نگرانی غرب از پیوستن شمال آفریقا به محور مقاومت
این روزها شمال آفریقا و وقایع و حوادثی که در لیبی و سودان جاری است، در کانون توجه ناظران منطقهای و بینالمللی قرار گرفته است. از یک سو اوضاع امنیتی در لیبی به دلیل حمله نظامی خلیفه حفتر، فرمانده ارتش لیبی به شهر طرابلس رو به وخامت نهاده و از سوی دیگر سرنگونی عمرالبشیر، مهرهای که مورد حمایت شدید عربستان و غرب بود، سودان را وارد یک دوران گذار کرده است. دکتر حسین اکبری، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در لیبی و کارشناس مسائل آفریقا در جلسه شورای تحلیل ابعاد مختلف این تحولات را تبیین کرده است که در منظر مخاطبان قرار میگیرد.
اهمیت شمال آفریقا و تفاوت آن با دیگر نقاط جهان اسلام
تفکر مسلمانان شمال آفریقا که بخش عمدهای از پیروزیهای جهان اسلام در این منطقه رقم خورده است، در مقایسه با دیگر مناطق جهان اسلام از جمله منطقه خلیجفارس تفاوت چشمگیری دارد که علت آن را باید در حضور «حسن مثنی» در این منطقه جستوجو کرد که سبب حضور گسترده سادات حسنی، زیدیها و بعضاً شیعیان در آن شده است. در کنار این موضوعات نوعی روحیه جهادی نیز در برخی کشورهای این منطقه از جمله لیبی، مصر، الجزایر، سودان، چاد و نیجر ایجاد شده که به ظهور گروههای جهادی زیادی انجامیده است. کما اینکه مسلمانان این حوزه برخلاف بعضی مناطق اسلامی، میانه چندانی با تفکر تکفیری نداشته و احترام زیادی برای سادات و اهل بیت قائل هستند؛ از این رو میتوان گفت تفکر حاکم بر این منطقه اختلاف ماهوی با سعودیها دارد؛ اما با وجود این، به دلایل اقتصادی سعودیها توانستهاند در این منطقه نفوذی محدود پیدا کنند.
جایگاه منطقهای و بینالمللی لیبی
لیبی که یک کشور کوچک آفریقایی با 6 میلیون نفر جمعیت است، منابع نفتی و گازی و درآمد اقتصادی خوبی دارد و از نظر جغرافیایی نیز دارای موقعیت ژئوپلیتیک مناسبی است. لیبی از جمله نزدیکترین کشورهای منطقه به اروپاست. این کشور پیش از بحران حاضر دارای قانون اساسی کاملی بود که حتی در آن اصلی پیرامون ممنوعیت ارتباط با رژیم صهیونیستی وجود داشت. لیبی به دلیل منابع غنی نفتی و گازی و همچنین پیوندهای نزدیکی که با همسایگان خود دارد، برای کشورهای همسایه خود با اهمیت است. از نظر ژئوپلیتیک نیز لیبی این توان را دارد تا با کنترل بر صحرای بزرگ آفریقا برای اروپا تهدید ایجاد کند. در صحنه بینالملل نیز لیبی با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک خاصی که دارد هم برای فرانسه و هم برای ایتالیا و انگلیس هدف مهمی است. آمریکا نیز که قبل از قذافی، بزرگترین پایگاه نظامی را در منطقه در طرابلس داشت و در دوره قذافی این پایگاه را از دست داد، به دنبال تجدید جایگاه خود در این کشور است. ایتالیا نیز حدود دو سال در این کشور حضور داشته و در حال حاضر لیبی یکی از صادرکنندگان مهم گاز به ایتالیا است و همچنین از صادرکنندگان مهم نفت به اروپا به شمار میآید.
نقش آمریکا و کشورهای عربیـ غربی
در ناآرامیهای لیبی
مهمترین نکتهای که سبب توجه غرب به لیبی شده، به این موضوع برمیگردد که در معادلات منطقهای و بینالمللی به ویژه در غرب آسیا و آفریقا، غربیها استقلال کشورهای توانمند اقتصادی از جمله لیبی را بر نمیتابند؛ چرا که این موضوع را سبب خروج دیگر کشورهای منطقه از زیر یوغ سلطه خود میدانند. برای نمونه، اتفاقاتی که در مصر و تونس در معرض رخ دادن بود، ولی بنا به برنامهریزی پیچیده غربیها، دچار تغییر شد. لازم است در اینجا اشاره کنم که کشورهای غربی به طور کلی و آمریکا به طور خاص، از دو حربه برای حضور در منطقه و کشورهای مختلف استفاده میکنند. نخست، ایجاد ناامنی و آشوب و استفاده از شرایط برای حضور در منطقه و دوم؛ کاهش میزان رفاه و تشدید نیازهای اقتصادی برای تشدید وابستگی کشورها. اما در لیبی با توجه به اینکه مشکل اقتصادی چندانی به چشم نمیخورد، ولی از حضور دیکتاتوری قذافی برای تحریک مردم به قیام استفاده کردند و مردم را علیه حکومت تحریک کرده و وضعیت کشور به آشوب کشیده شد.
