"چرا مصر از تحریم و جنگ علیه حزب الله لبنان حمایت نمی کند؟"
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از یک سو بواسطه درآمد سرشار نفت و سرازیر شدن پترو دلارها و نیز جمعیت اندک و از سویی دیگر بعلت نوظهور بودن و ریشه نداشتن در بطن تاریخ و فرهنگ جهان اسلام و منطقه دارای کمترین میزان مسئولیت پذیری و تعهد به رعایت منافع منطقه هستند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس همگی در قرن 20 طی یک پروژه استعماری و مصنوعی ایجاد شدند.
عبدالفتاح السیسی روز چهارشنبه ۱۷ آبان 1396در واکنش به رویارویی احتمالی ایران و عربستان بعد از تحولات اخیر لبنان و استعفای فرمایشی "سعد حریری" نخست وزیر لبنان از ریاض، گفت نباید به مشکلات منطقه اضافه کرد و خاورمیانه به اندازه کافی با بی ثباتی و تنش روبه رو است.
السیسی رئیس جمهوری مصر تصریح کرد که مخالف هرگونه حمله به حزب الله لبنان یا ایران است.
او عنوان کرد: "ما مخالف جنگ و نیازمند ثبات بیشتر در منطقه هستیم"
البته وی همچنین نسبت به آنچه دخالت ایران در منطقه خواند هشدار داد و بر حمایت مصر از عربستان سعودی در مقابل ایران تاکید کرد.
اما علت این تفاوت مواضع در خصوص تحولات منطقه، بین دو کشور عرب،سعودی و مصر، چیست؟
الف) در یک بررسی تاریخی و اجتماعی از لحاظ میزان "رانتیر بودن" ، دولت هایی چون ، مصر ، ترکیه ،سوریه،عراق نسبت سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس درجه بسیار پائین تری دارند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از یک سو بواسطه درآمد سرشار نفت و سرازیر شدن پترو دلارها و نیز جمعیت اندک و از سویی دیگر بعلت نوظهور بودن و ریشه نداشتن در بطن تاریخ و فرهنگ جهان اسلام و منطقه دارای کمترین میزان "مسئولیت پذیری" و "تعهد به رعایت منافع منطقه" هستند.
کشورهای شورای همکاری خلیج فارس همگی در قرن 20 طی یک پروژه استعماری و مصنوعی ایجاد شدند.
بطور مثال کشورهای سعودی در 1932م امارات در1971م قطر در 1971م تاسیس شدند.
این کشورهای جدید بواسطه اینکه در بطن تحولات تاریخی منطقه نبودند و در فرایند تمدن سازی و فرهنگی جهان اسلام در طول تاریخ نقش موثری ایفا نکردند از نوعی بی اصالتی و بی ریشگی رنج می برند که منجر به عدم درک آنان نسبت به تحولات تاریخی، دینی،اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی واقعی منطقه شده است.
نسبت به کشورهای اصیل منطقه چون ایران، مصر،ترکیه، عراق و سوریه ، این کشورهای جنوبی خاورمیانه و حاشیه خلیج فارس دارای کمترین میزان تعلق خاطر به فرهنگ و تمدن اصیل جهان اسلام و منطقه هستند.
از اینرو رشد وهابیت و تروریسم در قرن اخیر در حاشیه جنوب خلیج فارس ، بعنوان یک ایدئولوژی افراط گرا و خشن که هیچگاه یک پارادایم و گفتمان مسلط فقهی در جهان اسلام نبوده است حاصل گسست تاریخی و فرهنگی اینگونه جوامع نسبت به واقعیات اجتماعی خاورمیانه و فقدان حس تعلق خاطر و مسئولیت پذیری آنان نسبت به منطقه است.
ب) اما یک بررسی سیاسی در خصوص تحولات اخیر لبنان ، استعفای فرمایشی "سعد حریری" و مواضع متفاوت مصر و سعودی در خصوص آنها می توان گفت:
مواضع متفاوت مصر در خصوص منطقه و لبنان در ارتباط مستقیم با تحولات فلسطین و فرایند صلح خاورمیانه است.
دولت جدید آمریکا به ریاست "دونالد ترامپ" در صدد پیشبرد توامان دو فرایند "کاهش نفوذ ایران در منطقه" و "حل مساله فلسطین و صلح خاورمیانه" است.
در این راستا متحدین آمریکا در منطقه درصددند در پناه کوشش بیشتر، سهم بیشتری را از آن خود کنند.
اکنون مصر با به سرانجام رساندن پرونده "آشتی ملی" و "تشکیل دولت وفاق ملی" فلسطینیان (فتح و حماس) در آستانه افزایش اعتبار منطقه ای خود است.
مصر در پرتو تشکیل دولت وفاق ملی فلسطین، باردیگر بعنوان مهمترین کشور در عرصه تحولات فلسطین و پرونده های متعدد آن خود را مطرح خواهد کرد و در این خصوص از عربستان به طور مشخصی پیشی خواهد گرفت.
مهمترین پرونده فلسطین از منظر آمریکا پرونده "سازش فلسطینی - اسرائیلی" و "صلح خاورمیانه" است.
مصر با نقش منحصر بفردی که در تشکیل "دولت وفاق ملی فلسطین" ایفا کرده حال از منظر آمریکا مهمترین کشور در خصوص پرونده اصلی فلسطین یعنی پرونده "سازش و صلح فلسطینی - اسرائیلی" قلمداد خواهد شد و سعودی هم احساس می کند در عرصه تحولات فلسطین به نحو بارزی عقب مانده است و این خوشایند آنها نیست.
