در آینده ای نزدیک شاهد جنگ داخلی آمریکایی خواهیم بود!
سال 2004، باراک اوباما طی سخنرانی خود در مجمع سالیانه حزب دموکرات گفت که «یک آمریکای لیبرال و یک آمریکای محافظهکار وجود ندارد، بلکه ما ایالات متحده آمریکا هستیم؛ یک آمریکای سیاهپوستان و آمریکای سفیدپوستان، لاتینتباران و آسیاییها وجود ندارد، ما ایالات متحده آمریکا هستیم». شاید این عبارت در آن زمان رنگی از واقعیت را داشت اما مطمئناً آمریکای سال 2020 به گونه دیگریست.
ماهنامه «واشینگتن مانسلی» در تحلیلی از تأثیر نژادپرستی ساختاری و سازمان یافته بر آینده ایالات متحده گفته است.
آمریکا اکنون به کشوری تبدیل شده که در آستانه یک جنگ داخلی بزرگ قرار دارد. کشوری که در آن برتریطلبان سفیدپوست در شهرهایش جولان میدهند و باعث ترویج و تحریک خشونت میشوند و رئیسجمهوری نژادپرست که از آنها حمایت میکند و این خشونتها را در راستای منافع سیاسی خود میبیند. در طی دو دهه گذشته، دموکراتها بر این باور بودند که با رویکرد معقول و سنجیده قادر خواهند بود که شکاف فزاینده سیاسی در این کشور را بهبود دهند. اما در همین زمان که آنها در تلاش برای کاهش اختلافات بودند، جمهوریخواهان در آتش کینه و اختلافات فرهنگی میدمیدند و بر طبل نژادپرستی میکوبیدند. جمهوریخواهان طی این مدت شبانهروز در تلاش بودند تا بین اکثریت جمعیت آمریکا چه شهرنشین و چه روستایی تفرقه بیافکنند و آنها را علیه یکدیگر بشورانند. در این بین دونالد ترامپ نیز بر شعله این آتش نفاق میدمد. او در انتخابات گذشته نه به دلیل برتری و وجه تمایز خارقالعاده خود با دیگر نامزدهای جمهوریخواه، بلکه به دلیل انعکاس دیدگاههای افراطی آنان به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه معرفی شد. ترامپ کالبدی دقیق از جسم و منش افراطی جمهوریخواهان است و اعضای این حزب نیز وفاداریشان به ترامپ را با حمایت بیچون و چرا از او ابراز میکنند. حتی در شرایطی که اقتصاد آمریکا در آستانه فروپاشی قرار دارد و 200 هزار نفر جان خود را بواسطه سهلانگاری دولت ترامپ و بیاهمیت پنداشتن ویروس کرونا از دست دادهاند.
اندیشمندان بسیاری از مدتها قبل پیشبینی کرده بودند که این شرایط و نفرتافکنی در سطحی وسیع در دل جامعه آمریکا منجر به بروز خشونت خواهد شد، اما در زمان خودشان گوشی شنوای حرفهایشان نبود. اکنون آنها بیش از هر زمان از احتمال شعلهور شدن جنگ داخلی در آمریکا مطمئن هستند و بر این امر هشدار میدهند. با رشد جمعیت شهرنشین در ایالات متحده، تنوع نژادی در جامعه گسترش پیدا میکند و در کنار وجود کینههای عمیق فرهنگی و ریشههای نژادپرستی، بذر خشونت کاشته میشود.
از سوی دیگر ساختار سیاسی ایالات متحده از دیرباز و زمان ایجاد آن به گونهای پیریزی شده است که اجازه حکمرانی اقلیت محافظهکار با دیدگاههای افراطی را بر اکثریت لیبرال و آزادیخواه داده است که این خود منجر به پیدایش حکومتی آپارتاید گونه و به شدت نژادپرست در قلب دستگاه حکومتی آمریکا شده است. برتری رأی الکترال بر رأی عمومی در انتخابات ایالات متحده نشانهای از این ساختار سیاسی افراطیطلب است. همان طور که در طی 20 سال گذشته دو محافظهکار (بوش و ترامپ) با وجود شکست در آرای عمومی، بواسطه رأی الکترال خود پای به کاخ سفید گذاشتند و در آینده نیز همواره چنین احتمالی وجود دارد.
وجود حس برتری محافظهکاران و کینههای نژادی و فرهنگی گسترده در جامعه آمریکا به خوبی در تظاهرات اخیر بر علیه خشونتهای پلیس آمریکا نمود پیدا کرد.
طی این سالها اکثریت سنای ایالات متحده در اختیار محافظهکاران افراطی بود که نمایندگان ایالتهایی با جمعیت اقلیت در آمریکا بودند اما به دلیل نفوذ گسترده خود در سیستم حکومتی ایالات متحده دارای بیشترین تأثیر و قدرت هستند. در مجلس نمایندگان نیز وضع به همین منوال است. حتی با وجود برتری اکثریتی دموکراتها، جمهوریخواهان و محافظهکاران با اخلال در روندهای قانونگذاری و طولانی کردن پروسه لایحههای دموکراتها، اجازه پیشبرد آنها را نمیدهند. محافظهکاران باور دارند حکومت و حکمرانی متعلق به آنهاست حتی اگر اکثریت چیز دیگری را طلب کنند و این حس بواسطه ساختار سیاسی آمریکا و اکنون با حمایت رئیسجمهوری چون ترامپ نیز تقویت شده است.
