تحلیل چرایی اقدام ترامپ
براساس شرایط فردی، سازمانی، داخلی، منطقه ای و بین المللی
چرایی این تصمیم دولت امریکا را باید در 5 محیط 1- فردی(شخص ترامپ) 2- سازمانی (حزب جمهوری خواه امریکا) 3- داخلی4- منطقه ای 5 – و بین المللی، مورد ارزیابی قرار داد:
• احمدرضا روح الله زاد
با سخنرانی روز چهار شنبه 15 آذر 1396 دونالد ترامپ، تحولات منطقه وارد مرحله جدیدی شد. رئیس جمهور امریکا در این سخنرانی، شهر بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت. اقدامی که مخالفت های زیادی را در سطح جهان و حتی داخل امریکا به دنبال داشته است. در سطوح رسمی تنها رژیم صهیونیستی از این اقدام ترامپ استقبال کرده است و همه کشورها به نوعی مخالفت خود با این تصمیم ترامپ را اعلام کرده اند. این اقدام ترامپ از ابعاد مختلف قابل بررسی است:
چرایی این تصمیم دولت امریکا را باید در 5 محیط 1- فردی(شخص ترامپ) 2- سازمانی (حزب جمهوری خواه امریکا) 3- داخلی4- منطقه ای 5 – و بین المللی، مورد ارزیابی قرار داد:
1- محیط فردی: دونالد ترامپ فردی است که عرصه کُشتی و تجارت به میدان سیاست گام نهاده است. وی عرصه سیاسی را مانند تشک کُشتی تصور می کند که باید به هر طریق ممکن در آن به پیروزی رسید و نیز میدان بزرگ تجارت می داند که باید پول و درآمد از آن کسب کند. تاکیدات و تصمیمات وی در باره پرونده های متعدد مانند پیمان اتلانتیک شمالی( ناتو) مبنی بر اینکه اروپا باید متقبل هزینه های امنیتی باشد که به واسطه حضور امریکا در ناتو نصیب آن می شود، همچنین رژیم های عربی خصوصا عربستان گاو شیرده هستند که باید تا شیر دارند آنان را دوشید و پس از آن باید از گوشتشان بهره برد، شاخص های مهمی در نوع نگاه ترامپ به عرصه سیاست است.2- محیط سازمانی: دونالد ترامپ کاندیدای حزب جمهوری خواه است. هر چند بسیاری از جمهوری خواهان به دلیل بی ثباتی رفتاری در ترامپ، انتقاد هایی را مطرح می سازند اما در کل جمهوری خواهان با جریان تندرویی که در حال حاضر در رژیم صهیونیستی دولت را در دست دارند؛ نزدیکی بیشتری دارند، از این روی برای موفقیت دولت نتانیاهو اهمیت خاصی قائل هستند. این جریان معتقدند به هر میزان که دولت صهیونیستی تند روی می کند امریکا نیز باید رفتار خود را با آن متناسب سازد. تیم حاضر در دولت امریکا نیز از افراطیون این جریان هستند. 3- محیط داخلی: در سطح داخلی ترامپ به گونه ای نماینده نئو کان ها است. نئو کان ها که از آنان به عنوان مسیحیان صهیونیسم نیز یاد می کنند، بیش از 60 میلیون عضو رسمی در امریکا دارند که در قالب 4 هزار کلیسای خاص فعالیت می کنند. این جریان به شدت از رژیم صهیونیستی حمایت می کنند و تاکید دارند که حمایت از اسرائیل و تقویت آن و آماده سازی اش برای ورود به جنگ آخر الزمانی (آرماگدون) به عنوان مقدمه ظهور مجدد مسیح یک تکلیف است. این جریان آرمان های خود را در ترامپ دیده است و ترامپ نیز بر اساس حمایت و آراء این جریان در انتخابات پیروز شده است، لذا از سوی این جریان نیز تحت فشار بود که قول انتقال سفارت امریکا به بیت المقدس در زمان تبلیغات انتخاباتی را تحقق بخشد.
