ها و مسلمانان نشود.
وی در ادامه این نشست تاکید کرد: حال این سوال را مطرح می کنم که اگر لطف خداوند نبود و ما هم نبودیم چه می شد؟به طور قطع یک جنایت بشری رخ می داد. اگر یک کسی در دنیا در قرن گذشته ادعا کند که مدافع حقوق بشر است و از حقوق انسان ها دفاع کرده است آن کشور تنها ایران است که در بوسنی به یاری مظلومان شتافت، جنایت فجیعی در آن سرزمین بوقوع پیوست و غرب با تاسف تمام سکوت کرد. اگر ما در دنیا بخواهیم حرف بزنیم اینها را می گوییم و آمریکایی ها هم بگویند که چه اقدامی کردند؟ طرح دیتون را بخوانید... بخش های نظامی آن برعهده آمریکایی ها و بخش های غیر نظامی آن برعهده اروپایی ها بود. در این مساله البته آمریکایی ها همه اهداف نظامی که داشتند را محقق کردند اما اروپایی ها به وعده های خود که در زمینه مسائل غیر نظامی شامل حال مسلمانان بوسنی می شد، عمل نکردند.
باقی ماندن مسلمانان در بوسنی به معنای پیروزی ما بود
وی در ادامه این نشست افزود: یک واقعیت دیگری نیز وجود دارد که علی عزت بگویچ با یک و نیم میلیون جمعیت مسلمان در آن شرایط وحشتناک بخواهد از ما طرفداری کند. ما عاقلتر از این حرف ها بودیم که بگوییم حالا که آمده ایم این همه شهید داده ایم پس شما باید در سازمان ملل متحد از ما دفاع کنید. باقی ماندن مسلمانان و ادامه حیات آنها در بوسنی به معنای پیروزی ما بود. عقل حکم می کند که بگذاریم خودشان برای آینده خودشان تصمیم بگیرند. آقای حسن ماراتوویچ نخست وزیر بوسنی به ما مراجعه کرد و گفت که آمریکایی ها کشتی ما را توقیف کرده و دو شرط برای ما گذاشته اند. آنها گفته اند که نخست باید «حسن چنگیش» از پست وزارت دفاع برکنار شود و دوم اینکه باید با اسرائیل رابطه برقرار کنید. ماراتوویچ از ما نظر خواست که در این وضعیت چه اقدامی کنیم. در پی طرح این مساله ما پیغام آنها را به تهران رساندیم.
آمریکایی ها در نهایت هم به آنچه می خواستند در بوسنی نرسیدند
دکتر اکبری در ادامه بیان داشت: ماراتوویچ به عنوان نخست وزیر یک شب در تلویزیون بوسنی صحبت می کرد، وی گفت: « ما از ایرانی ها کسب تکلیف کردیم، ما نگران بودیم که آنها بگویند که شما حق ندارید با اسرائیل رابطه برقرار کنید، اما ایرانی ها گفتند هر چیزی که به صلاح منافع کشور و مردمتان است به آن عمل کنید، ما به بوسنی نیامده ایم که مسئله ای را به شما تحمیل کنیم بلکه ما آمدیم به شما کمک کنیم». ماراتوویچ این جمله را به من گفت که ما از پاسخ ایران شگفت زده شدیم چون حتی در بحث اسرائیل که حساس ترین موضوع ایرانی ها است، تصمیم را به ما واگذار کردید و گفتید بر اساس خواست و اراده مردمتان عمل کنید. عزت بگوویچ در همان زمان گفت: «از آن لحظه تصمیم گرفتم تا زنده ام با اسرائیلی ها ارتباط برقرار نکنم».
وی تاکید کرد: نگاه و تعریف جمهوری اسلامی ایران این است. شاید بعضی ها بگویند چرا نگفتیم چنین کاری را بکنند یا نکنند. بالاخره ما بر اساس یک نگاه آرمانی و چارچوب دینی نگاه می کنیم. اگر منافع ملی باشد درست است. اما اصلا فلسفه حکومت ما این است. بنابراین در شرایطی توانستیم به مسلمانان کمک کنیم که به اعتراف دشمن باعث بقای مسلمانان شد. آمریکایی ها تلاش کردند جریانات مقابل علی عزت بگوویچ را حاکم کنند اما تا زمانی که ما بودیم نتوانستند. علی عزت بگوویچ مطلوب آنها نبود ولی تا زمانی که زنده بود رئیس جمهور بوسنی بود. حزب وی هم به طرفداری از ایران متهم بود اما با این وجود پشتوانه مردمی هم داشت. در نهایت آن چیزی که آمریکایی ها در پی تحقق آن بودند، عملی نشد.
