سیاستمدار عراقی :
آمریکا هیچ تعهدی به هیچ قراردادی ندارد
دکتر علی الحسینی سیاستمدار عراقی در گفتگوی ویژه ی خود با سایت خبری تحلیلی بیداری اسلامی از متعهد نبودن ایالات متحده امریکا در قبال تعهدات بین المللی این کشور پرده برداشت و هشدار داد که کشورهای اسلامی در تعهدات با آمریکا خاصه تعهدات نظامی تمامی جوانب را در نظر داشته باشند.
الحسینی که بیشترین حرف خود را با متوجه مسئولین نظامی عراقی داشته تاکید می کند که آمریکا شریک نظامی مناسبی با دولت عراق نیست، و آمریکا در سر بزنگاه های امنیتی دست کشورها را خالی می گذارد.
ایالات متحده هرگز هیچ گونه تعهدات مبتنی بر اتحاد در خاورمیانه چه از نمونه اتحادهای چندجانبه مانند ناتو و چه پیمان های امنیتی دوجانبه مانند پیمان های ژاپن و کره جنوبی، نداشته است. این، با توجه به اختلافات منطقه ای و رقابت ها و تمایلات به ایجاد جنگ، اتفاق خوبی است. درگیری مهلک ایالات متحده در خاورمیانه بدون چنین تعهداتی به اندازه کافی بد بوده است.
ایالات متحده هرگز هیچ گونه تعهدات مبتنی بر اتحاد در خاورمیانه چه از نمونه اتحادهای چندجانبه مانند ناتو و چه پیمان های امنیتی دوجانبه مانند پیمان های ژاپن و کره جنوبی، نداشته است. این، با توجه به اختلافات منطقه ای و رقابت ها و تمایلات به ایجاد جنگ، اتفاق خوبی است. درگیری مهلک ایالات متحده در خاورمیانه بدون چنین تعهداتی به اندازه کافی بد بوده است.
آخرین زمانی که آمریکا به ایجاد چنین تعهدی در نتیجه «پیمان بغداد» نزدیک شد، سال 1955 بود. ایالات متحده مروج اصلی آن اتحاد بود، اما هرگز به عضویت آن در نیامد چون به گفته جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه وقت، لابی گری اسرائیل از تصویب آن در سنا جلوگیری کرد. کودتا در عراق، حمله ترکیه به قبرس و انقلاب در ایران نهایتا به اتمام این پیمان در اواخر دهه 1970 انجامید.
به رغم نبود تعهدات اینچنینی، گفتمان درباره سیاست ایالات متحده در خاورمیانه به طور معمول به «متحدان» اشاره دارد. این اصطلاح تنها یک توصیف نیست و ماهیتی استراتژیک دارد مبنی بر اینکه ایالات متحده باید «متحدان» منطقه ای را مورد احترام یا توجه ویژه قرار دهد. حتی بدون اشاره قانونی به واژه «متحد» هم لازم است چند شرط در چنین شرایطی منعکس شود: یکی منافع متقابل فراتر از حد معمول است؛ دومی داد و ستد بین متحدان و شرکاست؛ سومی این است که شرکا تشخیص دهند رابطه آنها با ایالات متحده فراتر از آن چیزی است که در غیاب رابطه می توانست در جریان باشد. بیشتر اشارات به «متحدان» یا «شرکا» در گفتمان آمریکایی درباره خاورمیانه منعکس کننده این شرایط نیست. بسیاری از این إشارات صرفا منعکس کننده میراث شرایط گذشته هستند.
در رابطه با عربستان، این میراث خاص به دیداری در یک کشتی جنگی در کانال سوئز در سال 1945 بین رئیس جمهوری فرانکلین روزولت و ملک ابن سعود مربوط می شود؛ زمانی که ایالات متحده نگران تامین منابع نفتی خود پس از جنگ جهانی دوم بود. شرایط در 76 سال اخیر بسیار تغییر کرده، اما از عربستان همچنان به عنوان «متحد» یا «شریک» یاد می شود.
دونالد ترامپ بر خلاف بی توجهی هایش به ناتو و دیگر متحدان واقعی ایالات متحده، احترام ویژه ای برای برخی غیرمتحدان در خاورمیانه قائل بود. بر خلاف بسیاری دیگر از روسای جمهوری ایالات متحده، ترامپ در اولین سفر خارجی به کشور همسایه و شریک عضو ناتو یعنی کانادا، یا کشور همسایه و عضو پیمان ریو یعنی مکزیک نبود؛ بلکه او به عربستان و اسرائیل سفر کرد.
