رقابت آنکارا و پاریس در بیروت

سیاوش فلاح پور روزنامه نگار و پژوهشگر جریانات اسلامی

«ترکیه به موجب برادری همیشگی خود با لبنان در این کشور حضور دارد؛ نه اینکه مانند برخی برای عکاسی به آنجا رفته باشیم!»؛ این جملات هفته گذشته رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه ضمن آنکه اشاره‌ای کنایه‌آمیز نسبت به حواشی سفر چند ساعته ماکرون به بیروت دارد، بُعدی مهم از بحران لبنان را نیز به نمایش می‌گذارد؛ بعدی که تا حدی از چشم ناظران و تحلیلگران تحولات لبنان دور مانده است.

 

اولین هیئت‌های خارجی که پس از فاجعه انفجار بندر بیروت خود را به لبنان رسانده و برنامه‌های پیشنهادی‌شان برای کمک به این کشور را اعلام کردند، هیئت‌های فرانسوی و ترکی بودند. امانوئل ماکرون در پایان سفر جنجالی خود به بیروت از برگزاری نشست پاریس برای جمع‌آوری کمک‌های بین‌المللی به اقتصاد لبنان خبر داد؛ کمک‌هایی که البته مجموعاً 253 میلیون دلار ارزیابی می‌شود و عملاً تأثیر چندانی در بحران اقتصادی لبنان نخواهد داشت. او همچنین پس از این نشست در مصاحبه با شبکه BFM فرانسه به صراحت گفت: اگر فرانسه نقش خود در لبنان، که ضامن تکثر و منافع ملی این کشور است را اجرا نکند، فضا برای مداخله بازیگران دیگر، از جمله ترکیه فراهم خواهد شد.

در مقابل، هیئت ترکی به ریاست فؤاد اوکتای، معاون رئیس جمهور ترکیه نیز پیشنهادات قابل توجهی برای کمک به اقتصاد لبنان و مقابله با آثار تخریب بندر بیروت مطرح کرد. اوکتای ضمن اعلام آمادگی برای بازسازی و سرمایه‌گذاری در این بندر گفت: سفر ما به مثابه چک سفید امضا برای دولت لبنان است، تا زمانی که بازسازی بندر بیروت به طور کامل خاتمه یابد. علاوه بر این، هیئت ترکی پیشنهاد داد تا دولت لبنان به طور موقت برای جبران ظرفیت‌های از دست رفته در بندر بیروت از بنادر مرسین و اسکندرون ترکیه، برای امور گمرکی و انبار استفاده کند. با این وجود اما بسیاری از رسانه‌های ترکیه، احتمال پذیرش این پیشنهادات از سوی دولت لبنان را اندک می‌دانند، چرا که از دید آن‌ها، فشارهای فرانسه بر دولت لبنان مانع از توسعه روابط این کشور با ترکیه خواهد شد. چنین نگاه منفی در محافل تحلیلی و رسانه‌ای ترکیه، با اعمال برخی محدودیت‌ها توسط وزارت کشور لبنان برای حرکت هیئت ترکیه در خیابان‌های بیروت بیش از پیش تشدید شده است.

هرگونه پذیرش نقش ترکیه در احیاء اقتصاد لبنان و مخصوصاً بازسازی بندر ویران شده این شهر، حکم تهدیدی استراتژیک برای فرانسه را دارد.

البته برای فهم تنش‌های میان فرانسه و ترکیه در پرونده لبنان نیازی به تاکید و تدقیق در چنین اشاراتی نیست و می‌توان به نبرد این دو کشور در سراسر دریای مدیترانه، مخصوصاً بحران لیبی رجوع کرد؛ بحرانی نظامی که سرنوشت آن به آینده منابع انرژی در این منطقه گره خورده است. طبیعتاً همانطور که بنادر خلیج فارس، دریای عمان و دریای سرخ حکم پایگاه‌های استراتژیک برای بازیگران فعال در این مناطق را داشته و محور نزاع‌های نظامی-سیاسی متعددی بوده، بنادر دریای مدیترانه، از جمله بندر بسیار با اهمیت بیروت نیز جایگاهی ویژه در تنش‌های میان ترکیه با فرانسه و متحدان این کشور خواهد داشت.

در این چارچوب روشن است که هرگونه پذیرش نقش ترکیه در احیاء اقتصاد لبنان و مخصوصاً بازسازی بندر ویران شده این شهر، حکم تهدیدی استراتژیک برای فرانسه را دارد، آن هم در شرایطی که به نظر می‌رسد ترکیه پس از سال‌ها غیبت از صحنه لبنان، بار دیگر برای بازگشت به معادلات این کشور از خود تمایل نشان می‌دهد. نشانه‌های این واقعیت مخصوصاً در سایه تضعیف نقش عربستان در حمایت از جریانات سیاسی اهل سنت به روشنی قابل فهم است. باید توجه داشت که حضور ترکیه در بندر بیروت و افزایش نفوذ این کشور در لبنان، می‌تواند مقدمه‌ای برای ترسیم خطوط دریایی میان دو کشور و تکرار سناریوی توافق ترکیه با دولت وفاق در طرابلس لیبی باشد.