4- محیط منطقه ای : در سطح منطقه نیز محور مقاومت حرکتی رو به جلو داشته است. به هر میزان نفوذ محور مقاومت افزایش یافته است، از میزان نفوذ امریکا در سطح منطقه کاسته شده است. با توجه به اهمیتی که غرب آسیا برای امریکا دارد، این کشور نمی خواهد هژمون خود در منطقه را از دست بدهد. زمانی این هژمون تنها از طریق رژیم صهیونیستی، تحقق می یافت اما با انقلاب اسلامی در ایران، شرایط تغییر کرد. ایران با توجه به احیاء مسئله فلسطین و حمایت مستمر از آرمان فلسطین و مخالفت با رژیم صهیونیستی، هژمون امریکایی را به چالش کشیده است.
همه طرح های امریکایی مانند جنگ 8ساله، تحریم، فتنه تکفیری هم نه تنها نتوانست ایران را از معادله منطقه ای حذف کند، بلکه حتی نتوانست ایران را محدود سازد. ایران در حال حاضر به عنوان رهبر محور مقاومت که در واقع تنها رقیب هژمون امریکا در منطقه محسوب می شود، از نفوذ و جایگاه بسیار قوی در سطح منطقه برخوردار است. مراکز مطالعاتی غرب تاکید دارند که هژمون ایرانی تنها به دلیل حمایت صادقانه ایران از آرمان فلسطین است. از این روی، تهی کردن دست ایران از این برگه مهم می تواند حرکت رو به جلو ایران را بگیرد. دقیقا بر همین اساس طرح " قرار داد نهایی " و یا " معامله قرن " از سوی ترامپ مطرح می شود که در آن با صلحی که میان رژیم های عربی و اسرائیل برقرار می شود؛ عملا مسئله فلسطین از معادله منطقه ای حذف می شود و ایران به زعم آنان خلع سلاح می شود. اعلام ترامپ مبنی بر مشورت با برخی رژیم های عربی و در راس آنها رژیم سعودی و امارات و اردن قبل از اعلام قدس به عنوان پایتخت اسرائیل در همبن چارچوب ارزیابی می شود.
5- محیط بین المللی : در سطح بین المللی نیز امریکا با چالش های متعددی روبرو است. یک چالش اتحادیه اروپا است که به عنوان یک قطب اقتصادی نو پدید مطرح است که می تواند ایالات متحده را در آینده در ابعاد اقتصادی آزار دهد. تلاش ترامپ برای فروپاشی این اتحادیه با همکاری انگلیس که به نوعی در تفکر نئو کانی با امریکا مشترک است، در همین راستا ارزیابی می شود. چالش بعدی امریکا چین است که یک تهدید جدی اقتصادی برای امریکا محسوب می شود. مهار این قدرت رو به رشد به عنوان یک اولویت در امریکا مطرح است. افزایش هزینه های نظامی چین با مستمسک بحران کره شمالی را کارشناسان در همین چارچوب می دانند. چالش بعدی امریکا در سطح بین الملل روسیه به عنوان وارث اتحاد جماهیر شوروی است. روسیه بیش از آن که یک چالش اقتصادی باشد به عنوان یک چالش امنیتی برای امریکا مطرح است. هر سه این قدرت ها به شدت به منطقه غرب آسیا وابسته اند. اتحادیه اروپا و چین به منابع انرژی منطقه برای اقتصاد خود به شدت وابسته اند و روسیه نیز هر چند یکی از بزرگترین ذخایر انرژی را در اختیار دارد اما به گونه ای از تحولات قیمت انرژی در غرب آسیا متاثر است. امریکا تلاش دارد مدیریت انرژی در منطقه را کاملا در اختیار داشته باشد تا هم چین و هم اتحادیه اروپا و روسیه نتوانند در ابعاد اقتصادی و امنیتی هژمون بین المللی امریکا را به خطر افکنند و در واقع تابعی از هژمون امریکا باشند.بر این اساس، اولین قربانی این اقدامترامپ، جریان سازش فلسطین است. جریان سازش فلسطین معتقد بود که زمین اشغال شده را می تواند از طریق گفتگو با اشغالگران صهیونیست آزاد سازد. روندی که قریب سه دهه از سوی ساف و فتح پیگیری شده است. با این اقدام ترامپ، گفتگو اعتبار خود را از دست داد. حذف جریان سازش از معادله فلسطین یک فرصت تاریخی بزرگ است زیرا این جریان کاری جز خیانت در کارنامه خود ندارد.