در همین راستا، تبدیل لیبی به قدرتی مستقل در منطقه با توجه به برخورداری از توان اقتصادی و وضعیت مناسب ژئوپلیتیکی برای غرب و اروپا نگرانکننده بود و احتمال قدرت گرفتن نیروهای اسلامگرا و شکلگیری ساختارهای اسلامی، مانند قانون اساسی اسلامی چندان مورد پذیرش غرب نبود. در این شرایط دیدیم که جهان بیش از پیش وارد صحنه لیبی شد و در پوشش جنگ اخوانالمسلمین و ضد اخوانالمسلمین و دو تکه کردن لیبی به دو قسمت دولت شرق و دولت غرب اهداف غرب دنبال شد؛ دولت شرق تحت حمایت امارات، عربستان، مصر، اردن و فرانسه که گرایشهای ضد اخوانی داشتند و دولت غرب نیز تحت حمایت ترکیه، قطر، انگلیس، آمریکا، سودان و تونس که نگاه اخوانی داشتند که هر یک حمایت نظامی و سیاسی کشورهای فوق را داشتند و در این شرایط با شکلگیری توازن جنگ شرایط آشوب ادامه پیدا کرده است و در حال حاضر حدود شش سال است که جنگ ادامه دارد.
سازمان ملل نیز با ورود به قضیه بعد از دو سال مذاکره در نهایت، طرحی عجیب و ناممکن به اسم دولت وفاق ملی ارائه داد که یک وضعیت آنارشی را در پی داشت و در نهایت نیز نتیجهای در صحنه عمل به دنبال نداشت.
آمریکا با وجود شعار پایان بحران و حمایت از توافق یکی از عناصر ایجادکننده تنش در لیبی است؛ چرا که غرب ترجیح میدهد بحران در لیبی ادامه یابد و موافق شکلگیری لیبی مستقل و خارج از کنترل خود نیست. از سوی دیگر حتی اگر روزی در لیبی توافق شود و دولت مورد نظر غرب روی کار بیاید، تازه جنگ میان فرانسه و انگلیس و ایتالیا آغاز خواهد شد.
با توجه به اینکه استقلال نداشتن لیبی اراده کلی کشورهای بیگانه است، بیشک مردم لیبی باید هزینه سنگینی برای حاکم شدن بر سرنوشت خود و تشکیل دولت و کشوری مستقل بپردازند و در کنار آن به لوازم مهم این موضوع، یعنی نفی تسلط کشورهای بیگانه از جمله دولتهای غربی از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و برخی دولتهای منطقه مانند عربستان، امارات و قطر و رجوع به ساختارهای اسلامی فارغ از تندرویهای موجود در کنار اتحاد گروههای مختلف حول این موضوعات و با رهبری واحد توجه کنند.
دلایل سقوط عمر البشیر
سودان با روی کار آمدن عمر البشیر از سال 1979 همواره شاهد رویکردی اخوانی در اداره امورات کشور بوده و از قدرت و موقعیتی مناسب در آفریقا برخوردار بوده است. عمر البشیر در دوره حاکمیت خود تلاش داشت با ایران ارتباط داشته باشد.
اما از حدود چهار سال پیش سعودیها با وعده کمک 2 میلیارد دلاری با سودان وارد توافق شدند که این توافق حتی فضا برای تبلیغات تفکر تکفیری در این کشور را فراهم کرد؛ چنانکه در سال 1394 نیز سودان به تحریک سعودی در حمله به یمن وارد شد. هر چند شکی وجود ندارد که زمینه ورود سودان به ائتلاف سعودی نیازهای مالی این کشور بود. کما اینکه وعدههایی از سوی آمریکا نیز برای حذف تحریمها و بهبود وضعیت اقتصادی سودان داده شد، اما مردم نشانهای از بهبود وضعیت اقتصادی و رفاه مشاهده نکردند. در نهایت سعودیها نیز 500 میلیون دلار از توافق مالی خود را پرداخت کردند و برای بقیه شرط گذاشتند که به صورت تدریجی پرداخت شود. این موضوع با مخالفتهای گسترده مردمی همراه شد و عمر البشیر در قالب برنامهای طراحی شده با سعودیها و اماراتیها در حالی که نگران فروپاشی نظام از سوی مردم بود، ارتش را وارد میدان کرد و برنامهای که در مصر اجرا شد، در سودان نیز تکرار و ارتش حامی مردم معرفی شد. حتی اقداماتی در برابر پلیس امنیت انجام شد. ساختگی بودن کودتا با انتخاب «بن عوف» وزیر دفاع و معاون عمر البشیر و رئیس ستاد ارتش سودان بر بسیاری آشکار شد؛ ولی بلافاصله وی را برکنار کردند.
در حال حاضر، حمایتهای بینالمللی از سوی سعودیها و اماراتیها و کشورهای غربی برای شکلگیری ساختار انتقالی قدرت در سودان در حال انجام است تا هر چه زودتر دولت جدید شکل گیرد؛ اما آمریکا و انگلیس در میانه حرکت میکنند تا تضمین شود دولت انتقالی به دولت مدنی منتقل شود و به هر سمتی این دولت متمایل بود، حرکت کنند. در اینجا باید اشاره داشت، در کنار حفظ اقتدار ارتش به منزله ابزار دست دولتهای بیگانه، تلاش میشود به سمت شکلگیری دولت جدید نیز حرکت شود تا به تدریج حرکتهای مردمی نیز آرام شود. حمایتهای بینالمللی نیز در این مسیر حرکت میکنند که پس از حضور ارتش به مدت دو سال در رأس قدرت انتقالی، قدرت به مردم منتقل شود. این در حالی است که بسیاری از بخشهای مردمی جدی هستند که وضعیت تغییر کند و اصرار دارند مقاومت ادامه یابد.
در پایان باید یادآور شوم که شمال آفریقا این ظرفیت را دارد تا به مثابه بازیگری مستقل در حوزه مقاومت در جهان اسلام مطرح باشد؛ ولی غفلت از این موضوع سبب از دست رفتن فرصتها خواهد شد.