درسهایی که باید از جنگ 33 روزه گرفت - از صلابت رهبر مقاومت تا ناکامی طرح خاورمیانه بزرگ
نخستین درسی که باید بگیریم این است که آن جنگ، به خاطر دو سرباز دشمن صهیونیستی که اسیر شدند، رخ نداد همانطور که دشمن ادعا کرده و رسانه های آمریکایی و برخی رسانه های عربی چنین ادعایی را ترویج می کردند، بلکه این جنگ به خاطر تولد خاورمیانه جدید آمریکا بود خاورمیانه ای که واشنگتن آن را به خاطر نفت آن و به خاطر اسرائیل می خواست شکل دهد.
رفعت سید احمد» نویسنده و اندیشمند مصری و رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای یافا در نوشتاری به تجلیل از سید حسن نصرالله ونقش ارزشمند و تاثیرگذار وی در جنبش حزب الله به ویژه در جریان جنگ 33 روزه پرداخت و تاکید کرد جنگ 33 روزه سال 2006، توانمندی حزب الله در مقابل ارتش مجهز رژیم صهیونیستی را به اثبات رساند.
به گزارش سایت بیداری اسلامی ، به نقل از المیادین، اندیشمند مصری در این تحلیل آورده است : یازده سال پیش در چنین روزهایی، جنگی علیه لبنان به راه افتاد که بیش از یک ماه و سه روز به طول انجامید، دشمن صهیونیستی از طریق ائتلاف علنی با آنچه میانه روهای عرب خوانده می شود(کسانی که خود را میانه روهای عرب می خوانند)و متجاوزان اروپایی و آمریکایی به لبنان حمله کرد، تجاوزی که بیش از یک ماه طول کشید.
با وجود بهای سنگینی از نظر تلفات جانی و خسارات مادی در بیروت پایتخت و روستاها و شهرهای جنوب، حزب الله و دولت لبنان که رئیس جمهور وقت آن، ژنرال امیل لحود طرفدار آن بود، پیروز شدند، که دشمن صهیونیستی هم به آن اعتراف کرده است.
ایستادگی و شجاعت مقاومت اسلامی شاخه حزب الله و همبستگی و حمایت گسترده مردمی از آن و حمایت قاطعانه و قدرتمندانه ایران و سوریه و میشل عون(رئیس جمهور فعلی لبنان) ، همه این عوامل پیروزی را محقق کرد و آن را به شایستگی به دست آوردند.
ولی من امروز و پس از گذشت یازده سال از این پیروزی بر این باورم که یکی از مهمترین عوامل این پیروزی و شایسته آن، این سید مقاوم، سید حسن نصرالله است.
اجازه دهید درباره او و علائم و نشانه های پیروزی وی و پیروزی دولت آن کمی صحبت کنیم:
آشنایی نگارنده این سطور با سید حسن نصرالله به تابستان سال 1993 میلادی برمی گردد(همانطور که در مقالات گذشته به آن اشاره کرده بودم) هنگامی که در یک سفر مطبوعاتی و دانشگاهی به بیروت رفته بودم، که سید در آن موقع به تازگی به عنوان دبیرکل حزب الله جانشین شهید سید عباس الموسوی شده بود. وی متولد سال 1860(31 آگوست) و در آن زمان عمرش از 32 سال فراتر نمی رفت، با وجود سن کم در مقایسه با رهبران جنبشها و سازمانهای سیاسی در کشورما و با وجود کوتاه بودن دوران مسئولیت وی در دبیرخانه حزب، آنچه نظرم را به خود جلب کرد، آن لبخند ملیح و دیدگاه و نگاه مطمئن پیروزمندانه و آن هوشمندی و زیرکی و آگاهی نسبت به آنچه در لبنان و جهان می گذرد و آن نظر تیزبینانه و هوشمندانه درباره حوادث و توان مدیریت و کنترل آن است.
