چرا اسرائیل در قبال مذاکرات گروههای فلسطینی ساکت است؟
تردیدی نیست که رژیم صهیونیستی طرفی است که از اختلاف و شکاف در میان گروه های فلسطنیی بیشترین سود را کسب میکند و برای تداوم آن می کوشد اما در این مرحله و تا زمان مشخص نشدن نتایج عملی بر روی زمین اسرائیل سکوت خواهد کرد
گرایش گروههای فلسطینی و در راس آنها فتح و حماس برای دست یابی به توافق و کاهش اختلافات پس از نمایشهای عادی سازی روابط برخی از دولتهای مرتجع عربی با رژیم صهیونیستی به صورت جدی در مرکز توجه قرار گرفته است و بازیگران منطقه ای ذینفوذ و ذینفع در ماجرا همانند ترکیه، قطر، لبنان، مصر و حتی روسیه محل نشست و برخواستهای مختلف طرفهای فلسطینی بوده است. در این میان نکته جالب توجه آن است که اسرائیل و بویژه دستگاه امنیتی آن مطمئناً نسبت به این موضوع بسیار حساس بوده و کوچکترین رویدادها در صحنه تحولات فلسطین را دنبال میکنند اما هنوز در مورد چنین جلساتی و نتایج آن بویژه نشستهای هفته گذشته بین فتح و حماس در استانبول هیچگونه اظهار نظری نکرده است.
دلایل این سکوت البته می تواند به دو دلیل باشد: اول گرفتار بودن رژیم صهیونیستی در مشکلات داخلی فراوان خود؛ بویژه در موضوع شیوع اپیدمی کرونا که بحرانی گزارش می شود و پیامدهای اقتصادی آن نیز بر موج اعتراضات داخلی به فساد نتانیاهو و خوانواده اش افزوده است.
دلیل دیگر این است که صهیونیست ها ترجیح می دهند در شرایط کنونی با احتیاط شدید نسبت به تمام تحولات مرتبط با صحنه فلسطین برخورد کنند و منتظر نتایج عملی گفتگوها ورای بیانیه های سیاسی بمانند. کرانه باختری و نوار غزه در آستانه انفجار هستند. درست همانطور که سفر تحریک آمیز آریل شارون ، نخست وزیر پیشین رژیم صهیوینستی، بیست سال پیش جرقه ای بود که قیام انتفاضه دوم فلسطین را شعله ور کرد ، گویی تاریخ و حوادث در حال تکرار شدن است و وضعیت موجود فلسطین پس از خیانتهای حامیان سازشگری و شکست مطلق سازشگری راهی جز قیام را باقی نگذاشته است.
تردیدی نیست که رژیم صهیونیستی طرفی است که از اختلاف و شکاف در میان گروه های فلسطنیی بیشترین سود را کسب میکند و برای تداوم آن می کوشد اما در این مرحله و تا زمان مشخص نشدن نتایج عملی بر روی زمین اسرائیل سکوت خواهد کرد. به طور مثال می توان به سرنوشت توافقنامه قاهره در سال 2011 و سند زندانیان اشاره کرد که در آن توافق دو طرف برای برگزاری انتخابات با هدف تشکیل یک دولت مستقل و موقت ظرف یک سال توافق کردند. علاوه براین دوطرف تعهد کردند زندانیان یکدیگر را نیز آزاد کنند. توافقی که میان 11 گروه کوچک دیگر فلسطینی نیز مورد پذیرش قرار گرفت اما در میدان عمل از آن زمان تاکنون پیشرفت بزرگی در عملیاتی کردن توافق صورت نگرفته جز این که مشکلات فلسطین دردناک تر شده و زخم اختلافات همچنان در حال خونریزی کردن است.
متغیر دیگر که می تواند محل امیدواری صهیونیست ها برای ناکام گذاشتن توافقات جدید باشد ترکیب هیئت فلسطینی، به ویژه رئیس هیئت است .
