شکل گیری دو عامل بازدارنده جدید در برابر رژیم صهیونیستی
اسرائیل به اعتراف رهبران سیاسی و نظامیاش شکست خورد، دشمن اسرائیلی از انتفاضه داخل فلسطین و از قدرت و برتری مقاومت لبنان به هراس و وحشت افتاده که این انتفاضه و قدرت یک تحول راهبردی قابل توجه شکل داده است که برای دهههای آینده همچنان عاملی بازدارنده در برابر دشمن باقی خواهد ماند
«رفعت البدوی» تحلیلگر عرب در تحلیلی نوشت : دو حادثه مهم و مطرح در صدر موضوعاتی قرار داشت که اهتمام سیاسی و نظامی و رسانهای را به خود جلب کرد این دو حادثه مهم در مسجدالاقصی شریف و رشته کوههای شرقی لبنان رخ داد.
در این تحلیل آمده است : از حادثه نخست شروع میکنیم،عملیات شهادتطلبانهای که سه جوان فلسطینی در صحن مسجدالاقصی انجام دادند-این سه جوان از خانواده جبارین ساکن منطقه ام الفح موسوم به مناطق اشغالی ۱۹۴۸ بودند- که با وجود تدابیر شدید و سختگیرانه اشغالگران دست به این عملیات زدند که چالش جدی برای اشغالگران و تدابیر امنیتی آنها به وجود آورد.
درست است که موفقیت عملیات شهادت طلبانه فلسطینیهای داخل-عنوانی که برخی دوست دارند درباره آنها به کار ببرند- توجه جهانیان را به خود جلب کرد چرا که در نوع خود رخدادی بود که با توجه به موانع و تدابیر پیچیده اسرائیل خارج از چارچوب معمولی بود اما مسئله قابل توجه و مهمتر از خود این عملیات، تحولات بعد از این عملیات شهادت طلبانه بود که منجر به همبستگی فلسطینی به طور کلی و همبستگی و وحدت ساکنان مسلمان قدس با مسیحیان آن بود که قرآن و انجیل در یک صف واحد در یک صحنه زیبا با یکدیگر قرار گرفتند که تدابیر و اقدامات مقامات صهیونیست در صحن مسجدالاقصی را رد کرده و هدف صهیونیستها در تحمیل واقعیت جدید بر قدس به عنوان مقدمهای برای یهودیسازی آن را به شکست کشاندند.
اما انتفاضه قدس ضد تلاشهای دشمن صهیونیستی نقطه عطف مهم و راهبردی به تمام معنا را در مسیر مسئله فلسطین به طور کلی و در شهر قدس به طور خاص شکل داد.
انتفاضه قدس در رسواسازی رژیمهای عربی خائن سهیم بود که به عادیسازی روابط با دشمن فلسطین و امت اسلام چشم دوختهاند، واکنشهای شرمآور و دیرهنگام رژیمهای عربی و اتحادیه عرب و سازمانهای کنفرانس اسلامی و اتحادیه جهان اسلام و نیز کمیته قدس شکل گرفته از کنفرانس رباط و حتی الازهر همگی در سطح و اندازه بزرگی آنچه در مسجدالاقصی رخ داد،نبود که فلسطینیها برای درهم شکستن موانع و محدودیتهای تحمیل شده از سوی اشغالگران بر آن درخواست کمک کردند ولی هیچ کس به آنها کمک نکرد.
مردم بیت المقدس حرف خود را زدند و به مخالفت با تمام اقدامات اشغالگران پرداختند و آنها را به چالش کشیدند و معادله را برهم زدند.
اسرائیل آشفته و سردرگم شد و خود را در مقابل دریایی از انسانهایی یافت که دست به خیزش زدند و توانستند خطوط قرمزی را در مقابل دشمن اسرائیلی ترسیم کنند با وجود ضعف و سستی رژیمهای مرتجعی که به مسئله فلسطین خیانت کردند. عقبنشینی دشمن و دست برداشتن آن از تدابیر امنیتی در صحن مسجدالاقصی ثابت کرد که حرف آخر و تعیینکننده را ملت انقلابی فلسطین میزند که این مسئله نقطه عطف مهمی شکل داد که پیامدهای راهبردی دارد و میتوانیم بر اساس آن واقعیت فلسطینی مهمی را بنا کنیم و علاوه بر آن با چنین انتفاضهای امکان شکست هرگونه تلاشهای سازشکارانه عربی آمریکایی صهیونیستی ذلتآور و شکست هر گونه تلاش اسرائیل برای یهودیسازی قدس ممکن شده است.
