میراث رئیس جمهور فعلی آمریکا برای همتای بعدی چیست؟
دونالد ترامپ با تردد ناوهای هواپیمابر، پرواز بمب افکن های بی – ۵۲، حضور زیردریایی ها و همچنین تهدید نظامی ایران و یا دیگر تحولات مانند تردد زیردریاییهای اسرائیل در منطقه سعی میکند چماق و اهرم فشاری را در اختیار جو بایدن قرار دهند. اما یقینا این چماق در دولت دونالد ترامپ روی سر ایران فرود نخواهد آمد و جنگ و تنشی صورت نخواهد گرفت، بلکه یک بازی سیاسی برای مدیریت ایران است.
در سایه مواضع روزهای اخیر مقامات کاخ سفید پیرامون تهدید به حمله نظامی علیه ایران به موازات انتقال نیرو، ادوات و جنگ افزارهای آمریکا در خاورمیانه و نیز تحرکات این نیروها، گمانه زنی هایی برای شکل گیری بستر و فضایی به منظور وقوع تنش نظامی با ایران مطرح است. خصوصا بعد از حمله خمپاره ای منطقه سبز بغداد و سفارت ایالات متحده آمریکا در این شهر که به اتهام زنی علیه ایران منجر شد. اگر چه دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا طی توییتی سعی کرد ایران و نیروهای همسو با تهران را عامل اصلی این حملات معرفی کند و جمهوری اسلامی را تهدید کرد، اما از آن سو برخی از تحلیلگران این اقدامات ترامپ را یک بلوف سیاسی در آستانه پایان دولت او می دانند. حال سوال اینجاست که علی رغم تمامی تحلیل ها تا چه اندازه می توان احتمال داد که واشنگتن و تهران به سمت تنش نظامی پیش روند؟
بعد از حمله خمپاره ای به منطقه سبز بغداد با محوریت سفارت ایالات متحده آمریکا در پایتخت عراق شاهد برخی واکنشهای مقامات کاخ سفید و به خصوص اتهام زنی و تهدید دونالد ترامپ مبنب بر دخالت ایران در این حملات بودیم که با واکنش محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه و سخنگوی دستگاه دیپلماسی همراه بود. اما بسیاری معتقدند که اگر چه چه در برهه هایی پرواز بمب افکن های بی -۵۲، تردد ناوهای هواپیمابر و یا حضور زیردریاییها در منطقه زنگ خطر جنگ نظامی آمریکا با ایران را تقویت کرده است، اما هیچ گاه این مسئله روی نخواهد داد. حال که دونالد ترامپ در روزهای پایانی دولت خود به سر میبرد آیا در تلاش است که جنگ با ایران را به عنوان میراثش برای دولت جو بایدن به یادگار بگذارد؟
من فکر نمیکنم که دونالد ترامپ بهدنبال آن باشد که جنگ با ایران را به عنوان آخرین میراث خود برای دولت جو بایدن به یادگار بگذارد. اگر چه ترامپ دل خوشی از بایدن ندارد و هنوز تقلب گسترده دموکرات ها را عامل پیروزی بایدن و نه شکست خود می داند. به هر حال روسای جمهور ایالات متحده آمریکا یک سنت نانوشته دارند مبنی بر این که هر زمان احساس کنند در روزهای پایانی حیات سیاسی خود قرار دارند سعی می کنند که یک بسته مناسب را تقدیم رئیس جمهور بعدی کنند، مگر در برخی بره های استثنایی مانند دوره کارتر که چالش سفارت آمریکا در تهران را به دولت رونالد ریگان سپرد.
