تلاش ریاض ـ تل آویو برای فتنه افروزی علیه تهران
یکی از دلایل عمده تشدید بحران بین ایران و عربستان در سالهای اخیر را میتوان تا اندازه زیادی ﻧﺎﺷﯽ از سیاستهای اعمالشده ایالات متحده در ﻣﻨﻄﻘﻪ داﻧﺴﺖ. ازآنجاییکه این کشور از ﻧﻔﻮذ ﺳﯿﺎﺳﯽ - ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژیکی جمهوری اسلامی در بین ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﮕﺮان ﺑﻮده، به خوبی متوجه این مسئله شده است که در صورت پیشرفت ایران، ﻣﺮدم ﻣﻨﻄﻘﻪ آمادگی ﭘﺬﯾﺮش اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان را دارا هستند. به همین دلیل، آمریکا تمایل دارد تا عربستان را رو در روی ایران قرار دهد به همان شکل که صدام حسین را برای مهار ایدئولوژی انقلابی ایران، به جنگ علیه تهران تحریک کرد.
در مورد ورود قدرتهای فرامنطقهای در منطقه خاورمیانه، بیش از هر کشور دیگری، این نام آمریکاست که در صحنه بینالملل مورد توجه قرارگرفته، بهگونهای که به صورت مستقیم و غیرمستقیم، الگوهای رفتاری این کشور بر روند تحولات منطقه تأثیرگذار بوده است. الگوی رفتاری آمریکاییها و نوع نگاه راهبردی آنان به تحولات منطقه حاکی از این است که آنها به دنبال مدیریت بحران صحنه منازعات، در راستای تحقق منافع راهبردی خود در منطقه مهم غرب آسیا هستند؛ خواه این موضوع با کنترل تنش در یک برهه خاص انجام شود و خواه با تشدید منازعات در برههای دیگر صورت گیرد. نتایج حاصل از این الگوی رفتاری مداخلهجویانه آمریکا در منطقه را باید تلاش برای تغییر در معادله قدرت منطقهای خاورمیانه در راستای تامین منافع حداکثری خود دانست.
این بازیگر مداخله گر در عوض اینکه در پی راهحل نهایی حلوفصل بحرانهای شکننده خاورمیانه باشد، بیشتر در پی مدیریت اختلافات به سود خودبوده و این رویکرد مدیریتی را بهعنوان یک اهرم فشار در تشدید اختلافات با کشورهایی که با آن رقابت ژئوپلیتیکی دارد، به کار میبرد. با این هدف که موجب کاهش توان رقبا و مخالفان کاخ سفید گردد و آنها را در بحرانهای داخلی نیز غوطه ور نماید. بحرانهای یمن، عراق، سوریه، لیبی و بعضی دیگر از کشورهای مسلمان آفریقا دقیقاً مؤید این موضوع است. به عنوان مثال، آمریکاییها نه تنها کمکی به کاهش بحران یمن نکردند، بلکه به طور اساسی مجوز حمله عربستان به این کشور را دادهاند که این امر موجب تداوم بحران و پیچیدگی آن شده است. نقش آمریکا در آغاز و تداوم بحران سوریه و عراق هم علنیتر از آن است که نیاز به بحث داشته باشد. در اختلاف میان ایران و عربستان، مقامات آمریکایی طی سفرهای متعدد به آن کشور، توجه آنان را بر لزوم یکپارچهسازی صفوف در مقابل ایران جلب کرده و با صراحت به مقامات سعودی تاکید می کنند که ایران به مهار بیشتر نیاز دارد و این مسئولیتی است که آمریکا و کشورهای عرب منطقه به طور مشترک و همزمان برعهده دارند. چنین رویکرد مخربی در بیثباتیهای اخیر منطقه، نقش بسیار مهمی داشته است. بهگونهای که مسائل سوریه، عراق، یمن، ایران و عربستان و.. عمدتاً تحت تأثیر ماهیت رقابت گونه و مداخله گری ایالات متحده قرار گرفته است.
بر همین اساس، یکی از دلایل عمده تشدید بحران بین ایران و عربستان در سالهای اخیر را میتوان تا اندازه زیادی ﻧﺎﺷﯽ از سیاستهای اعمالشده ایالات متحده در ﻣﻨﻄﻘﻪ داﻧﺴﺖ. ازآنجاییکه این کشور از ﻧﻔﻮذ ﺳﯿﺎﺳﯽ - ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ و اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژیکی جمهوری اسلامی در بین ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﮕﺮان ﺑﻮده، به خوبی متوجه این مسئله شده است که در صورت پیشرفت ایران، ﻣﺮدم ﻣﻨﻄﻘﻪ آمادگی ﭘﺬﯾﺮش اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژی اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان را دارا هستند. به همین دلیل، آمریکا تمایل دارد تا عربستان را رو در روی ایران قرار دهد به همان شکل که صدام حسین را برای مهار ایدئولوژی انقلابی ایران، به جنگ علیه تهران تحریک کرد. آمریکا خوب می داند که در صورت همکاری و هماهنگی بازیگران منطقه ای و حل نهایی مشکلات منطقه، دیگر نه بهانه ای برای ماندن دارند و نه زمینه ای برای غارت ثروت های منطقه؛ به همین دلیل است که تمام تلاش خود را به کار گرفته تا ابتکارهای صلح و تنش زدایی درمنطقه را خنثی کند.
