ابوغریب در قلب ایالات متحده!
کشیش دنیل بریگان روزی گفت که نوشتن درباره زندانیان همچون نوشتن درباره مردگان است. به خیالم منظورش آن بود که با زندانیان مانند ارواح رفتار میشود، نه دیده میشوند و نه صدایشان را میشنویم، به راحتی نادیدهشان میگیریم و این امر با تلاش مداوم دولت برای مخفی نگاه داشتنشان، آسانتر نیز میشود.
ویل پاتر، خبرنگار آمریکایی و از منتقدین اصلی کمپین «جنگ علیه تروریسم» است که در سال 2001 به دست دولت بوش کلید زده شد. پاتر طی سالها تحقیق و نوشتن چندین کتاب و مقاله در پی اثبات این موضوع است که چگونه مبارزه افراطی با تروریسم در ایالات متحده به آزادیهای شهروندی آمریکاییان و ساکنین این کشور به خصوص مسلمانان لطمه زده است. آن چه که در ادامه میخوانید صحبتهای او در کنفرانس TED درباره یکی از مخوفترین زندانهای مخفی ایالات متحده مشهور به گوانتاناموی کوچک است:
به عنوان یک روزنامهنگار فکر میکنم که داستان اعمال و رفتار افرادی که در رأس قدرت هستند دقیقاً همان چیزی است که باید نقل کنم. به همین دلیل شروع به تحقیق درباره مخفیترین واحدهای زندان در ایالات متحده کردم، واحدهایی که به «تروریستهای رده دومی» مشهور است. دولت آمریکا به این زندانها «واحد کنترل ارتباطات» یا به اختصار CMU میگوید. خود زندانیان و زندانبانان این واحدها به آن «گوانتاناموی کوچک» لقب دادهاند. آنها به مانند جزیرهای دور افتاده هستند اما بر خلاف گوانتانامو، این زندانها همینجا و کنار گوشمان هستند. در داخل خاک ایالات متحده و درون زندانهای بزرگ ایالتی.
دو واحد CMU در ایالات متحده وجود دارد که یکی در زندان ترهوت در ایالت ایندیانا قرار دارد و دیگری در ایالت ایلینوی. هیچکدام از این دو واحد در زمان بازگشاییشان تحت نظارت رسمی که جزو قوانین است، قرار نگرفتند. زندانیان CMU همگی به اتهام اقدامات مجرمانه محکوم شدهاند. برخی از پروندهها غیرشفاف و سؤال برانگیز هستند. نمیخواهم بر سر گناهکار یا بیگناه بودن این افراد صحبت کنم، صحبت من جایگاه انسانی این زندانیان است. قاضی دادگاه عالی «ثورگور مارشال» یکبار گفت که «وقتی درهای زندانها بسته میشوند، زندانیان مرتبه انسانیشان را از دست نمیدهند».
تاکنون با هر زندانیای که مصاحبه کردهام اظهار داشتند که سه روزنه امید در دوران زندان وجود دارد، تماسهای تلفنی، نامهها و ملاقاتها. CMU ها زندانهایی انفرادی نیستند ولی همه این سه مورد را به شدت محدود میکنند. تماسهای تلفنی این زندانیان ممکن است به 45 دقیقه در ماه برسد که در مقایسه با دیگر زندانها که حدود 300 دقیقه در ماه است رقم بسیار پایینی است. زمان ملاقاتهای آنها به تنها چهار ساعت در ماه میرسد. برای مقایسه بهتر است بدانید زمان ملاقاتهای اریک رودالف، بمبگذار پارک المپیک که سه نفر را به قتل رساند و 150 نفر را مجروح ساخت به 35 ساعت در ماه میرسد. علاوه بر اینها، ملاقاتهای زندانیان CMU غیر تماسی است، به این معنی که زندانیان حتی اجازه در آغوش گرفتن عزیزان خود را ندارند. همانطور که یک زندانی CMU گفت «ما اینجا شکنجه جسمی نمیشویم، ولی از نظر روحی هر روزمان شکنجه است».
