چرایی خروج احتمالی فلسطین از اتحادیه عرب
کشورهای عربی که طی ۷ دهه گذشته همواره از مَنظر «قومیت گرایی عربی» به مسأله فلسطین مینگریستند، با عادی سازی روابط با صهیونیسم نشان دادند که حتی عنصر قومیتگراییشان نیز رنگ باخته است.
رامین حسین آبادیان: عادی سازی روابط شماری از کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی همچنان تیتر اول بسیاری از رسانههای منطقهای و بین المللی است. تاکنون مقامات آل خلیفه و آل نهیان به صورت رسمی و علنی به توافق سازش با صهیونیست ها تَن داده اند و برخی دیگر از کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا نیز در صفِ عادی سازی روابط با تل آویو ایستادهاند.
فلسطین نیز در اعتراض به روند عادی سازی روابط با صهیونیستها و نیز سکوت اتحادیه عرب در قبال این اقدام سران عرب، از ریاست دورهای شورای اتحادیه عرب انصراف داد. در همین ارتباط، «ریاض المالکی» وزیر خارجه تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد که این کشور دیگر ریاست دورهای شورای اتحادیه عرب را برعهده نخواهد داشت. این درحالی است که گمانه زنیها پیرامون انصراف فلسطین از عضویت در اتحادیه عرب نیز آغاز شده است.
کشورهای عربی همواره از منظر «قومیت گرایی عربی» به مسأله فلسطین نگریستند و آن را یک مسأله اسلامی تلقی نکردند«ریاض المالکی» در خصوص تصمیم به انصراف از ریاست دورهای شورای اتحادیه عرب، تأکید کرد: «برخی کشورهای بانفوذ عربی مانع از محکومیت توافق عادیسازی روابط امارات و بحرین با تلآویو شدند و بر همین اساس، اتحادیه عرب بیانیهای در محکومیت این توافق صادر نکرد». البته این اولین باری نیست که اتحادیه عرب در قبال سلسله اقدامات اعراب علیه مسأله فلسطین سکوت پیشه میکند، زیرا این اتحادیه از زمان تأسیس خود که بیش از ۷۰ سال از آن سپری میشود، با سیاست سکوت، صهیونیستها را در ارتکاب جنایت علیه فلسطینیان ترغیب کرده است.
واقعیت این است که پیش از ظهور و بروز انقلاب اسلامی ایران، سران کشورهای عربی مختلف به مسأله فلسطین تنها از منظر «قومیت گرایی عربی» مینگریستند و آن را یک مسأله اسلامی تلقی نمیکردند. در واقع، اعراب مشکل فلسطینیان را در دامنه قومیت گرایی عربی محدود و محصور ساخته بودند و هیچگاه صهیونیستها را به عنوان یک خطر جدی برای جهان اسلام به شمار نیاوردند.
با این حال، با پیروزی انقلاب اسلامی وضعیت تغییر کرد و جمهوری اسلامی توانست با گفتمانِ اسلامی خود در سطح منطقه و جهان، مسأله فلسطین را به عنوان مهمترین، اصلیترین و اساسیترین مسأله جهان اسلام معرفی کند. این گفتمان زمانی بیش از پیش تقویت شد که امام خمینی (ره) آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را به عنوان روز جهانی قدس معرفی و همچنین از رژیم صهیونیستی نیز به عنوان یک «غده سرطانی» یاد کردند.
علیرغم اینکه جمهوری اسلامی ایران به مسأله فلسطین ابعاد اسلامی بخشید اما اعراب بازهم از قومیت گرایی عربی دست نکشیدندبدین ترتیب، جمهوری اسلامی ایران توانست به مسأله فلسطین رنگ و بوی اسلامی بخشیده و آن را از حدود قومیت گرایی عربی خارج سازد. علیرغم گفتمان جدیدی که جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در خصوص مسأله فلسطین ارائه کرد، اما سران عرب بازهم حاضر نشدند خود را از اسارت قومیت گرایی آزاد سازند و بدین ترتیب، همچنان بر رویکرد و سیاست اشتباه خود مبنی بر قومیت گرایی عربی در قبال مسأله فلسطین اصرار ورزیدند.
نکته قابل تأمل در خصوص این رویکرد سران عرب این است که امروز عادیسازان روابط با صهیونیسم و نیز کشورهایی که در صفِ عادی سازی روابط و امضای توافقنامه سازش با صهیونیستها ایستاده اند، دقیقاً همان کشورهایی هستند که در طول ۷ دهه گذشته همواره در دفاع از مسأله فلسطین شعار قومیت گرایی عربی را سَر دادند و به آن افتخار کردند.
این بدان معناست که عادی سازان روابط با رژیم صهیونیستی که همواره در دفاع و حمایت از مسأله فلسطین تنها به قومیت گرایی عربی استناد میکردند و به عبارت بهتر، فلسطین را نماد قومیت گرایی عربی خود میپنداشتند، از این نماد دست کشیدند و در واقع، عنصر قومیت گرایی خود را زیر پا گذاشتند. بر همین اساس، امروز میتوان گفت که اعراب حتی دیگر ارزشی برای قومیتگرایی خود نیز قائل نبود و این قومیت گرایی برای خودشان نیز رنگ باخته است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که درحال حاضر تشکیلات خودگردان، نمایندگی فلسطین در اتحادیه عرب را برعهده دارد و طبیعتاً تصمیم به انصراف از ریاست دورهای شورای اتحادیه عرب توسط این تشکیلات اتخاذ شده است. بنابراین، باید به این مسأله توجه داشت که کسانی تصمیم به انصراف از ریاست شورای اتحادیه عرب گرفته و امروز برای انصراف از عضویت در این اتحادیه تلاش میکنند که پیشتر در فرایند سازش با رژیم صهیونیستی قرار داشتند و مذاکرات متعددی را برای سازش بر سَر حقوق فلسطینیان با آنها انجام داده بودند.
اعراب با عادی سازی روابط با صهیونیسم نشان دادند که حتی قومیت گراییشان نیز دیگر رنگ باخته استاین مسأله نشان میدهد که حتی کسانی که پیشتر و در ادوار مختلف در اردوگاه سازش نقش آفرینی کردند، امروز به خوبی دریافته اند که اعراب تا چه اندازه آرمانهای ملت فلسطین را تنزل بخشیده اند و دیگر نه تنها حاضر به ادامه حداقلی ترین حمایت خود از مسأله فلسطین بر اساس قومیت گرایی عربی نیستند، بلکه بر قطار عادی سازی روابط با تل آویو نیز سوار شده اند و به دنبال همراه ساختن دیگر کشورها با خود هستند.
اردوگاه سازش نیز به این نتیجه رسیده است که کمترین خدمتی که اعراب و حامیان قومیت گرایی عربی میتوانستند به مسأله فلسطین ارائه کنند، این بود که حداقل در طول این سالها امتیازات گستردهای به رژیم صهیونیستی تقدیم نکرده و وضعیت فلسطینیان را پیچیدهتر از گذشته نکنند.
بنابراین، حتی کسانی که در فرایند سازش با صهیونیستها حضور فعالانهای داشتند، دریافته اند که اگر امروز صهیونیستها در اجرای سیاستهای خصمانه خود علیه فلسطینیان جسارت بیشتری در مقایسه با گذشته پیدا کرده اند، این اعراب هستند که چنین جسارتی را در آنها به وجود آورده اند.