از این رو در مقطع کنونی آمریکا میکوشد تا جایگاه سنتی عربستان را در سیاست خارجی خود، بهعنوان متحدی استراتژیک در خاورمیانه مطرح، و نقش آن را در عرصه سیاست منطقهای ترمیم کند. از سوی دیگر، در تلاش است تا با وابسته سازی هر چه بیشتر ریاض به خود، نقش مداخلهگر خود را در آینده امنیتی منطقه، بهعنوان عمدهترین قدرت تعیینکننده، تثبیت کند. در مقابل، سعودیها نیز در سایه سیاست ایران هراسی آمریکا و برای نفوذ و قلدری در منطقه، در پی تحکیم روابط خود با آمریکا بهویژه در عرصه امنیتی – دفاعی و افزایش نقش منطقهای خود، از این سیاست آمریکا استقبال میکنند. در چنین فضایی، روی ﮐﺎر آﻣﺪن دوﻧﺎﻟﺪ ﺗﺮاﻣﭗ در آﻣﺮﯾﮑﺎ، ﻓﺮﺻﺘﯽ را در اﺧﺘﯿﺎر سعودیها قرارداد ﺗﺎ ﺑﺎر دﯾﮕﺮ از ﻃﺮﯾﻖ دﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ پترو دﻻر، آﻣﺮﯾﮑﺎ را در راﺳﺘﺎی ﻫﺪف ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﯾﺮان، وارد ﻣﻌﺎدﻻت منطقهای کند. در مدتزمانیﮐﻪ از روی ﮐﺎر آﻣﺪنﺗﺮاﻣﭗ در آﻣﺮﯾﮑﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ، دﯾﺪارﻫﺎ و گفتوگوهای ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺑﯿﻦ ﻣﻘﺎﻣﺎت دو ﮐﺸﻮر در ﻣﻮرد ﻣﺴﺎﺋﻞ منطقهای از جمله؛ ﺑﺤﺮان ﯾﻤﻦ، ﺳﻮرﯾﻪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮعات مرتبط با اﯾﺮان، ﺻﻮرتﮔﺮﻓﺘﻪ است، ﮐﻪ ﻧﺸﺎن میدهد دو ﻃﺮف از ذﻫﻨﯿﺖ اﺧﺘﻼف زای دوران اوﺑﺎﻣﺎ ﻋﺒﻮرﮐﺮده و به نوعی به یک ﺗﻔﺎﻫﻢ دوﺑﺎره دست یافتهاند؛ ﺗﻔﺎﻫﻤﯽﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﺎدآوری ﺷﺮاﮐﺖ راﻫﺒﺮدی و ﭘﺮداﺧﺖ دﻻرﻫﺎی ﻧﻔﺘﯽﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﺻﻮرتﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
به عنوان مثال ترامپ در دیدار با ملک-سلمان، بزرگترین قرارداد تسلیحاتی جهان را با ریاض امضا کرد، که این خود میتواند دلیلی برای هرچه تهاجمیتر شدن رویکرد عربستان در قبال تحولات جاری باشد، بهگونهای که این کشور با استفاده از دیپلماسی پترودلار و با تکیه بر حمایتهای نظامی و تسلیحاتی آمریکای دوران ترامپ، درصدد مهار نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فروپاشی لایههای مقاومت اسلامی برآمده است. با شکست ترامپ در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا، سعودیها سرمایه گذاری های کلان خود را در خطر می بینند. آنها در کنار نتانیاهو و پومپئو وزیر نفرت پراکن آمریکا، در تلاشند که در آخرین روزهای دولت ترامپ فتنه ای در منطقه ایجاد کنند تا از سویی ضربه ای سنگین به ایران وارد شود و از سوی دیگر دولت بایدن را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند. درمجموع میتوان ﮔﻔﺖ ﺗﺤﻮل در اﺳﺘﺮاﺗﮋی آمریکا بهعنوان ﻣﺘﻐﯿﺮ بینالمللی مداخلهگر در ﻧﻈﻢ اﻣﻨﯿﺘﯽ در ﺣﺎلﮔﺬار ﻏﺮب آﺳﯿﺎ، ﺑﻪافزایش تنش میان اﯾﺮان و ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺳﻌﻮدی منجر شده اﺳﺖ. بهگونهای که ﻫﻤﺮاﻫﯽ ایالات متحده در ﭼﺎرﭼﻮب رواﺑﻂ ﺳﻨﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن در راستای سیاست مهار ایران، قواعد بازی تهران و ریاض را تغییر داده و به افزایش تنش و دشمنی میان آنها منجر شده است.