آمریکا در جریان نبرد با ایران و حزب‌الله، حاضر است تمام لبنان و نظام سیاسی این کشور را تحت فشار قرار دهد اما وارد هیچگونه مصالحه‌ای با حزب‌الله نشود

 

راهکار فرانسه چیست؟

برای هر ناظر بی طرفی در تحولات لبنان روشن است که نظام سیاسی این کشور (برآمده از توافق طائف) در مسیر فروپاشی قرار گرفته و مشروعیت مردمی خود را تا حد زیادی از دست داده است. چنین موقعیتی به همان اندازه که برای ترکیه فرصت به حساب می‌آید، برای فرانسه تهدید است، چرا که با بر هم خوردن ساختار سنتی مناسبات سیاسی، زمینه برای ورود و اعمال نفوذ بازیگران جدید نظیر ترکیه حتماً فراهم خواهد شد. برای مثال از هم اکنون نشانه‌های نوعی دوگانگی در رده‌های میانی حزب المستقبل به ریاست سعد الحریری و گرایش طبقه جدید به تعامل با ترکیه به جای سعودی نمایان شده است. همچنین افزایش فعالیت مجموعه‌های غیر دولتی وابسته به ترکیه در مناطق شمالی لبنان، به ویژه استان طرابلس طی سال‌های اخیر موید این امر است.

در چنین شرایطی، سفر فوری ماکرون به بیروت پس از فاجعه انفجار بندر این شهر اهمیت بسیاری پیدا می‌کند. از سوی دیگر نشانه‌های مهمی در این سفر وجود دارد که فرضیه نگرانی فرانسه از ورود ترکیه به معادلات لبنان را تقویت کرده است. از جمله این نشانه‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1- اجتناب ماکرون از تکرار گفتمان آمریکا علیه ایران و حزب‌الله در لبنان

2- مذاکره با محمد رعد (نماینده فراکسیون مقاومت در پارلمان) علی رغم مخالفت نمایندگان 14 مارس

3- مخالفت با درخواست نمایندگان 14 مارس برای طرح مساله «دولت بی طرف» و تاکید بر تشکیل «دولت وحدت ملی»

طی سال‌های اخیر در عرف سیاسی لبنان از وجود نوعی دوگانه در چشم‌اندازهای آمریکا و فرانسه نسبت به این کشور سخن گفته می‌شود (در اینجا قصد ورود به مبحث اعتبار این دوگانه و میزان واقعیت آن را نداریم؛ چرا که یک جریان آن را دوگانه‌ای ساختگی و جریانی دیگر آن را دوگانه‌ای حقیقی می‌پندارد). بر این اساس، آمریکا در جریان نبرد با ایران و حزب‌الله، حاضر است تمام لبنان و نظام سیاسی این کشور را تحت فشار قرار دهد اما وارد هیچگونه مصالحه‌ای با حزب‌الله نشود؛ نگاهی که در سال‌های گذشته و پس از به قدرت رسیدن محمد بن‌سلمان، مورد حمایت ریاض هم بوده است. در مقابل اما فرانسه با این سیاست چندان همسو نبوده و تداوم آن را به سود مخالفان غرب در لبنان به شمار می‌آورد؛ چرا که خلاء قدرت‌های غربی در لبنان به بهانه حضور پر رنگ حزب‌الله در ساختار قدرت این کشور، می‌تواند زمینه را برای نفوذ بیشتر ایران، ترکیه و حتی چین در لبنان فراهم کند.

هیچ نشانه‌ای از تغییر خط مشی ریاض نسبت به لبنان در سایه حضور پر رنگ حزب‌الله در قدرت فعلاً دیده نمی‌شود.

با ذکر این مقدمه و توجه به حجم تنش‌های کنونی میان فرانسه و متحدانش با ترکیه در دریای مدیترانه می‌توان گفت اولویت فعلی فرانسه در پرونده لبنان، جلوگیری از آشوب بیشتر، فروپاشی سیاسی و متعاقباً افزایش نفوذ ترکیه در این کشور است. اما آیا فرانسه توانسته دو متحد دیگر خود در لبنان، یعنی آمریکا و سعودی را نیز در این مسیر همراه کند؟ درباره سعودی پاسخ تا کنون منفی است. هیچ نشانه‌ای از تغییر خط مشی ریاض نسبت به لبنان در سایه حضور پر رنگ حزب‌الله در قدرت فعلاً دیده نمی‌شود. این کشور همانطور که حمایت‌های خود از جریان المستقبل را به طور جدی کاهش داده، همچنان از ادامه محاصره اقتصادی و سیاسی علیه لبنان پیشتبانی می‌کند.