در آن زمان با خودم گفتم این مرد این همه ویژگی را از کجا کسب کرده است؟روزها گذشت و اعتماد من به وی بیشتر شد و با افزایش این ارتباط و اعتماد، نشانه های شکل و پاسخ کم کم ظاهر شد، با ورود بیش از پیش حزب الله در صحنه سیاسی لبنان که از اوایل دهه نود با آمدن سید(حسن نصرالله) آغاز شد به موازات توسعه آهنگ عملیات جهادی و منحصر به فردش بر ضد اشغالگران و ارتش مزدور آنتوان لحد تا اینکه اولین پیروزی در می سال 2000 محقق شد، آنگاه دومین پیروزی الهی و مهم در جنگ جولای 2006 به دست آمد که هر کس که سید(حسن نصرالله) می شناخت کم کم آن نیروی معنوی و سیاسی و جهادی را که عملکرد وروحیه و زندگی سید حسن نصرالله را متمایز می کند، آشکار شدنه تنها برای دوستداران بلکه حتی برای دشمنان سید حسن نصرالله این نکته ثابت شده است که وی فقه خاص خود و حزبش را در اختیار دارد، که اعتماد به نفس، صلابت و استواری در تمسک به جهاد به عنوان وسیله و هدف و آگاهی از متغیرات منطقه ای و جهانی و به کار بردن آن به نفع گزینه استراتژیکش یعنی گزینه مقاومت ویژگی آن است.
امروز می توانیم ادعا کنیم که سفرنامه جهاد و مقاومت(سالهای 1982 تا 2017) را سید حسن نصرالله در کشور خود و خارج از آن به خود اختصاص داده است، او مصداق این کلام خداوند در قرآن کریم است که : والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین.
سید حسن نصرالله علاوه بر آنکه یکی از ارکان گروه کوچکی بود که حزب الله را در اوایل دهه هشتاد تاسیس کرد، همچنین فرمانده میدانی مقاومت در طول دهه هشتاد بود تا اینکه مسئولیت دبیرکلی این جنبش را به دست گرفت و توانست با اقتدار در تمام سطوح میدانی و سیاسی، ملت و لبنان را به پیروزیهای پیاپی رهنمون کند، وی الگویی در حکمت و خوش فکری در رهبری و فرماندهی است.
2- درسهای پیروزی و ظفردر سالروز جنگ سی و سه روزه می توان درباره مسائل متعددی حرف زد، ولی آنچه امروز برای ما ملتهای عرب اهمیت دارد که با دشمن تروریستی به سرکردگی داعش و گروههای همسو با آن و دشمن صهیونیستی که با آمریکا و حکومتهای عربی حاشیه خلیج فارس پیمان بسته اند، مبارزه و مقاومت می کنیم، اولین درسی که باید بگیریم این است که آن جنگ، به خاطر دو سرباز دشمن صهیونیستی که اسیر شدند، رخ نداد همانطور که دشمن ادعا کرده و رسانه های آمریکایی و برخی رسانه های عربی چنین ادعایی را ترویج می کردند، بلکه این جنگ به خاطر تولد خاورمیانه جدید آمریکا بود خاورمیانه ای که واشنگتن آن را به خاطر نفت آن و به خاطر اسرائیل می خواست شکل دهد.
خاورمیانه ای که از نظر آمریکا، مقاومت، عربیت و اسلام جایی در آن ندارد، کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در آن زمان درباره این طرح حرف زده بود، ولی مقاومت این طرح آمریکا را با پیروزی در سال 2006 ناکام گذاشت و با شکست همراه کرد، آنها(آمریکاییها) امروز می خواهند بار دیگر این طرح خود را از طریق عقد قراردادهایی که ترامپ به ارزش 340 میلیارد دلار با عربستان سعودی امضا کرد، اجرا کنند که ارزش این قراردادها با تمام بدهی های خارجی کشورهای عربی برابری می کند.
