ایران یک کنشگر استراتژیک در سطح منطقه است- پیروزی حلب تاثیر زیادی بر محیط پیرامونی سوریه دارد
راهبرد کم هزینه رژیم صهیونیستی تغییر نظام در سوریه برای موازنه سازی علیه ایران بود، با این اقدام صهیونیستها تلاش داشتند مهمترین همپیمان ایران در منطقه را از دور خارج کرده و ارتباط محور مقاومت را قطع کنند.
به گزارش سایت بیداری اسلامی «احمد زارعان» کارشناس مسائل منطقه در یکصد و سی و سومین جلسه هم اندیشی موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی علمی ندا با اشاره به آثار آزادی حلب بر راهبردهای منطقهای رژیم صهیونیستی بیان داشت: با پیروزی حلب اتفاق بزرگی رخ داد و در نتیجه آن تاثیرات شگرفی را در سوریه و محیط پیرامونی آن شاهد خواهیم بود. سوریه در دکترین امنیتی رژیم صهیونیستی قرار دارد و تحولات سوریه در سطح منطقه برای همه بازیگران مهم است.
وی افزود: دو هدف کلان رژیم صهیونیستی همواره استراتژی گسترش و استراتژی بقا بوده است که با یکدیگر همپوشانی داشته و رابطه متقابل دارند. موانع پیشروی این دو هدف پیش از پیروزی انقلاب اسلامی اعراب بودند اما پیمان کمپ دیوید آخرین میخ را بر تابوت مبارزات عربی زد. اما پس از پیروزی انقلاب اسرائیل با بحران شکل گیری گروههای مقاومتی و محور مقاومت روبرو شد. حزب الله لبنان در سال 2000 توانست صهیونیستها را از خاک لبنان خارج کند و سوریه نیز همواره به محور مقاومت کمک میکرد.
زارعان در ادامه تاکید کرد: موازنه سازی در داخل ایران و خارج ایران دو راهکار اسرائیل برای مواجهه با محور مقاومت و مهار ایران بود که طی آن تلاشها بر لزوم کاهش توانایی ایران در سطح منطقه تمرکز داشت.
وی در ارتباط با روابط ایران و سوریه افزود: رابطه ایران و سوریه با محوریت علویها روابطی ایدئولوژیک و استراتژیک بوده و هست. در اینجا راهبرد کم هزینه رژیم صهیونیستی تغییر نظام در سوریه برای موازنه سازی علیه ایران بوده است. با این اقدام صهیونیستها تلاش داشتند مهمترین همپیمان ایران در منطقه را از دور خارج کرده و ارتباط محور محور مقاومت را قطع کنند.
زارعان افزود: با تغییر نظام سوریه محیط امنیتی اسرائیل امن و محیط امنیتی ایران ناامن میشد. این راهبرد با دیگر راهبردهای عربستان سعودی، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای منطقه همپوشانی و هم افزایی پیدا کرد و در نتیجه راهبرد رژیم صهیونیستی تقویت شد.
کارشناس مسائل منطقه در ادامه تاکید کرد: برخی معتقدند ایران توان اقدام و کنش استراتژیک ندارد، این یک اشتباه بزرگ است، بر خلاف این گونه نظرات به اعتقاد من ایران کنشگر استراتژیک با توان راهبردی تهاجمی در سطح منطقه است. بحران های منطقه ای در واقع واکنش های استراتژیک در برابر کنش ها راهبردی جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب است. این قدرت ایران ناشی از قدرت سخت و قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران و هم افزایی آنها با یکدیگر است.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: سوریه به محلی برای تحقق اهداف محور ضد ایران تبدیل شده بود و هدف از این گونه اقدامات جلوگیری از افزایش نفوذ ایران در غرب آسیا و موازنه سازی با هدف تغییر رفتار ایران بود.
زارعان در ارتباط با دلایل حمایت ایران از سوریه بیان داشت: توسعه ضریب نفوذ راهبردی در منطقه، انتقال آسیب پذیری ها از خارج نزدیک به دور ، تامین منابع قدرت آزاد و تلاش برای تقویت و توسعه محور مقاومت از جمله دلایل این حمایتها بود، البته باید توجه داشت که حمایت از نظام سوریه هدف نیست بلکه هموار کردن مسیر برای تحقق اهداف راهبردی است.
وی با اشاره به تقسیم کار اعراب، ترکیه و رژیم صهیونیستی در موضوع جنگ افروزی علیه سوریه تاکید کرد: پس از آغاز تحولات سوریه و گسترش آن در سالهای 2012 و 2013 نظام سوریه در وضعیت قرمز قرار داشت اما با حمایتهای مستشاری ایران، ورود حزب الله لبنان به میادین نبرد و همراهی روسیه از سال 2015 دمشق و دیگر مناطق استراتژیک به تدریج امن شد اما وضعیت حلب به عنوان یک منطقه استراتژیک در سوریه مطلوب نبود.