دولت ایالات متحده تاکنون به طور رسمی اسامی زندانیان واحدهای CMU را فاش نکرده است اما از طریق پروندههای دادگاهها و مصاحبه با زندانیان دیگر، دریچههای کوچکی به روی CMU ها گشوده شده است و اطلاعات مختصری را بدست آوردهایم.
تاکنون با هر زندانیای که مصاحبه کردهام اظهار داشتند که سه روزنه امید در دوران زندان وجود دارد، تماسهای تلفنی، نامهها و ملاقاتها. CMU ها زندانهایی انفرادی نیستند ولی همه این سه مورد را به شدت محدود میکنند.
تقریباً بیش از 60 تا 70 زندانی در داخل واحدهای CMU هستند که اکثریت آنها را مسلمانان تشکیل میدهد. در میان آنها افرادی چون دکتر «رافیل زفیر» دیده میشوند که به دلیل نقض تحریمهای آمریکا علیه عراق در دوران صدام و تنها برای فرستادن تجهیزات دارویی برای کودکان عراقی زندانی شده است. همچنین افراد دیگری چون «یاسین عرف» در این واحدها زندانی هستند. عرف که امام جماعت است در سال 2004 از عراق به آمریکا پناهنده شد. در آمریکا فردی از او میخواهد که برای گرفتن وام ضامن او شود که عرف طبق سنت اسلامی میپذیرد. اما بعدها عرف طی عملیات پلیس FBI بازداشت میشود و مشخص میگردد که فرد متقاضی وام قصد برنامهریزی برای عملیاتی تروریستی را داشته. عرف این موضوع را نمیدانست، اما به او اتهام توطئه برای پشتیبانی مالی تروریسم را نسبت دادند. در میان زندانیان CMU تعدادی غیرمسلمان نیز دیده میشوند که زندانبانان به آنها لقب «متعادلکننده» دادهاند زیرا باعث تعدیل و تنوع زندانیان میشوند و از یکدست مسلمان بودن آنها جلوگیری میکند و توجه ناظران حقوق بشری را به خوب جلب نکند. تعدادی چهره محیط زیستی و فعالین حقوق حیوانات در میانشان وجود دارد، کسانی همچون «دنیل مک گوان». مک گوان به دلیل شرکت در آتشسوزی عمدی که با هدف دفاع از محیط زیست برپا شده بود، محکوم شد. او را بدون هیچ توضیحی به یکی از واحدهای CMU فرستادند و بعدها مشخص شد که FBI از عنوان «تروریست داخلی» برای او استفاده کرده است. عبارتی که FBI مکرراً درباره فعالین محیط زیست به کار برده است.
در میان زندانیان CMU تعدادی غیرمسلمان نیز دیده میشوند که زندانبانان به آنها لقب «متعادلکننده» دادهاند، زیرا باعث تعدیل و تنوع زندانیان میشوند و از یکدست مسلمان بودن آنها جلوگیری میکند و توجه ناظران حقوق بشری را به خوب جلب نکند.
در حال حاضر بیش از 400 زندانی در ایالات متحده وجود دارند که به آنها اتهام تروریستی داده شده است. مک گوان بارها درخواست انتقال داده بود و حتی یکی از زندانبانانش پیشنهاد انتقال او را به دلیل رفتار خوبش مطرح کرده بود که این زندانبان بلافاصله توسط بخش ضدتروریسم FBI از کار برکنار میشود.
بعدها متوجه شدم که مک گوان به چه علتی به CMU منتقل شده است. او را نه به خاطر کاری که کرده بود بلکه به بخاطر حرفهایی که زده بود در بخش CMU زندانی کرده بودند. در گزارشی که از FBI درز کرد مشخص شد او را به دلیل «باورهای ضد دولتی» در رده تروریستهای داخلی قرار داده بودند و به واحد CMU منتقلش کرده بودند.
خبرنگاران اجازه ورود و تهیه گزارش از واحدهای CMU را ندارند.