بنابراین از نظر کاخ سفید ، تشکیل دولت وفاق ملی پیش زمینه به سرانجام رسیدن پرونده اصلی یعنی" فرایند صلح خاورمیانه و سازش فلسطینی - اسرائیلی" محسوب می شود و در این میان مصر بطور واضحی نقش منحصر بفرد ایفا کرده و از رقیب سعودی خود به نحو قابل ملاحظه ای پیش افتاده است.
بنابراین مشخص است که به سرانجام رسیدن پرونده "تشکیل دولت وفاق ملی فلسطین" برای مصر و آمریکا بسیار مهم است.
از طرفی در ماه های اخیر روابط حماس بعنوان یکی از دو طرف آشتی ملی فلسطین با ایران و حزب الله لبنان بهبود یافته و نزدیک شده است.
از اینرو اکنون از نظر مصر به سرانجام رسیدن نهایی پرونده آشتی ملی فلسطین و تشکیل دولت وفاق ملی نیازمند همراهی ایران و حزب الله است.
ایران و حزب الله لبنان اکنون دارای بهترین روابط با حماس هستند و از اینرو هرگونه موضع مخرب و غیر سازنده مصر در خصوص تحولات لبنان و ایران(اعم از حمایت از تحریم حزب الله و یا جنگ احتمالی علیه آن) می تواند در پرونده "تشکیل دولت وفاق ملی فلسطین" منعکس شده و حتی آن را مختل کند.
برای همین است که همراهی مصر با سعودی در خصوص تحریم یا جنگ با حزب الله لبنان یک راهبرد غلط و مضر برای مصر تلقی می شود که فرایند احیاء مجدد نقش مصر در تحولات خاورمیانه و عرصه فلسطین را متوقف خواهد کرد.
اکنون ایران ، حزب الله لبنان و حماس دارای بهترین روابط با یکدیگر هستند.
علاوه بر اینکه مصر واقع گرایانه، هرگونه بی ثباتی و بحران جدید در منطقه را مضر دانسته و آن را سبب تقویت جریانات افراط گرا و تروریستی محسوب می کند فلذا از ایجاد بحران های پیوسته و مکرر در منطقه حمایت نمی کند .
در حال حاضر عدم تمایل به ایجاد بحران های پیوسته در منطقه ، وجه تمایز بارز کشورهایی چون مصر و ترکیه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس(بجز عمان و تاحدودی کویت) و سعودی بحساب می آید.
از ابتدا جمهوری اسلامی ایران و به مرور کشورهایی چون ترکیه و مصر به این نتیجه رسیدند که ایجاد بحران های پیوسته و دائمی در منطقه ای مثل عراق و سوریه محدود نخواهد ماند و کل منطقه را از آثار سوء خود متاثر خواهد کرد و منطقه نیازمند ثبات و همکاری است.
به هر روی ،اکنون سعودی در عرصه فلسطین هم حرفی برای گفتن ندارد و از عرصه تحولات فلسطین هم جا مانده است و بحران سازی های جدید آنها در ارتباط با لبنان ، حزب الله و ایران بی ارتباط با این عقب ماندگی نیست.
سفر بدون برنامه ریزی و البته فرمایشی محمود عباس(ابومازن) به ریاض که به درخواست محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان بلافاصله بعد از استعفای سعد حریری صورت گرفت نیز در این راستا ارزیابی می شود.
مهمتر اینکه ابومازن ابتدا به ملاقات با السیسی در مصر رفته و سپس به عربستان سعودی نزد ملک سلمان بن عبدالعزیز رفت.
جلوگیری از نزدیکی تشکیلات خودگردان به ایران که در پرتو تشکیل دولت وفاق ملی فلسطین، محتمل به نظر می رسد و نیز افزایش نفوذ سعودی در صحنه داخلی لبنان بواسطه حضور 300هزار فلسطینی در این کشور و تشدید فشارها بر حزب الله لبنان از جمله اهداف سعودی در احضار ابومازن به ریاض قلمداد می شود.
لازم به ذکر است که اکنون ایران ،مصر ، ترکیه، قطر هر یک به نوعی از حماس حمایت می کنند اما سعودی ها حماس را که یک طرف دولت وفاق ملی فلسطین هست را تروریست می دانند!
سعودی نه تنها روابطی با حماس ندارد بلکه آن را دشمن و تروریست می داند و حال همین حماس است که در پروژه تشکیل دولت وفاق ملی فلسطین در کنار فتح نقش اساسی را ایفا می کند.
محورهای سنتی منطقه تغییر کرده است .
تا چند سال پیش کارشناسان محورهای زیر را در منطقه معرفی می کردند:
1- محور مقاومت: ایران - عراق- سوریه- حزب الله لبنان - انصار الله یمن- حماس
2- محور سنی - محافظه کار: عربستان سعودی- مصر - اردن - امارات - بحرین
3- محور سنی - اخوانی: ترکیه - قطر
حال در پرتو تحولات شتابنده خاورمیانه و بویژه شکست داعش و جریانات تکفیری در سوریه و عراق و نیز افول تدریجی اخوان المسلمین در سطح منطقه، این محورهای سنتی دچار تغییر و دستخوش تحولات اساسی شده است.
محور مقاومت پویا تر و مقتدر تر و جغرافیای آن گسترده تر شده است .
مصر و ترکیه به نحو روز افزونی "واقع گرا تر" شده اند و شاید محور جدیدی در منطقه بعنوان "واقع گرایان جدید" را شکل داده اند که عرصه های مشترک و متنوعی جهت همسویی و همکاری با محور مقاومت خواهند داشت.
دکتر علیرضاعرب، روزنامه نگار و عضو کمسیون سیاسی و امور بین الملل جمعیت دفاع از ملت فلسطین
️