با این وصف هدف یا اهداف دونالد ترامپ و دیگر مقامات کاخ سفید از برخی تحرکات و اقدامات نظامی در منطقه و یا تهدید جمهوری اسلامی ایران چیست؟
هدف کاملا روشن است، مدیریت ایران. واقعیت آن است که جو بایدن از همان روزهای آغاز کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا به عنوان پلیس خوب، سعی کرده است که مسئله بازگشت به برجام را مطرح کند تا از آن به مثابه یک هویج استفاده شود، به موازات آن دولت دونالد ترامپ که در روزهای پایانی حیات سیاسی خود قرار دارد به عنوان پلیس بد سعی میکند با برخی تحرکات و اقدامات مانند تردد ناوهای هواپیمابر، پرواز بمب افکن های بی – ۵۲، حضور زیردریایی ها و یا تهدیدات لفظی در قالب توییتر و دیگر مسائل به عنوان چماق علیه ایران استفاده کند تا مدیرت ایران در دولت بایدن به نحو احس شکل گیرد. به هر حال اگر چه چالش و اختلافات جدی در برخی از مسائل میان دولت جو بایدن و دونالد ترامپ و یا جمهوری خواهان و دموکرات ها وجود دارد، اما در برخی از مسائل به خصوص در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی، حفظ امنیت ایالات متحده آمریکا و همچنین امنیت اسرائیل هیچ تفاوتی میان عملکرد و رفتار دولت های جمهوری خواه و دموکرات وجود ندارد. آنها سعی می کنند برای اولویت های خود در حوزه سیاست خارجی نگاه کلان امنیت ملی ایالات متحده آمریکا و منافع این کشور را در نظر بگیرند. بنابراین دولت دونالد ترامپ به عنوان تکهای از پازل سیاست خارجی جو بایدن عمل می کند. اگرچه او نمیخواهد اهرم فشار و یا برگ برنده برای جو بایدن علیه ایران به یادگار بگذارد، اما این مسئله فراتر از اختیارات دونالد ترامپ است. چرا که منافع کلان ایالات متحده آمریکا، ساختار قدرت و هیات حاکمه در این کشور را تعیین میکند که چه رئیس جمهوری، چه عملکردی و چه کارنامهای برای دولت بعدی به یادگار بگذارد. پیرو این نکته و از نگاه من هیات حاکمه در آمریکا در صدد است که با افزایش فشار از طرف دولت دونالد ترامپ در روزهای پایانی دولتش، جو بایدن را در یک بستر مناسب تری برای تقابل با ایران و یا بهتر بگویم کنترل و مدیریت ایران قرار دهد.
اما بر خلاف نگاه شما برخی چون تریتا پارسی معتقدند هدف ترامپ از اقدامات و تحرکات نظامی در اطراف ایران و یا تهدید تهران تنها ناکام گذاشتن دولت بایدن است. در این رابطه وی در توییت اخیرش چنین می نویسد که «اشتباه نکنید: ترامپ بی ۵۲ ها، زیردریایی ها و سایر تجهیزات نظامی را عازم خلیج فارس کرده است. او به دنبال جنگ با ایران است تا مانع سرکار آمدن بایدن شود. ایران هدف اصلی نیست. دموکراسی آمریکا هدف است.» ضمن این که دو سناتور جمهوریخواه یعنی تد کروز و لیندسی گراهام از دونالد ترامپ خواسته بودند توافقهای برجام و توافق اقلیمی پاریس را بهعنوان معاهده به سنا ارائه کند تا با اهرم سنا مانع از بازگشت ایالاتمتحده به این توافق در دولت جو بایدن شوند. در نامه تد کروز به دونالد ترامپ و مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا تاکید شده که ارائه این توافقها به کنگره باعث خواهد شد دولت بایدن نتواند حمایت دو سوم اعضای سنا را کسب کند و این موضوع تصویب نخواهد شد و به این ترتیب جو بایدن، رئیسجمهوری منتخب قادر نخواهد بود آمریکا را دوباره وارد این دو توافق (برجام و توافق اقلیمی پاریس) کند. تد کروز نوشته است: فقط با این کار، سنا قادر خواهد بود نقش قانونی خود را برای ارائه مشاوره و رضایت در صورت اقدام دولت آینده برای احیای این توافقهای خطرناک ایفا کند. پیرو آن لیندسی گراهام، دیگر سناتور جمهوریخواه نیز اخیرا در اظهاراتی مشابه با تد کروز خواستار ارجاع کنوانسیون پاریس و توافق برجام به سنا و مخالفت این نهاد قانونگذاری آمریکا با این توافقات شد تا بایدن مسیر همواری برای بازگشت به این دو توافق نداشته باشد. اگر چه این اقدامات گراهام و کروز را بسیاری تیر آخر جمهوریخواهان بر برجام تلقی میکنند. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟
اتفاقاً نکات مد نظر شما در تایید تحلیل من قرار دارد، خصوصاً پیشنهاد دو سناتور جمهوریخواه یعنی تد کروز و لیندسی گراهام در این رابطه بیشتر معنا پیدا می کند. چون شما یقین بدانید که پیشنهاد این سناتورها بدون هماهنگی و چراغ سبز با دموکراتها و دولت جو بایدن صورت نگرفته است. یعنی دولت جو بایدن سعی میکند به نام چالش قانونی و یا بن بست قانونی از طریق سنا مسئله مذاکرات جدید فرابرجامی را در خصوص مدیریت هر سه پرونده اساسی ایران یعنی پرونده هستهای، پرونده توان دفاعی و موشکی و نفوذ منطقه را به طور یکجا حل و فصل کند. پس نباید این گونه قلمداد کرد که پیشنهاد تد کروز و لیندسی گراهام به معنای ناکام گذاشتن دولت جوبایدن بوده است. چون این بار هم جو بایدن به عنوان پلیس خوب و سناتورهای جمهوری خواه به عنوان پلیس بد انجام وظیفه میکنند. در رابطه با توییت تریتا پارسی هم باید گفت که اتفاقا این توییت در تبیین نکات قبلی من قرار دارد. یعنی دونالد ترامپ با تردد ناوهای هواپیمابر، پرواز بمب افکن های بی – ۵۲، حضور زیردریایی ها و همچنین تهدید نظامی ایران و یا دیگر تحولات مانند تردد زیردریاییهای اسرائیل در منطقه سعی میکنند این چماق را در اختیار جو بایدن قرار دهند. لذا یقینا این چماق در دولت دونالد ترامپ روی سر ایران فرود نخواهد آمد و جنگ و تنشی صورت نخواهد گرفت، بلکه یک بازی سیاسی برای مدیریت ایران است.
با این حال هدف تد کروز از طرح این مسئله چیست و تا چه اندازه رنگ واقعیت به خود می گیرد؟
تد کروز به هر حال یک سناتور جمهوری خواه از ایالت تگزاس است که اصلی ترین منبع درآمدشان از طریق تولید و صادرات نفت است. این ایالات روزانه نزدیک به ۵ میلیون بشکه نفت در روز تولید می شود. پس اگر به نام بازگشت جو بایدن به برجام و لغو تحریم ها به خصوص تحریم های حوزه نفتی، دوباره ایران وارد چرخه تولید و صادرات نفت شود، ایالات تگزاس با چالش مواجه خواهد شد. چون شرکتها و کارتلهای نفتی تگزاس که نقش مهمی در مدیریت این ایالت دارند، سعی خواهند کرد از طریق نمایندگان و سناتورها مانع از این چالشها برای خود شوند. پس به هر طریق ممکن برنامه جدی برای عدم بازگشت نفت ایران به بازارهای جهانی دارند. پیرو این نکته تد کرز هم به دنبال نابودی برجام است. این از زاویه شخصی و منطقهای. از طرف دیگر فردی چون تد کروز از ابتدا با توافق هستهای و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران مخالف بوده است، چرا که از دید این افراد برجام فرصت تقویت اقتصادی ایران و به دنبالش تقویت توان موشکی و نفوذ منطقه ای را برای تهران ایجاد کرد. پس تا زمانی که حل وفصل هر سه پرونده مطابق با میل و نظر آمریکا صورت نگیرد این تلاش ها ادامه دارد. در خصوص میزان تحقق تلاش های سناتورهایی چون گراهام و کروز هم باید گفت که این مسئله تا اندازه بسیار زیادی بسته به واکنش و عکس العمل جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. اگر تهران مسئله عدم مذاکره و یا عملیاتی کردن مفاد طرح مجلس را در دستور کار قرار دهد، قطعاً جمهوریخواهان نیز از طریق سنا سعی خواهند کرد برجام را برای همیشه از بین ببرند که البته سناریوی مطلوب هر دو جریان رادیکال سیاسی در ایران و ایالات متحده آمریکا خواهد بود.
