معادلات جدید در مدیترانه شرقی: نزاع آمریکا با محور روسیه-ترکیه-ایران
اکنون اولین بار بعد از پایان جنگ سرد است که تحلیلگران آمریکایی نمیتوانند این منطقه را به عنوان حوزه راهبردیِ بیرقیب برای آمریکا در نظر بگیرند و این برای ادعای «تکابرقدرتیِ» واشینگتن ابهام زا است.
سایت بیداری اسلامی - اکنون اولین بار بعد از پایان جنگ سرد است که تحلیلگران آمریکایی نمیتوانند این منطقه را به عنوان حوزه راهبردیِ بیرقیب برای آمریکا در نظر بگیرند و این برای ادعای «تکابرقدرتیِ» واشینگتن ابهام زا است.
مدیترانه شرقی از قدیم به دلیلِ قرارگرفتن در میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا مورد توجه قدرتها بوده است اما سه تحول جدی در پنج-شش سال اخیر موجب شده بیش از پیش بر سر زبانها بیافتد: جنگ سوریه، بحران اوکراین و حوزه جدید و بزرگ گازی در اعماق آن. پیامدهای این سه تحول، معادلات جدیدی بر شرق مدیترانه حاکم کرده است.
اکنون اولین بار بعد از پایان جنگ سرد است که تحلیلگران آمریکایی نمیتوانند این منطقه را به عنوان حوزه راهبردیِ بیرقیب برای آمریکا در نظر بگیرند و این در حالی است که تصور میشد ایالات متحده بعد از فروپاشی شوروی دائماً در حال پیشروی و گسترش سلطه خود بر مناطق دیگر است.
این وضعیت «مؤسسه یهودی مطالعات امنیت ملی آمریکا» (JINSA) را بر آن داشته تا در گزارشی تحلیلی و مختصر به معادلات جدید در مدیترانه شرقی پرداخته، تصمیمسازان آمریکایی را به تداوم و گسترش مداخله در این منطقه فرابخواند. این مؤسسه طبق وظیفه خود، مسائل راهبردی در خاورمیانه را با تأکید بر منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تصمیمسازان آمریکایی تشریح میکند. اریک اِدلمان معاون پیشین وزیر دفاع ایالات متحده و ژنرال چالرز والد معاون پیشین فرمانده نیروهای آمریکا در اروپا بر تدوین این گزارش نظارت کردهاند.
روسیه
در آغاز جنگ سرد، شرق مدیترانه یکی از نقاط کلیدی بود که بلوک غرب بر آن دست گذاشت تا اجازه ندهد نفوذ شوروی از آن فراتر رود و در سالهای بعد از همین نقطه، نفوذ شوروی را به عقب راند. حالا انقلاب اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی برای آمریکا، تجسم دوران عقب راندن بلوک شرق بود اما متعاقب آن وقتی روسیه جای پای خود را در کریمه محکم کرد و دسترسی خود را به دریای سیاه و مدیترانه بیش از پیش تضمین نمود، چشمانداز آینده تا حدودی متفاوت شد.
سپتامبر ۲۰۱۵ و در جریان جنگ سوریه، روسیه در حمایت از حکومت بشار اسد وارد میدان شد و پس از عقبرفتن گروههای معارض ویا تروریست، پایگاه نظامی خود و سامانه ضدهوایی خود را در سواحل مدیترانه مستقر کرد که احتمالاً پاسخی به پایگاههای نظامیِ مشترک بریتانیا و آمریکا در قبرس است.
با حضور ناوگان روسیه در کنار ترکیه، دیگر ایالات متحده نمیتواند برتری راهبردی خود را در آبهای شرق مدیترانه حفظ کند.