مبحث دفاع از مظلوم جزء اصول و مبانی جمهوری اسلامی ایران است
وی در ادامه چهل و ششمین نشست «کبوتران مسجد دوردست» با موضوع «بررسی زمینه، تاثیر هنر و ادبیات مقاومت در ثبت واقعیات: نسل کشی مسلمانان بوسنی و هرزگوین» تاکید کرد: خیلی از کشورهای اسلامی همانند مالزی و ترکیه این ها هیچ کدامشان خارج از چارچوب سازمان ملل متحد عمل نمی کردند بلکه دقیقا در چارچوب سازمان ملل ، مسلمانان را کنترل می کردند. آمریکایی ها مدعی بودند حدود دو میلیارد دلار در بوسنی هزینه کرده اند اما پس از آنکه تحقیقی از سوی خود بوسنیایی ها انجام شد، متوجه شدند 90 درصد این پول را خرج شرکت های خودشان کرده اند، البته این آمار هم در رسانه های رسمی منتشر شد. یکی از تحلیگران عرب چند سال پیش به من گفت: «اگر ایران نبود هیچ مسلمانی در بوسنی زنده نمی ماند». در واقع باید تاکید کنم که ایران برای حقوق انسانها و مظلومین که در قانون اساسی و دین ما به طور صریح مطرح شده و فلسفه اعتقادی ماست به بوسنی وارد شد. بحث دفاع از مظلوم جزو اصول و مبانی ما است. سعودی ها سالی یک میلیون مارک هزینه ضد شیعی در بوسنی داشتند. ما اصلا به دنبال تبلیغات مذهبی نبودیم و قرار هم بر این بود که هر آنچه که آنها نیاز دارند در حد توانمان تامین کنیم. همه کمک های ما به بوسنی به اندازه یک سال هزینه تبلیغات به اصطلاح فرهنگی سعودی ها در بوسنی نبود. در بحث فلسطین هم به همین گونه است آیا ما توانسته ایم یک امکانات حداقلی در غزه ایجاد کنیم. یک مقدار پول هایی در صندوق ها می اندازند و ما یک روز در غزه به آنها افطار می دهیم، یک فضای رسانه ای عجیب توسط رسانه های غربی درست می شود که ایران چه می کند و چه نمی کند. رسانه های غربی در واقع می خواهند بگویند شما در بوسنی موفق نبوده اید.
تعارض جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل ریشه های انسانی، آرمانی و تاریخی دارد
دکتر اکبری در ادامه افزود: یک زمانی «محمد عبدالعزیز» وزیر خارجه لیبی گفت که «شما اگر از حمایت بشار اسد کنار بکشید دنیا شما را تحسین خواهد کرد، اگر شما از سوریه حمایت نکنید حتما روسیه و چین یک هفته هم دوام نخواهند آورد، این نظر اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب است».
وی افزود: من به او گفتم که بحث ما اسرائیل است. ما با اسرائیل یک بحث انسانی و آرمانی داریم که اساسش هم حقوق انسان و بشر و مظلومیت مسلمانان است. ما از قبل از انقلاب با اسرائیل تاکنون بحث داشته ایم که یک ریشه تاریخی دارد. از سخنان حضرت امام در سال 42 و مواضع نواب صفوی گرفته تا راهپیمایی های بعد از بازی فوتبال با اسرائیل در زمان قبل از پیروزی انقلاب، همه و همه نشان دهنده تعارض ما با صهیونیستها است. من گفتم موضع ما ضد اسرائیل است و کاری به بشار اسد نداریم، بحث ما مقاومت و دفاع از مسلمانان است.
وی افزود: همه تحلیلگران سیاسی و نظامی دنیا، حتی در داخل کشور سیاسی ها و نظامی ها و امنیتی ها تحلیلشان این بود که سوریه دو ماه دیگر از هم می پاشد. در جمهوری اسلامی تصمیم بر این شد که ما از سوریه دفاع خواهیم کرد. همه کارشناسان و حتی حزب الله هم بر این نظر بودند. برخلاف تمام نظرها و اراده ها که تلاش می کرد سوریه را به جرم مقاومت از بین ببرد، ورق برگشت و جریان تحولات به سمت و سوی دیگری رفت. اعراب و آمریکایی ها وعده های فراوانی به اسد دادند که شما ایران و حزب الله را بیرون بیانداز و ما در مقابل چه کارها که نخواهیم کرد...
دکتر اکبری تاکید کرد: سوریه در یک جنگ جهانی با تفکر مقاومت حفظ شد و این یک نقطه عطف بود. در عراق اگر ورود نمی کردیم، داعش چه می شد و چه کارهایی می کرد؟ در عراق اگر حشدالشعبی نبود، معادله جنگ عوض نمی شد. در سوریه اگر نیروهای مردمی نبود معادله عوض نمی شد. در یمن هم به همین ترتیب. ما تفکر بسیج را دنیا تولید کردیم و همین مساله توانست معادلات قدرت در دنیا را تغییر دهد.