با این تفاسیر تحولات منطقه خاورمیانه و به خصوص عراق تا چه حد میتواند بستر برخی تنش ها را میان ایران و ایالات متحده آمریکا به وجود آورد. در این رابطه اتفاقات با جدی تر شدن نگرانی ها پیرامون تنش تهران – واشنگتن، امروز شنبه مقتدا صدر، رهبر جریان صدر در عراق طی بیانیه ای، هم از جمهوری اسلامی ایران و هم از ایالات متحده آمریکا خواسته است از کشیدن تقابل و تنش نظامی به خاک عراق جلوگیری کنند. ضمن اینکه به نظر می رسد برخی نیروها نظامی عراقی عملاً به گونهای رفتار می کنند که کنترل آن ها از دست بازیگرانی چون حشدالشعبی و یا جمهوری اسلامی ایران خارج شده است. اگرچه در آسو ذیل برخی سناریوها می توان این ظن را مطرح کرد که شاید حملات خمپارهای از سوی ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی به منظور اتهام زنی علیه جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته باشد. با این وجود به نظر میرسد که اقدام وزارت امور خارجه در محکوم کردن حمله خمپاره ای به سفارت ایالات متحده آمریکا قدری معنادار استک ارزیابی شما در این رابطه چیست. این کشور تا چه اندازه مستعد و مهیای بدل شدن به زمین سوخته تنش تهران – واشنگتن است؟
در خصوص کشور عراق باید یک نکته مهم را اشاره کرد و آن هم به جایگاه مهم ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی عراق، هم برای تعیین و پیشبرد استراتژی نفوذ ایران در خاور میانه و هم تحقق راهبرد امنیتی آمریکا باز می گردد. البته مایکل لدین از مهره های کلیدی موسسه اینترپرایز از اقدام ایالات متحده آمریکا برای حمله به عراق به عنوان سرآغاز و راهگشای نفوذ ایران یاد می کند. چون به باور لدین حمله آمریکا به عراق سبب شد تا ایالات متحده با دست خود هیمنه صدام حسین را برای جمهوری اسلامی ایران بشکند و به تبع آن راه نفوذ ایران در خاورمیانه از دالان عراق با روی کار آمدن نیروهای همسو با تهران باز شود. یعنی در صحنه عمل ایالات متحده آمریکا با صرف هزینه های هنگفت انسانی، مالی و تسلیحاتی در عراق و سرنگونی صدام، عملاً مسیر را برای نفوذ هرچه بیشتر ایران باز کرده است. حال کاخ سفید برای جبران سعی میکند محوری که از جمهوری اسلامی ایران به عراق، سوریه لبنان، فلسطین و در نهایت در دریای مدیترانه شکل گرفته است را نابود کند. پس مسئله فقط به عراق باز نمی گردد، بلکه این تقابل در یک سطح کلان منطقه ای قرار دارد و هر کشوری در غرب آسیا میتواند به زمین سوخته تقابل ایران و ایالات متحده آمریکا بدل شود از سوریه گرفته تا عراق، لبنان، فلسطین، یمن و دیگر کشورها. اگرچه برخی کشورها برای شکلگیری این درگیری مستعدتر هستند مانند عراق، آن هم به دلیل تحرکات برخی نیروهای همسو با ایران. اما باز تکرار میکنم که این مسئله لزوماً به معنای شکل گیری جنگ ایران و ایالات متحده آمریکا در عراف نیست. همانگونه که در مصاحبه های قبلی اشاره کردم که جنگ و تنش نظامی حاصل برنامه ریزی نیست، بلکه نتیجه مستقیم سوء مدیریت ها و سوء برداشت هاست. پس اگرچه امکان دارد عراق به دلایل فوق مستعد درگیری ایران و ایالات متحده آمریکا باشد، اما شاید در صحنه عمل جنگ زمانی روی دهد و در جایی روی دهد که اصلاً انتظار آن وجود ندارد.