ایران
نفوذ سیاسی ایران با قدرتگیری حزبالله و عقبنشینیهای اسرائیل از لبنان در دهه گذشته میلادی در ساحل مدیترانه تحکیم شده بود اما قدرت نظامی ایران عمدتاً در پی جنگ سوریه بود که در آن منطقه خودنمایی کرد و رژیم صهیونیستی را واداشت که با حمایتِ آمریکا به تشدید حملات خود علیه مواضع ایرانی، سوری و لبنانی اقدام کند.
تحکیم موقعیت اسد در سوریه نه فقط اجازه مداخلات جدی از سوی آمریکا در منطقه بواسطه تروریستها را از واشینگتن سلب کرد، بلکه مسیر دسترسی ایران به مدیترانه را حفظ کرد. مقامات نظامی و اقتصادی ایران اکنون رفت و آمدهای متناوب به سوریه دارند و این برای کشورهای منطقه، معنادار است.
کار به جایی رسید که در هفتههای اخیر زمزمه آغاز جنگ میان ایران و اسرائیل بلند شد، جنگی که قطعاً در صورت وقوع، بخشهایی از لبنان و سوریه را در بر خواهد گرفت و علاوه بر آن بکارگیری موشکهای زمین به دریا توسط ایران و حزبالله، مسیرهای کشتیرانی و انتقال نفت را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد. شاید همین پیامدهای گسترده و بعضاً غیرقابل پیشبینی یکی از عوامل پیشگیری از وقوع جنگ بوده است.
ترکیه
این کشور در دوره حکومت اردوغان از یک عضوِ وابسته در ناتو به متحدی غیرقابل پیشبینی تبدیل شد که سیاست خارجی آن بر مبنای ترکیبی از اسلامگرایی و ملیگرایی است. این تغییرات موجب شد به تدریج با مصر، اسرائیل، آمریکا و اتحادیه اروپا زاویه پیدا کند. خرید سامانه پدافندی اس-۴۰۰ از روسیه، تیر خلاص به نقش قدیمی ترکیه بود.
ورود سیل مهاجران به اروپا از کانال ترکیه و همچنین از شمال آفریقا که در کنار مزایای آن موجب ناامنی و وقوع چندین عملیات تروریستی در خاک اروپا شد، اروپاییان را مجبور کرد علیرغم اختلافات گذشته بر سر الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا با مقامات آنکارا را بر سر یک میز بنشینند و به هزینه اروپا اقدام مشترکی را برای اسکان مهاجران توسط ترکیه کلید بزنند.
اما بُردارهای دیگری روابط ترکیه و غرب را به سمت تنش هدایت میکند. مثلاً نزاع حاکمیتی آنکارا در قبرس، موجب شده سران ترکیه در حوزه گازی جدید که بین سرزمینهای اشغالی و قبرس قرار دارد، برای خود منافعی تعریف کنند و همین مسأله بر گستره تنشها افزوده و آنکارا را به عملیات دریایی و هوایی در اطراف قبرس و دریای اژه سوق داده است.
تصور میشود ترکیه فعلاً به دلیل درگیری در شمال سوریه دست به اقدام جدی در مورد اختلافاتش در این حوزه گازی با قبرس، اسرائیل و یونان نمیزند و الا به زودی کنشهای تهاجمی آنکارا معادلات را در شرق مدیترانه پیچیدهتر خواهد کرد. در صورت وقوع درگیری میان قبرس و ترکیه، از آنجا که نفوذِ کنونی ایالات متحده بر ترکیه بسیار کمتر از آخرین بحران مشابه در ۱۹۹۶ است، قدرت مدیریتِ کمتری خواهد داشت.
با فاصلهگرفتن آنکارا از ناتو، کشورهایی چون یونان، قبرس، اسرائیل و مصر تلاش میکنند جانشین آن در منطقه مدیترانه شرقی باشند. برای مثال، یونان در سالهای اخیر سرمایهگذاری سنگینی در زمینه همکاری با ناتو داشته و روابط سیاسیاش را نیز با واشینگتن تقویت کرده است. رژیم صهیونیستی نیز به طرز شتابانی با حمایت آمریکا در حال گسترش سلطه خود بر سرزمینهای فلسطینی، سوری و اردنی است.