هدف اصلی این جنگ، پیام آن برای منطقه و تلاش برای بازترسیم آن بود که اسرائیل سرکوبگرترین ابزار آن و واشنگتن حامی مالی و مشوق و شریک آن در زمینه سیاسی و نظامی در این جنگ(33 روزه) بود.واشنگتن که به دنبال فرار از شکستهای پیاپی خود در افغانستان، عراق و فلسطین در خصوص طرح خاورمیانه جدید خود بود، به لبنان آمد تا از طریق طرحهای خود را درباره سوریه و ایران به پیش ببرد، و موضوع سربازان اسیر تنها بهانه ای برای این طرح و نقشه بود که طولی نکشید که دروغ بودن آن بر ملا شد. دومین درس این جنگ خصمانه، در وضعیت رسمی عربی و موضع آن در قبال مسائل امت اسلام و حقوق آنها متبلور شد که در بدترین و ضعیف ترین وضعیت آن قرار داشت.
اما سومین درس جنگ 33 روزه، درس و عبرت نظامی عمیق آن است و آن جنگ چریکی و پارتیزانی یا جنگ مقاومت مردمی بود که به عقیده رزمی و ایمانی صادقانه مجهز بود که توانست قوی ترین قدرت نظامی منطقه را شکست دهد، تجربه 33 روزه ثابت کرد که جنگ نظامی میان اسرائیل و ارتشهای عربی دیگر نتیجه ای ندارد و پیامدهایش مانند جنگ مقاومت مردمی دردناک نیست، جنگی که حزب الله در آن چه در مقابله با کشتی های جنگی یا برتری نظامی دشمن، موفق وپیروز شد، همچنین دشمن در این جنگ قادر به نفوذ اطلاعاتی یا یورش زمینی در جبهه جنوب لبنان نبود.
مسئله دیگر استفاده عالی حزب الله از سلاح بازدارندگی جدید یعنی سلاح موشکهای کوتاه یا دوربرد بود که این جنبش حدود چهار هزار فروند موشک به قلب رژیم صهیونیستی شلیک کرد.تجربه ای که بسیار مهم است تا ارتشهای منطقه در آینده در مقابل تروریسم و رژیم صهیونیستی از آن استفاده کنند.
چهارمین درس از درسهای این جنگ که رسانه های عربی حاشیه خلیج فارس به سبب شیفتگی و علاقه وافر به اسرائیل عامدانه به پنهان کاری درباره آن دست زدند، این بود که این جنگ، سید حسن نصرالله را به عنوان رهبر برجسته مقاومت عربی معرفی کرد پنجمین درس این جنگ، اهمیت رسانه ها و اهمیت آن در جنگ روانی که میان دو طرف رخ داد، بود.
حزب الله که به حق توانست اسرائیل را ذلیل و خوار کند، از همان ابتدا به شفاف سازی و آگاه سازی پرداخت و رسانه هایش به ویژه شبکه المنار، نقش برجسته و آشکاری در این زمینه داشتند و به همین سبب، اسرائیل عمدا این شبکه را برای نابودی آن هدف قرار داد و ساختمانهایش را چندین بار ویران کرد، اما این رژیم و جهانیان ناگهان با پخش برنامه های المنار از داخل ویرانه ها غافلگیر شدند و به این ترتیب المنار در این جنگ رسانه ای روانی عرصه را ترک نکرد و سخنرانی های تاثیرگذار سید حسن نصرالله هم نقش فعال و موثری در این جنگ ایفا کرد.
اما ششمین و آخرین درس این جنگ، توانمندی و قدرت مقاومت برای پایان دادن به فتنه مذهبی بود به طوری که ایستادگی و مقاومت آن در طول بیش از یک ماه توانست آتش فتنه ای را شیخ ابن جبرین سعودی بر ضد حزب الله و مقاومت آن روشن کرده بود، خاموش کند در پایان تاکید می کنیم که در یازدهمین سالگرد جنگ 33 روزه، جهت درست قطب نما برای اسلام و جهاد، قطب نمای فلسطین است و مقاومت بر حق، مقاومت بر ضد رژیم صهیونیستی است و هر مقاومت دیگری غیر از آن، باطل و بیهوده است و هنگامی که حزب الله این مسئله را درک کرد، پیروزی محقق شد.