در مورد آمریکا اما تا این لحظه دست‌کم دو نشانه مبنی بر تاثیرگذاری تلاش‌های ماکرون و ایجاد نوعی نرمش در مواضع دولت ترامپ دیده می‌شود:

1- تماس تلفنی مستقیم ترامپ با میشل عون برای بررسی حادثه بندر بیروت. این در حالی است که آمریکا تا پیش از این تلاش می‌کرد از به رسمیت شناختن دولت کنونی لبنان (مورد حمایت ائتلاف 8 مارس) در سطح رسانه‌ای اجتناب کند. حتی مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پس از انفجار بندر بیروت نه با حسان دیاب، بلکه با سعد حریری تماس گرفته بود!

2- اعزام دیوید هیل به لبنان و خودداری از طرح نام دیوید شنکر. شنکر دیپلمات جمهوریخواه آمریکایی است که طی سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای در پرونده لبنان به دست آورده است. او از حامیان سیاست فشار حداکثری و مخالف ورود آمریکا به هرگونه مصالحه لبنانی در صورت وجود حزب‌الله است. در مقابل اما هیل با مواضع نرم‌تر نسبت به مخالفان آمریکا در لبنان شناخته می‌شود و پیش از این نیز نقش مهمی در مصالحه منتهی به ریاست جمهوری میشل عون در سال 2016 داشته است. جالب آنکه هیل و جواد ظریف تقریباً به طور همزمان در بیروت حضور داشتند.

با این حال نشانه‌های مذکور برای قضاوت درباره موضع آمریکا اصلاً کافی نیست. به عبارت دیگر هنوز نمی‌توان درباره موفقیت یا عدم موفقیت فرانسه در تغییر موضع آمریکا و عربستان و احتمال تشکیل دولت وحدت ملی در لبنان حکمی صادر کرد.

 

نباید فراموش کنیم که مصر و امارات، هر دو در تنش‌های منطقه مدیترانه از حامیان فرانسه و دشمنان ترکیه شناخته می‌شوند.

عقب‌نشینی سعودی و پیشروی مصر-امارات

علاوه بر نقش ترکیه در بحران لبنان، از جمله دیگر مسائلی که در فضای تحلیلی فارسی به آن کمتر پرداخته شد، نقش مصر و اهمیت سفر سامح شکری، وزیر خارجه این کشور به لبنان بود. شکری در این سفر ملاقاتی مشترک با نمایندگان جریان 14 مارس داشته است. پیش از این سفر نیز ملاقاتی مهم میان سفیر مصر با سعد الحریری در بیروت برگزار شده که اطلاعات چندانی از محتوای آن در دست نیست (اگرچه برخی این ملاقات را به عنوان چراغ سبز مصر-امارات برای ریاست بر دولت وحدت ملی تلقی کرده‌اند). در این میان دو نکته حائز اهمیت است:

1- افزایش نقش مصر و تماس‌های این کشور با نمایندگان جریان 14 مارس (مخصوصاً حریری) در سایه کاهش نقش‌آفرینی عربستان رخ می‌دهد

2- حضور فعال مصر در تحولات لبنان نمی‌تواند بی ارتباط با چشم‌انداز امارات در منطقه باشد؛ به عبارت دیگر و با کمی تسامح می‌توان حضور مصر در این صحنه را به نیابت از امارات تفسیر کرد

از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که مصر و امارات، هر دو در تنش‌های منطقه مدیترانه از حامیان فرانسه و دشمنان ترکیه شناخته می‌شوند. نقش پر رنگ این دو کشور در تمام ابعاد بحران لیبی به خوبی موید این امر است. بنابراین، باز هم نگرانی از توسعه نفوذ ترکیه، 3 کشور فرانسه، مصر و امارات را در کنار یکدیگر قرار داده است. بازتاب چنین مواضعی را پیش از این در پرونده سوریه دیده‌ایم؛ جایی که مصر و امارات برای مقابله با نفوذ ترکیه، پیشگام شکست بایکوت اتحادیه عرب و برقراری ارتباط با نظام اسد شده‌اند.

با چنین نگاهی شاید بتوان معنای عمیق‌تری در استقبال سید حسن نصرالله از سفر ماکرون به بیروت و یا مواضع تند شخصیت‌های نزدیک به میشل عون (همجون جبران باسیل) علیه ترکیه یافت؛ نوعی استقبال از جریان بین‌المللی که اولویت خود را مقابله با نفوذ ترکیه، حتی به قیمت شکستن محاصره اقتصادی لبنان تعریف کرده است.




مطالب مرتبط

نظرات کاربران