توهم رهبری آمریکا، تهدیدی است برای مردم آمریکا!

در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2020 آمریکا، نامزدهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات از صحبت درباره نقش نیروهای مسلح این کشور در پیشبرد سیاست خارجی طفره میروند. آمریکا همچنان فعالترین نیروی نظامی در سراسر جهان است و قدرت نظامی آنها به ابزاری در سیاست خارجی ایالات متحده مبدل گشته است. اما اکنون نه جمهوریخواهان و نه دموکراتها وارد بحث بر سر این موضوع نمیشوند و از بسط دادن آن پرهیز میکنند.
نشریه فارین افیرز در تحلیلی به قلم اندرو باچویچ، مورخ و پروفسور دانشگاه بوستون و سرهنگ بازنشسته ارتش ایالات متحده آورده است:
از زمان پایان جنگ سرد تاکنون، آمریکاییان مشتاقانه از ارتش خود در دستیابی به اهداف سیاسی استفاده کردهاند و در چندین و چند جنگ در سراسر جهان حضوری همهجانبه داشتهاند. فقط در طی دو دهه اخیر نیروی هوایی آمریکا بیش از 100 هزار مرتبه مناطق مختلف دنیا را بمباران کرده است. این مداخلات گسترده نظامی بهندرت به نتیجه مثبتی ختم شدهاند. با هر ابزار سنجشی که بنگریم، جنگهای فرسایشی افغانستان و عراق یک شکست کامل هستند و همچنین جنگهای لیبی، سوریه و سومالی نیز نتیجهای جز شکست سیاسی و نظامی در پی نداشتند. کمپین «جنگ علیه تروریسم» ایالات متحده که بدون هیچ پایانی ادامه دارد، یک هزیمت است.
اما در حال حاضر شاهد هستیم که در آمریکا سیاستمداران کمتری به این مسئله میپردازند، سؤالی که این حجم از منابع و خونهای ریخته شده چه نتیجهای در پی داشته است و تنها به عبارت «اشتباهات انجام شده» بسنده میکنند. مهمترین آن طی سالهای گذشته جنگ عراق است که از سال 2003 تاکنون ادامه یافته است. استفاده ابزاری از نیروی نظامی در سیاست خارجی آمریکا به حدی شیوع یافته است که مردم این کشور آن را امری عادی و پیشفرض تلقی میکنند.
فقط در طی دو دهه اخیر نیروی هوایی آمریکا بیش از 100 هزار مرتبه مناطق مختلف دنیا را بمباران کرده است.
توهم رهبری آمریکا بر جهان
سیاستمداران ایالات متحده در دفاع از نیروهای نظامی این کشور هیچ اختلافنظری ندارند و حمایتهای بیچونوچرا از ارتش خود را به ذکر روزانه عوام و جلوهای از وطنپرستی تبدیل کردهاند، اما هیچگاه به این سؤال پاسخ ندادهاند که این نیروها به چه دلیل همواره در حال جنگ و نزاع در سراسر جهان هستند و این خونها در راستای چه هدفی ریخته میشوند. اخیراً جو بایدن، نامزد دموکراتها در انتخابات ماه نوامبر، در سخنرانی خود از نیرویهای نظامی کشورش به شدت دفاع کرد و در پایان گفت: «باشد که پروردگار سربازانمان را در پناه خود گیرد»، اما آقای بایدن به این موضوع اشاره نکرد که این سربازان در انجام چه مأموریتی به سر میبرند که نیاز به کمک پروردگارشان دارند و نیز اشاره نکرد که آیا رویکرد متفاوتی نسبت به ترامپ در استفاده از نیروهای نظامی دارد یا خیر.
با نگاهی به کارنامه آمریکا در افغانستان، عراق و دیگر جنگهای اخیر چیزی جز ویرانی دموکراسی، آزادی و ارزشهای انسانی نمیبینیم.
جنگهای بیانتها برای آمریکاییان نه آزادی در پی داشت و نه کامیابی
از زمان سقوط دیوار برلین تا انتخابات سال 2016 آمریکا، رهبران این کشور مدام از تأثیر مثبت نقش رهبری ایالات متحده در سطح جهان سخن میگفتند. عبارتی که همان معادل شستهورفته استفاده ابزاری از نیروی نظامی در راستای اهداف سیاسی است. اما متأسفانه نتیجهای که از این عبارت حاصل شده است هیچ سنخیتی با آن ندارد و منجر به حمامهای خون افغانستان، عراق و چندین جنگ دیگر شده است. اگرچه جنگ برای کارخانجات و صنایع نظامی آمریکا سود هنگفتی داشته است اما در این میان برای شهروندان آمریکایی هیچچیزی جز هزینههای مالی و جانی به ارمغان نیاورده است.