دومین قربانی این اقدام ترامپ، رژیم های وابسته به امریکا در سطح منطقه است. در حال حاضر آنها با چالش بزرگی روبرو هستند، مردم منطقه در موضوع حمایت از فلسطین به میدان آمده اند. اما این رژیم ها به دلیل وابستگی تلاش دارند که اعتراضات مردمی را محدود سازند و در برخی از این کشورها مانند عربستان نوعی خفقان حاکم شده است. استمرار اعتراضات فلسطینی و تبدیل آن به یک انتفاضه تمام عیار آنگونه که سید حسن نصر الله تاکید کرد، می تواند موجب شکاف میان مردم و نظام شود و جوامع عرب مسلمان را به حد انفجار علیه رژیم های حاکم برساند. برخی رژیم های عربی مانند اردن در یک حرکت نفاق گونه در حالی که در پشت صحنه با امریکا و اسرائیل همکاری دارند اما به نوعی با مردم همراهی می کنند. سخن عبدالله دوم پادشاه اردن که اعلام کرد از اعتراضات مردمی علیه این تصمیم ترامپ و اینکه جامعه اردن یک جامعه آرمانی است، به خود می بالد، در همین چارچوب قابل بررسی است. اردنی که سفارت امریکا و اسرائیل در آن دایر است و البته خود عبدالله هم ریشه انگلیسی دارد.به نظر می رسد با این اقدام ترامپ قطب بندی در جامعه فلسطین به پایان راه خواهد رسید و مقاومت، تنها انتخاب پیش روی ملت فلسطین خواهد بود. این انتخاب در واقع می تواند استمرار حمایت از آرمان فلسطین در سطح جوامع را منجر شود. به میدان آمدن جوامع و انتخاب مقاومت از سوی جامعه فلسطین یک فرصت بزرگ است که می تواند بر شکل گیری نظام منطقه ای جدید بر پایه مقاومت بسیار موثر باشد.
آیا امریکا می تواند با تعریف یک جنگ جدید در منطقه ، شرایط را تغییر بدهد؟ به نظر می رسد در شرایط فعلی امریکا توانایی تحمیل یک جنگ دیگر در منطقه را ندارد. زیرا همانگونه که در سخنان و مواضع رهبران اروپایی دیده می شود، اروپا آماده مشارکت در ماجراجویی های امریکا در منطقه نیست. زیرا همراهی در جنگ عراق و نیز فتنه تکفیری در سوریه امنیت اروپا را بسیار جدی تهدید کرده است. امریکا نه در عراق و نه در سوریه با اروپا همکاری مناسب نکرد و از موضع بالا با اروپا برخورد کرد ولی عوارض بحران سوریه را اروپا متحمل شد. امریکا به دلیل فاصله با منطقه از بحران آوارگان سوریه و تروریسم اساسا متاثر نشد و این اروپا بود که جور امریکا را کشید. از سوی دیگر اقتصاد امریکا توانایی تحمل هزینه های یک جنگ دیگر را ندارد. امریکا اعلام کرد که نیروهای نظامی خود در سوریه را از 500 نفر به 2000 نفر افزایش خواهد داد اما 6 ماه زمان برد تا توانست 1500 را نفر آماده سازد. به نظر می رسد تنها جنگی که می تواند در پس این اقدام ترامپ در منطقه رخ دهد، جنگ مقاومت فلسطین با اسرائیل است که آنهم با توجه به فضای حاکم بر منطقه و نیز توانمندی های مقاومت ، خسارات سنگینی برای اسرائیل در پی خواهد داشت کما اینکه ظرفیت ها جدیدی را در منطقه علیه صهیونیست ها فعال خواهد ساخت.