وجود حس برتری محافظهکاران و کینههای نژادی و فرهنگی گسترده در جامعه آمریکا به خوبی در تظاهرات اخیر علیه خشونتهای پلیس آمریکا نمود پیدا کرد. اکثریت نیروهای پلیس ایالات متحده در شهری که خدمت میکنند زندگی نمیکنند و این باعث بیاهمیت شدن فرهنگ محلی برای این نیروها میشود که خود به بروز خشونت بیشتر میان پلیس و مردم منجر میگردد. خشونت پلیس آمریکا علیه اقلیت نژادی مشکلی دیرینه در ساختار این کشور است اما همواره با گزارشهای مغرضانه و یک سویه دستگاه قضایی به نفع نیروهای پلیس، انکار شده است. تا این که به تازگی و با نصب دوربینهای مخصوص روی لباس پلیس، واقعیات این خشونت و وحشیگری آشکار شده است. اتفاقات اخیر در آمریکا و برخورد نژادپرستانه پلیس ایالات متحده با اقلیت سیاهپوست، نشان داد که افراطگرایی تا چه حد در بدنه این کشور نفوذ کرده است. اکنون نیروهای پلیس خود را حاکم مطلقه شهرها میپندارند که در قبال هیچ اقدامی پاسخگو نیستند و شهروندان ساکن در شهرها این نژادپرستی و افراطگرایی را به صورت عینی مشاهده و لمس میکنند.
تمامی اتفاقات اخیر آمریکا به دلیل هجوم سفیدپوستان افراطی و تفکر نژادپرستی آنها به درون جامعه آمریکایی است که در مسیر شعلهور ساختن جنگ داخلی دیگری پیش میروند.
برتری دیدگاه اقلیت محافظهکار بر اکثریت لیبرال در ساختار سیاسی آمریکا طی خشونتهای پلیس به روشنی دیده شد. جایی که اکثریت مردم خواستار ایجاد تغییرات گسترده در شیوه مدیریت پلیس شدهاند اما رهبران آنها به دلیل ترس از دست دادن جایگاه سیاسیشان این خواسته عموم را نادیده میگیرند. در این میان برتریطلبی افراطگرایان سفیدپوست در حال تبدیل شدن به تهدیدی مستقیم علیه خودشان است و به سمت از دست دادن سکان کنترل کشور در حرکت هستند. به تازگی جنبشی ضددولتی به نام «بوگالو» راهاندازی شده است که خود را آزادیخواهانی مسلح معرفی میکنند که هدفشان مهیا شدن برای جنگ داخلی جدید است.
تصویری از اعضای گروه ضد دولتی مسلح با عنوان جنبش بوگالو که برای جنگ داخلی آماده میشوند.
چند روز پیش ترامپ با دمیدن در شعله این خشونتها به دفاع از نوجوان سفیدپوستی پرداخت که دو معترض سیاهپوست را در ویسکانسین با سلاح گرم به قتل رسانده بود. جناح راست آمریکا نیز او را یک مسیحی مؤمن خطاب کرد و در تدارک حمایت گسترده حقوقی و قضایی از او هستند.
اخیراً نیز گروهی نژادپرست حامی ترامپ که بر روی خودروهایشان پرچم ترامپ نقش بسته بود به درون جمعیت معترضان در پورتلند هجوم بردند و به سویشان شلیک کردند و اسپری فلفل پاشیدند که در ادامه این خشونتها یکی از حامیان افراطی ترامپ با شلیک گلوله کشته شد.
در این که قاتل این فرد افراطی نیز باید محاکه شود شکی نیست اما مسئله اصلی اینجاست که تمامی این اتفاقات به دلیل هجوم سفیدپوستان افراطی و تفکرنژادپرستی آنها به درون جامعه آمریکایی است که در مسیر شعلهور ساختن جنگ داخلی دیگری پیش میروند. ترامپ از آنها با عنوان «مردمانی بسیار خوب» یاد کرد که حامی او هستند. ترامپ در بحبوحه انتخابات این خشونتها را در راستای منافع سیاسی خود میبیند که میتواند از آن علیه رقیب دموکرات خود جو بایدن استفاده کند. او تمام سیاستهای انتخاباتیاش را بر پایه این موضوع بنا نهاده که به مردم آمریکا القا کند در صورت پیروزی بایدن و ریاستجمهوری او، دیگر در امنیت جانی نخواهند بود. اما واقعیت دقیقاً عکس این قضیه است، آمریکاییها تا زمانی که یک نژادپرست افراطی رئیسجمهوری آنهاست امنیت نخواهند داشت و در مسیر جنگ داخلی دیگری گام برمیدارند.