کاسبان جنگ در داخل ایالاتمتحده اکنون بیش از گذشته به استقبال درگیری و نزاع میروند. آنها به شدت مشتاق وقوع جنگ سردی جدید و این بار میان واشنگتن و پکن هستند و در تلاشند تا پای آمریکا را به میادین دیگری چون روسیه، ونزوئلا و ایران بکشانند. ایالات متحده از زمان جنگ سرد تاکنون درصدد بود که جای پایی برای نیروی نظامی خود در سطح جهانی باز کند و با کمک آن خود را به کشوری حذف نشدنی در معادلات بینالملل تبدیل کند. اما با نگاهی به کارنامه آمریکا در افغانستان، عراق و دیگر جنگهای اخیر چیزی جز ویرانی دموکراسی، آزادی و ارزشهای انسانی نمیبینیم.
ترامپ در انتخابات 2016 با شعار پایان دادن به جنگهای بیپایان ایالات متحده توانست نظر رأیدهندگان را جلب کند اما پس از پیروزی و در طی چهار سال گذشته هیچ تغییری در سیاستهای پیشین ایجاد نکرده است.
در این بین برخی سیاسیون و اندیشمندان ترقیخواه راه جایگزینی پیشنهاد میدهند و آن توجه به مسائل از دید جهانی است و نه صرفاً رقابتهای ژئوپلیتیک که در آن آمریکا در تلاش برای حذف هرگونه رقیبی است که در این عرصه برای خود ببیند. راهکار این متفکران توجه به مشکلات مشترک همه کشورهای جهان، خواه قوی و ضعیف، خواه غنی و فقیر است. یافتن این مشکلات مشترک کار دشواری نیست؛ همهگیری ویروس کرونا، خطر رویارویی هستهای و از همه مهمتر تغییرات آب و هوایی.
ترامپ در صورت پیروزی مجدد مسلماً هیچ ارزشی برای این راه جایگزین قائل نخواهد بود و جو بایدن نیز به نظر میرسد تنها در ظاهر و شعار به مسائل جهانی همچون تغییرات آب و هوایی نگاه میکند و از نوع گفتههایش و نیز چینش مشاورانش مشخص است که اشتیاقی به ایجاد تغییرات واقعی در مسیر گذشته ندارد. ترامپ در انتخابات 2016 با شعار پایان دادن به جنگهای بیپایان ایالات متحده توانست نظر رأیدهندگان را جلب کند اما پس از پیروزی و در طی چهار سال گذشته هیچ تغییری در سیاستهای پیشین ایجاد نکرده است. آمریکا همچنان از نیروی نظامی خود به عنوان بازوی دیپلماتیک استفاده میکند و سیاست خارجی خود را با زور سرنیزه پیش میبرد. در سوی دیگر رقیب انتخاباتی ترامپ، جو بایدن، با شعار «احیای روح آمریکا» پا به میدان رقابت گذاشته است و هدف خود را بازسازی دوباره این کشور اعلام کرده است.
آمریکا برای برگشت به عرصه بینالملل باید یکجانبهگرایی را کنار بگذارد و نیروی مسلح را به عنوان آخرین راهحل در نظر گیرد.
اما چه شعار «اول آمریکا» ترامپ و چه «احیای روح آمریکا» بایدن برای محقق شدن نیاز به صداقت در میدان عمل و سیاست دارند و نمیتوان این شعارها را با همان مسیر قبلی که نظامیسازی سیاست خارجی بود محقق کرد. آمریکا برای برگشت به عرصه بینالملل باید یکجانبهگرایی را کنار بگذارد و نیروی مسلح را به عنوان آخرین راهحل در نظر گیرد. حکام آمریکایی باید به معادلات بینالمللی احترام بگذارند و در راستای تقویت آنها گام بردارند و نه تخریب آن.
جو بایدن مدام در کارزارهای انتخاباتی از صحبت درباره سیاست خود در قبال نیروهای نظامی آمریکا طفره میرود و این امر حاکی از دوانده شدن ریشه سیاست خارجی ایالات متحده در جنگ و ابزارهای نظامی دارد. جو بایدن اگر به راستی خواهان ایجاد تغییر در این مسیر است باید اولویتبندی ایالات متحده را از مسائل ژئوپلیتیک و درگیریهای آن به مسائل داخلی چون همهگیری کرونا و طوفانها و آتشسوزیهای گسترده ناشی از تغییرات آب و هوایی تغییر دهد و بداند که راهکار فائق آمدن بر این تهدیدات، نیروی نظامی نیست.
جنگ باتلاقی است که بایدن را در صورت ورود به آن در خود فرو میبرد و او برای محقق ساختن شعارهای انتخاباتیاش در اولین گام باید از جنگهای بیثمر دوری گزیند که این مهم با تغییر رویکرد سیاست آمریکا از جنگ به تمرکز بر بهبود اوضاع شهروندان آمریکایی امکانپذیر است و نه افتادن به دنبال دشمنان خیالی در ورای مرزهایشان.