پیشنهادهای مؤسسه حامی اسرائیل به سران ایالات متحده
به نظر نویسندگان گزارش، دولتهای اوراسیا را نمیتوان از طرقی چون قوانین یا هنجارهای بینالمللی مهار کرد، جدا از اینکه محور روسیه-ترکیه-ایران معمولاً از تکنیکهایی استفاده میکنند که ظاهراً قانونی است. افزایش تنشها در این شرایط تقابلی، ممکن است هر زمانی یک جنگِ پیشبینی نشده یا طراحیشده را کلید بزند و ایالات متحده باید آماده باشد در معادلهای که بازیگران منطقهای و قدرتهای بینالمللی در آن به شیوهای نسبتاً پیچیده قرار گرفتهاند، کنش مناسب را انجام دهد.
نویسندگان تلاش میکنند با اشاره به حضور برخی اعضای ناتو در این منطقه و منابع گازی جدید یا تأثیر آن در مهار روسیه یا کنترل کشتیرانی، ترامپ را به حضور و تداوم مداخله در منطقه تشویق کنند اما تا کنون واقعیت در مسیر متفاوتی بوده است. تأکید بر چین و روسیه به عنوان رقبای راهبردیِ درجه یک به جای تروریسم در سند امنیت ملی آمریکا همراستا با اقدام دولت ترامپ در اولویتدهی به شرق اروپا و دریای چین شرقی و جنوبی به عنوان حوزه منازعات راهبردی نشان از تفاوت دیدگاه دولت با تحلیلگران مؤسسه یهودی دارد.
پروندههای شرق اروپا و دریای چین شرقی و جنوبی برای ترامپ، پروندههایی برای گسترش نفوذ و آغاز مداخله جدی است اما پروندههای غرب آسیا برای او، پروندههایی برای بستنِ یک مداخله طولانی است. آمریکا اگر نفوذش در شرق مدیترانه را رو به افول نمیدید، نیازی به تقویت روابطش با اسرائیل و یونان نداشت. این آخرین چاره ایالات متحده است که در برابر محور روسیه-ترکیه-ایران، محور جدیدی شکل دهد که اعضایی چون اسرائیل، یونان، قبرس و مصر در آن قرار دارند.
سیاستهای مصر و اسرائیل طی سالهای اخیر به صورت مستمر نشان از همگرایی داشته است. قاهره میداند اردوغان از حامیان اصلی اخوانالمسلمین در منطقه است، بنابر این پتانسیل درگیری با آنکارا را دارد. یونان، قبرس و اسرائیل نیز در اوایل سال جاری به امضای توافقنامه همکاری در استخراج و انتقال منابع انرژی جدید در شرق مدیترانه به جنوب اروپا اقدام کردهاند و از همان چهارچوب برای گسترش همکاریهای خود بهره میگیرند.
البته اینها به نقل از گزارش مؤسسه یهودی مطالعات امنیت ملی آمریکا صرفاً ایده بخشی از سران واشینگتن است. در واقع، شکافی در تصمیمگیران آمریکایی پیرامون اهمیت غرب آسیا به طور کلی به وجود آمده و دلیل پیامهای متناقضی که از عقبنشینی و مداخله آمریکا در منطقه میشنویم، همین اختلاف نظرها است. حتی گروهی که خواهان افزایش مداخله در مدیترانه شرقی هستند نیز بر این واقفند که هر گونه زیادهروی ممکن است ترکیه را به دامان روسیه سوق دهد و شرایط را برای آمریکا دشوارتر سازد.
منابع
مشرق نیوز
https://jinsa.org/wp-content/uploads/۲۰۱۹/۰۸/Sea-Changes-U.S.-Challenges-and-Opportunities-in-the-Eastern-Mediterranean-۲.pdf