پیامدهای زلزله فلسطینی منجر به عقبنشینی دشمن صهیونیستی و درهم شکسته شدن اقتدار آن برای اولین بار از سال ۱۹۹۳ میلادی شد سالی که توافقنامه شوم و ننگین اسلو با رهبران خیانتکار تشکیلات خودگردان فلسطین بسته شد. عقبنشینی و شکست دشمن میتواند سبب شکاف در دولت آنها و جدایی و دودستگی در سطوح مختلف سیاسی آن شود که معنایش این است که ملت متحد فلسطین همچنان حرف آخر و تعیینکننده را میزند.
اما دومین حادثه مهم و برجستهای که یک شکست واقعی به دشمن اسرائیلی تحمیل کرد، پیروزی راهبردی رزمندگان مقاومت لبنان در آزادسازی رشته کوههای شرقی لبنان از اشغال گروههای تروریستی جبهه النصره و گروههای متحد آنها بود که استحکامات وتونلهایی را در اختیار داشتند که ارتشهای نظامی چنین استحکاماتی را در اختیار نداشتند این گروههای ترویستی به سبب در اختیار داشتن تجهیزات و تسلیحات اسرائیل و حمایتهای نظامی و لجستیکی اسرائیل به عنوان ارتش پشتیبان اسرائیل توصیف و قلمداد میشوند که هدف این گروهها این بود که محور مقاومت را دچار فرسایش کرده و به خود مشغول کنند.
اطلاعات قطعی نشان میدهد که گروههای تروریستی از تصمیم مقاومت لبنان برای انجام عملیات نظامی با هدف پایان دادن به وجود این گروههای تروریستی در آن منطقه پرپیچ و خم اطلاع داشتند چرا که این منطقه به سبب حضور این گروههای تروریستی تهدیدی مستقیمی برای امنیت ملی لبنان به وجود آورده بود. سران گروههای تروریستی به محض آنکه از انجام عملیات مقاومت مطمئن شدند در نامهای برای رژیم اسرائیل خواستار حمایت نظامی مستقیم اسرائیل در برابر عملیات مقاومت شدند، اما مقاومت لبنان به صورت مستقیم و از طریق یک طرف لبنانی به دشمن اسرائیلی هشداری با این مضمون فرستاد که ما خواهان دور کردن خطر تروریسم از خاک سرزمینمان لبنان هستیم و در صورت دخالت دشمن اسرائیلی برای جلوگیری از عملیات مقاومت نظامی و تلاش برای حفظ تروریسم در مناطق ما، مقاومت، دخالت اسرائیل را به مثابه اعلان جنگ علیه خود قلمداد کرده و در این صورت جبههها از جولان اشغالی سوریه تا ناقوره در لبنان به روی دشمن شعلهور خواهد شد و اسرائیل باید پیامدهای این دخالت خود را به عهده بگیرد.
در پی این هشدار مقاومت بود که اسرائیل در حالی که از دخالت بازداشته شد به تماشای(عملیات مقاومت علیه تروریسم) پردخت و از سرعت اجرای ماموریت مقاومت و موفقیت آن در عملیات نظامی غافلگیر و حیرتزده شد و همپیمانان تروریست خود را با سرنوشت خود تنها گذاشت تا خود را از شکست حتمی نجات دهد.
«بنی گانتس» رئیس ستاد مشترک دشمن(رژیم صهیونیستی) در نشست کابینه امنیتی رژیم گفت ما ناچاریم در ارزیابی های خود تجدید نظر کنیم زیرا مقاومت لبنان یک قدرت بازداندهای شده است که امکان پیروزی بر آن را نداریم و باید به آن اعتراف کنیم.
در پایان این تحلیل آمده است : اسرائیل بنا به اعتراف رهبران سیاسی و نظامیاش شکست خورد، دشمن اسرائیلی از انتفاضه داخل فلسطین و از قدرت و برتری مقاومت لبنان به هراس و وحشت افتاده که این انتفاضه و قدرت یک تحول راهبردی قابل توجه شکل داده است که برای دهههای آینده همچنان عاملی بازدارنده در برابر دشمن باقی خواهد ماند و اگر ایستادگی و مقاومت اسطورهای سوریه را هم اضافه کنیم، دشمن اسرائیلی این حقیقت را درک کرده است که اگر ملتی روزی بخواهد مقاومت کند پیروزی باید به حرفش گوش کند و درهم شکستن اقتدار اشغالگران و پاسخ به اراده ملت اجتناب ناپذیر است.