کارشناس مسائل منطقه درباره اهمیت حلب افزود: حلب بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر سوریه با 3 میلیون نفر ساکن بود. این شهر پایتخت تجاری سوریه، از شهرهای کهن خاورمیانه و مرکز انتقال کالا از شرق به غرب و بالعکس بود به همین دلایل اهمیت بسیاری برای سوریه و در کل منطقه داشت. همچنین مجاورت حلب با ترکیه بر اهمیت این شهر به عنوان منطقه ای استراتژیک می افزود.
زارعان در ارتباط با پیامدهای سقوط حلب نیز تاکید کرد: شکل گیری دولت موازی در سوریه براساس مدل صنعا - عدن یکی از پیامدهای منفی سقوط حلب بود. همچنین حلب تنها شهری در سوریه غیر از دمشق محسوب می شود که قابلیت پایتخت شدن را دارد. از اردیبهشت امسال بود که «ابوحطب» به عنوان فرمانده معارضان در ادلب طرح انتقال قدرت از ترکیه به سوریه با محوریت حلب را در سرداشت و وی این مدل را در ادلب پیاده کرده بود.
وی افزود: اگر حلب کاملا سقوط می کرد به تدریج روند مشروعیت زدایی از نظام سوریه و بالکانیزه شدن این کشور آغاز می شد. همچنین امکان سقوط دیگر شهرها، تجزیه سرزمینی سوریه و حتی سقوط کامل این کشور فراهم می شد و در نهایت محور مقاومت آسیب جدی می دید.
زارعان در ارتباط با دستاوردهای پیروزی حلب، بیان داشت: با پیروزی حلب روایت موجود از بحران سوریه تغییر کرد و دیگر کسی این گزاره را که «نظام سوریه و بشار اسد باید بروند» را مطرح نمی کند و در واقع از لحاظ سیاسی و نظامی شرایط تغییر کرد. همچنین روایت جدیدی در سطح منطقه با عنوان «شکست ناپذیری سوریه از طریق نظامی» ایجاد شد. از سوی دیگر روحیه نظام سوریه و محور مقاومت تقویت شد و معارضان تضعیف شده و در یک منطقه محدود در ادلب منزوی شدند. البته منظور من از معارضان گروههای غیر از داعش است چون این گروه تروریستی را باید خارج از معدلات موجود ارزیابی کرد و آنها همچنان رقه و دیرالزور را در اختیار دارند.
وی با اشاره به استمرار دو راهبرد و هدف کلان رژیم صهیونیستی در منطقه پس از پیروزی حلب با عنوان «گسترش و بقا» افزود: این راهبرد اسرائیل در برابر گروههای مقاومت همچنان بر سرجای خود قرار دارد اما در سطح مادون راهبرد امکان تغییر تاکتیکی از سوی جریان ضدمقاومت وجود دارد.
کارشناس مسائل شامات در تشریح مسئله تغییر تاکتیک ها خاطرنشان کرد: تاکتیک نخست به امکان تغییر زمین بازی در سوریه باز می گردد، همچنین ممکن در این راستا جبهه جدیدی در منطقه علیه ایران و محور مقاومت ایجاد شود. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که ایجاد جبهه های جدید علیه ایران در مناطقی نظیر عراق و یمن برای محور ضدمقاومت نتایج مثبتی نداشته و باعث شکل گیری گروههای موفقی همچون حشدالشعبی در عراق و انصارالله در یمن شده است. در واقع در نتیجه تحولات مذکور سرمایه استراتژیک ایران تقویت و ظرفیت استراتژیک اسرائیل تضعیف شد. البته به لحاظ عقلی باید منتظر اقدامات جدید دشمن بود و تجربه نشان داده هر بار که منازعه به سمت محور مقاومت تغییر کرده، آنها اقدامی تصاعدی را در دستور کار خود قرار داده اند.
وی در پایان تاکید کرد: دومین تاکتیک احتمال فشار به دولت آمریکا برای تغییر نظام سوریه است که بعید است در دوران ترامپ عملی شود. سومین تاکتیک برجامیزه کردن مسائل منطقه ای با تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران است تا در راستای آن با راهبرد امنیت توافقی از حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه کاسته شود. چهارمین تاکتیک استمرار بخشیدن به بحران سوریه است، چون در حال حاضر با وجود اینکه بحران سقوط نظام از بین رفته اما بحران امنیتی همچنان وجود دارد. سیاست رژیم صهیونیستی در این زمینه نیز «موازنه ضعف» است که در آن سوریه ضعیف توان از بین بردن معارضان را ندارد و معارضان ضعیف نیز بالعکس توانمندی ساقط کردن نظام را ندارند تا جنگ به صورت فرسایشی در راستای منافع تل آویو استمرار پیدا کند.