توسعه همه جانبه نظام سلطه در سایه بحران در منطقه غرب آسیا(1)

هادوی-کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا -آیا سفر ترامپ به عربستان و شرکت در همایش ریاض که فروش چند صد میلیارد دلاری تسلیحات به عربستان را در پی داشت، روندی جز تشدید هرج و مرج در منطقه را به همراه دارد؟ آیا اختلافاتی که میان اعراب پس از این سفر ایجاد و منطقه را ملتهب نموده است، تلاشی در جهت ایجاد امنیت پایدار در منطقه غرب آسیا است؟

آیا سفر ترامپ به عربستان و شرکت در همایش ریاض که فروش چند صد میلیارد دلاری تسلیحات به عربستان را در پی داشت، روندی جز تشدید هرج و مرج در منطقه را به همراه دارد؟ آیا اختلافاتی که میان اعراب پس از این سفر ایجاد و منطقه را ملتهب نموده است، تلاشی در جهت ایجاد امنیت پایدار در منطقه غرب آسیا است؟ آیا بهره بردار و منتفع از چنین هرج و مرج آمریکایی¬ای به جز شریک استراتژیک آمریکا در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی است؟ و میزان توسعه¬ی نظام سلطه و ایادی آن بالاخص آمریکا و رژیم صهیونیستی در طول بحران¬های سوریه، عراق، یمن و غیره از جنبه های مختلف به چه میزان بوده است؟ 
یافتن پاسخ برای سوالاتی از این دست، در نظریه¬ای با عنوان هرج و مرج سازنده نهفته است. نظریه¬ای که از طرح و عملیاتی شدن آن چندین دهه سپری شده است. این استراتژی همواره در دستور کار دستگاه های سیاست خارجی، امنیتی و نظامی نظام سلطه به سردمداری ایالات متحده قرار داشته و گفتمان و اقدامات سیاستمداران این کشور براساس آن شکل گرفته است.
هرج و مرج سازنده، تامین منافع اتخاذ کننده¬ی این استراتژی از طریق ایجاد بحران و هرج و مرج تعریف می شود. ایجاد اختلافات طائفه ای و مرزی حاصل از قرارداد سایکس-پیکو و مرزبندی های شکل گرفته پس از جنگ اول جهانی و فروپاشی عثمانی و مشغول نمودن مردم منطقه غرب آسیا به درگیری های دائمی، نمونه بارزی از اتخاذ این استراتژی است.
این استراتژی، اول بار در دوره نیکسون و توسط برژینسکی راه خود را برای ورود به سیاست خارجی آمریکا باز نمود. طرح-هایی چون طرح خاورمیانه بزرگ، طرح تجزیه کشورهای با ثبات و ... نیز دنبال کننده این استراتژی بوده اند چرا که در سایه آنها و درپی تشکیل چند کشور کوچک و ایجاد اختلافات دائمی، امنیت ایالات متحده با تهدیدی جدی رو به رو نخواهد شد.
به هر حال، منطقه غرب آسیا از اهمیت بالای ژئوپلیتیکی برخوردار است و هر کس بتواند بر آن تسلط یابد خود را به عنوان یک ابر قدرت به جهانیان معرفی خواهد کرد. پس از فروپاشی شوروی، این موضوع توجه بیش از پیش ایالات متحده را برای کسب سلطه در این منطقه، به خود جلب نمود. اما یکی از چالش های اساسی آمریکا در منطقه غرب آسیا که وی را در دستیابی به اهدافش دچار مشکل می کرد، خروج ایران از مدار سیاسی این کشور و ظهور انقلاب اسلامی بود. چالشی که در مدت کوتاهی بخش وسیعی از منطقه را در بر گرفت. در این دوره بود که استراتژی هرج و مرج سازنده آمریکا با بازطراحی در دولت جورج بوش، مجددا در دستور کار دولت ایالات متحده قرار گرفت. ظرفیت های اختلافی موجود در منطقه غرب آسیا یعنی اختلافات مذهبی و طائفه ای که بخشی از آنها ناشی از تقسیم بندی های پس از فروپاشی عثمانی توسط انگلستان و فرانسه به شمار می رفت، زیرساخت پیاده سازی این استراتژی را فراهم نمود. استراتژی¬ای که در دولت باراک اوباما نیز ادامه داشت و به نظر می رسد در دولت دونالد ترامپ نیز با قوت بیشتری دنبال شود.
تولد گروه های تروریستی در منطقه غرب آسیا از بارزترین اقدامات هرج و مرج ساز در روند پیاده سازی این استراتژی به شمار می رود. هرج و مرجی که بخش اعظمی از توان کشورها و ملت های منطقه را در جهت بر طرف نمودن خود مصرف نموده و بارها و بارها به وسیله مولد خود تقویت گردیده است. اقداماتی چون فروش چندباره تسلیحات به عربستان و تحویل آنها به تروریست ها، بمباران پایگاه های مختلف ارتش سوریه با وجود موفقیت های آنها و به بهانه مقابله با تروریست ها، همه و همه اقداماتی هستند که به ادامه هرج و مرج و بحران در منطقه غرب آسیا کمک می نمایند. 
بحران های تحمیلی به منطقه از سال 2011 تاکنون، از جمله بحران سوریه، بحران عراق و بحران یمن، فارغ از اینکه به چه بهانه ای و با چه خاستگاهی ایجاد شده اند، توانسته اند ملت ها و دولت های منطقه و مسلمان را درگیر خود کرده و در سایه خود حاشیه امنی را برای صهیونیسم بین الملل و نظام سلطه فراهم نمایند. 
طی 6 سال تنش و درگیری های مذهبی و اقدامات تروریستی در منطقه، آمریکا و متحدانش به جای سرکوب تروریست ها، شرایط برای تجمیع آنها در مناطقی را ایجاد می کنند که می توانند در آنجا نیروهای دولتی در صحرای سوریه را به فرسایش بکشانند.
رژیم صهیونیستی نیز توانسته جنبه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و نظامی خود را در سایه این هرج و مرج سازنده، توسعه داده و خود را بازسازی نماید. به عنوان نمونه برآورد شهرک سازی ها در اراضی اشغالی در سال 2017 به حدود 5 هزار واحد مسکونی رسیده است. روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی رژیم صهیونیستی با سایر دول نیز توسعه چشمگیری داشته و مثال آشکار آن قرارداد اخیر نظامی این رژیم با دولت هند است که در نوع خود بی سابقه قلمداد می شود.
در پایان این مقدمه باید یادآور شد، تشریح و بازخوانی استراتژی هرج و مرج سازنده آمریکا، برای روشنگری دولت¬ها و ملت¬های منطقه امری ضروری بوده و آنها را به سمت شناسایی دشمن حقیقی خود رهنمون می نماید. این بازخوانی، افراد، جریان ها و جنبش های حقیقت جو را بیدار خواهد کرد، آمریکای مدافع حقوق بشر را در مقابل حقوق بشر قرار خواهد داد و ماهیت سلطه¬گری صهیونیسم بین الملل را برای جهانیان برملا خواهد ساخت. 
ادامه دارد...
هادوی-کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا
 




نظرات کاربران