من درخواست ملاقات با مک گوان را دادم و در کمال ناباوری درخواستم را پذیرفتند. دلیل تعجبم آن بود که اولاً FBI تمام کارهای مرا تحت نظر داشت ثانیاً من تبدیل به اولین خبرنگاری میشدم که از واحدهای CMU بازدید میکند. برایم سؤال بزرگی شده بود که چطور با درخواست من موافقت شده که چند روز پیش از ملاقات با مک گوان جواب سوالم را گرفتم. به من گفته شد که حق دارم مک گوان را به عنوان یک دوست ببینم و نه به عنوان یک خبرنگار. خبرنگاران اجازه ورود و تهیه گزارش از واحدهای CMU را ندارند. مقامات CMU به مک گوان نیز اخطار داده بودند که اگر من سوالی از او در مورد CMU بپرسم و گزارشی منتشر کنم، آنها مک گوان را به خاطر من مجازات میکنند. وقتی برای ملاقات به آنجا رسیدم، نگهبانی به من گفت که میدانند من که هستم و از کارهایم خبر دارند و اخطار داد که اگر سعی در مصاحبه با مک گوان کنم، ملاقات همانجا قطع خواهد شد.
مک گوان چند سال بعد و با پایان دوران محکومیتش آزاد شد و مقالهای را در هافینگتنپست به چاپ رسانید با عنوان «آنها مرا به دلیل حرفهای سیاسیام به زندان فرستادند».
وقتی از یک CMU بازدید میکنید، شما را از تمام بازرسیهایی که فکرش را بکنید رد میکنند. پس از بازرسی مرا از یک راهروی تاریک و طویل به سمت محل ملاقات بردند. یک اتاق نمناک و تنگ که عرض آن به حدی کم بود که اگر دستانم را باز میکردم میتوانستم دیوارهایش را لمس کنم. یک گوی نیز به سقف اتاق متصل بود که برای کنترل ملاقات توسط واحد ضدتروریسم استفاده میشد. همه ملاقاتهای زندانهای CMU باید به زبان انگلیسی باشند که این خود دشواری مضاعفی را برای خانوادههای مسلمان بوجود میآورد. بین من و مک گوان یک شیشه ضخیم ضد گلوله قرار داشت و از طریق دو گوشی که به دیوار آویزان بودند میبایست صحبت میکردیم. با او درباره کتابها و فیلمها صحبت کردم و همه تلاشم را کردم تا کمی لبخند به روی چهرهاش بنشانم. او مدام در مورد همسرش صحبت میکرد و این که چقدر زجرآور است که حس کند هیچوقت نمیتواند او را در در آغوش گیرد. مک گوان چند سال بعد و با پایان دوران محکومیتش آزاد شد و مقالهای را در هافینگتنپست به چاپ رسانید با عنوان «آنها مرا به دلیل حرفهای سیاسیام به زندان فرستادند». فردای آن روز مجدداً بازداشت شد و به زندان منتقل شد. البته وکلایش به سرعت آزادش کردند اما پیام روشن و واضح بود، درباره CMU ها حرف نزن.
اکنون سالها از ساخت واحدهای CMU در دوران بوش میگذرد. دولت در حال تدوین توجیهی برای ساخت این زندانهاست. بر اساس اسناد اداره زندانها، CMU ها زندانهایی برای زندانیانی با «اهمیت تاثیرگذاری» هستند. اما به نظر من این روشی برای گفتن این حقیقت است که CMU ها زندانهایی سیاسی برای زندانیان سیاسی است. افراد به دلیل عقاید سیاسی، نژاد و مذهبشان به CMU ها فرستاده میشوند. میدانم که باور همه اینها دشوار است، باور این موضوع که هم اکنون در ایالات متحده چنین مکانی وجود دارد و چنین اتفاقاتی در حال وقوع است اما واقعیت پنهان آن است که ایالات متحده تاریخچه سیاهی از دادگاه ناعادلانه و محکومیت به دلیل اعتقادات سیاسی افراد را در کارنامه خود دارد. این داستان فقط در مورد زندانیان نیست. درباره ماست. درباره تعهد ما به حقوق انسانی است. درباره این است که آیا ما تصمیم داریم که اشتباههای گذشته را تکرار کنیم یا نه. اگر به آنچه کشیش بریگان به عنوان داستان مردگان نامید گوش ندهیم، بزودی آن قصهها، داستان خودمان خواهد بود.