واضح بود که رئیس جمهوری جو بایدن رویکرد متفاوتی به عربستان خواهد داشت و انتشار علنی ارزیابی اطلاعاتی درباره دست داشتن محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، در قتل جمال خاشقچی گفتمان جدیدی را درباره ارتباط با عربستان برانگیخته است. اما اگرچه سیاست دولت بایدن در قبال رژیم سعودی متفاوت از سیاست ترامپ است، اما هنوز عادت های قدیمی در آن دیده می شود. بایدن برنامه ای برای مجازات ولیعهد سهودی ندارد چون ظاهرا هزینه «عدم همکاری سعودی در زمینه مبارزه با تروریسم و مقابله با ایران» بسیار بالاست. با توجه به اینکه آمریکا قتل فاجعه بار خاشقچی را نادیده گرفته، تعریف مقابله با تروریسم در اینجا مشکل است.
در رابطه با مقابله با ایران هم ابزار و اهداف و منافع ایالات متحده با جاه طلبی های کشورهای منطقه متفاوت است. اگر سوال این باشد که ایران چگونه تهدیدی برای آمریکاست، پاسخ احتمالا این خواهد بود که یکی از «متحدان» یا «شرکا»ی آمریکا را تهدید می کند. به عبارت دیگر، «متحدان» همان اندازه که مشکلی در سیاست گذاری ایالات متحده در قبال ایران محسوب می شوند، راه حل مساله هم هستند. رژیم سعودی برای مقابله با ایران نیازی به انگیزه مضاعف ندارد. و اگر به رغم نگرش فعلی سعودی، این کشور می توانست به سیاست جدید آمریکا با کاهش تقابل و حرکت به سمت مناسبات در منطقه خلیج فارس که ایران پیشنهاد داده پاسخ دهد، آنگاه منطقه خلیج فارس مخاطرات کمتر و ثبات بیشتری داشت و چنین تغییری در جهت منافع ایالات متحده بود و خطر درگیری بیشتر ایالات متحده در جنگ های خاورمیانه را کاهش می داد. ایالات متحده باید از چنین تحولاتی استقبال کند، نه اینکه مانع از آنها شود.
در رابطه با اسرائیل، یاد کردن از آن به عنوان «متحد» نه تنها به دلیل عادت که به دلیل سیاست داخلی در ایالات متحده است. مفهوم این اتحاد عمدتا بدون نیاز به توجیه قطعی در نظر گرفته می شود. تا آنجا که به ایالات متحده مربوط می شود، می تواند از طریق یک رابطه عادی، سالم و صمیمانه با اسرائیل به منافع خود برسد و نیازی به رابطه فوق العاده با مزایای ویژه که ایالات متحده سودی از آن نمی برد و میلیاردها دلار یارانه به یک شریک به شدت ثروتمند می دهد و در شورای امنیت سازمان ملل متحد از حق وتوی خود برای پوشش دیپلماتیک اشغال خاک فلسطین توسط اسرائیل استفاده می کند، نیست.
هیچ یک از معیارهای معمول برای شناسایی متحدان و متمایز کردن آنها از دشمنان موضع گیری مرسوم آمریکا در قبال «متحدان» خاورمیانه را در بر نمی گیرد. معیار دموکراسی و حقوق سیاسی اینگونه عمل نمی کند؛ نه زمانی که یک رژیم کاملا غیردموکراتیک خانوادگی سعودی در عربستان روی کار است و نه زمانی که اسرائیلی که مبتنی بر قوانین قومی/مذهبی مغایر با اصول دموکراسی آمریکایی فعالیت و حقوق سیاسی را برای بسیاری نفی می کند. معیار عاملان بی ثباتی در منطقه هم اینگونه عمل نمی کند؛ نه زمانی که عربستان با حمله به یمن یک فاجعه انسانی درست کرده و با گروگان گرفتن نخست وزیر لبنان به دنبال ایجاد بحران در این کشور بوده است و نه زمانی که اسرائیل دست کم علیه 4 کشور در منطقه عملیات نظامی تهاجمی انجام می دهد.
ایالات متحده می تواند به جای پیشبرد سیاست خود در قبال خاورمیانه بر اساس تقسیم بندی بین خوب ها و بدها، منافع خود را از طریق تعامل با هر یک از طرفینن منطقه ای حفظ و از استفاده از برچسب متحد و دشمن خودداری کند. انجام این کار حتی می تواند اختلافات دو جانبه ای که همیشه در منطقه وجود داشته را نیز برطرف کند.