رهبر تیم فتح در مذاکرات با حماس اکنون سرلشکر جبرئیل راجوب است که جانشین عزام آل احمد شده است. راجوب این مذاکرات را بسیار جدی می گیرد و ظاهراً وی آینده سیاسی خود را به موفقیت وی در این مأموریت مرتبط می داند. در واقع نتیجه مذاکرات در برگزاری انتخابات به احتمال زیاد مساله جایگزینی محمود عباس به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان و رهبر جنبش فتح را در پی داشته باشد. یعنی با برگزاری انتخابات سراسری و تشکیل دولت وحدت ملی چه کسی می تواند نخست وزیر این دولت باشد؟ و در این میان راجوب با موفقیت در این مأموریت برای کسب توافق با حماس موقعیت خود را با بازیگران خارجی همانند قطر و ترکیه و در میان افکار عمومی فلسطین تقویت کند. این رقابت در میان چهره های برجسته جنبش فتح وجود دارد. جبرئیل راجوب یکی از مخالفان تصدی سمت نخست وزیری توسط محمد شطیه بود که می تواند نشانه امید او برای به دست گرفتن این پس باشد. بدون تردید صهیونیست ها به پیش کشیدن چنین رقابت هایی برای ناکام گذاشتن توافقات همانند گذشته چشم دوخته است.
از طرف دیگر چشم امید داشتن و یا انجام سیاست خریدن وقت تا برگزاری انتخابات آمریکا و مشخص شدن نتایج آن از سوی محمود عباس می تواند دام دیگری بر سر راه عملیاتی شدن نتایج مذاکرات باشد. بر این اساس اگرچه هیچگونه شواهدی مبنی بر اراده بایدن و دموکراتها برای واداشتن صهیونیست ها به عقبنشینی از طرح اشغال کرانه باختری و یا بازپسگیری انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس وجود ندارد اما اگر محمود عباس و فتح بر روی به رای اوردن بایدن برای شروع دور جدید مذاکرات به اصطلاح صلح با صهیونیستها بیاندیشند عملاً می تواند ترمزی بر مسیر اجرای توافقات باشد. در واقع اینکه محمود عباس چه تصمیمی در مورد اجرای توافقات بگیرد متغیری است که در طول 15 سال گذشته تعیین کننده بوده است.
اما علی رغم این موضوعات صهیونیست ها نگرانیهای جدی نیز نسبت به آینده مذاکرات کنونی دارند.
یکی از عمده ترین آنها محل برگزاری این جلسات است. برگزاری نشست استانبول به سرپرستی اردوغان و با حمایت قطر امری است که قبلاً هرگز رخ نداده است.
ترکیه و قطر کشورهایی هستند که اتحاد خود را در سالهای اخیر گسترش داده اند و به عنوان رقیب محور عربستان و امارات حامی اخوانی ها هستند که حماس به عنوان دشمن اصلی صهیونیستها و یکی از اضلاع محور مقاومت نیز در گفتمان فکری خود اخوانی محسوب می شود. این امر را می توان در نتیجه نزدیکی های بیشتر محور ترکیه و قطر به محور مقاومت در موضوع فلسطین تفسیر کرد که صهیونیست ها از آن واهمه دارند. در واقع رفتن به گفتگوهای استانبول به معنای یک تغییر بنیادی است که در صحنه تحولات مذاکرات صلح صورت میگیرد.
از بعدی دیگر وخیم تر شدن اوضاع فلسطین پس از توافق نامه های عادی سازی اعراب با اسرائیل ، ناکامی فلسطین در نشست اتحادیه عرب و وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی تشکیلات خودگردان فلسطین در پی تحریمهای پولی آمریکا و عربستان و فشارهای صهیونیست ها امری است که بر عزم رهبران فلسطینی و انتظارات مردم فلسطین از رهبرانشان برای کنار گذاشتن اختلافات می افزاید.
با توجه به تداوم اقدامات جنایت امیز صهیونیست ها در سایه سکوت خیانتبار عربی و حمایت های غرب، ضروری است که گروه های فلسطینی برای اتحاد به عنوان یک ضرورت فوری تلاش کنند. آنچه بین جناح های فلسطینی از ایده برگزاری انتخابات سراسری و ایجاد یک استراتژی جامع فلسطینی برای مقابله با اشغالگری و بازگرداندن وحدت ملی فلسطین توافق شده است باید به اقدامات جدی و عملی تبدیل شود تا صفحه شکاف به وحدت ملی بازگردد.