یمن الگوی احیای مسیر بیداری اسلامی-( نگاهی به روند انقلاب اسلامی در یمن از آغاز تا اکنون
آنچه در یمن روی داد و آن را از سایر کشورها متفاوت ساخت احیای دوباره حرکت های مردمی بود که در سپتامبر 2014 آغاز شد. نکته بسیار مهم در این مرحله آن بود که مردم تحصن های سراسری را صنعا پایتخت آغاز کردند .
قاسم غفوری
غرب آسیا همچنان کانون اصلی تحولات جهانی است که از تغییرات سال 2011 ناشی می شود.
سال 2011 را در سپهر سیاسی جهان به عنوان آغاز حرکت های مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و غرب آسیا می دانند.
انقلاب هایی که با سه مولفه مقابله با استبداد داخلی، استعمار خارجی و اجرای شریعت اسلامی در ساختار حاکم بر کشور در قالب بیداری اسلامی جای می گرفت. حرکت هایی که اگر در مسیر صحیح حرکت می کرد و با ناآگاهی های داخلی و دخالت های خارجی از مسیر خود گمراه نمی شد امروز سرنوشتی دیگر بر این کشورها حاکم بود. کشورهایی مانند مصر، تونس، لیبی، بحرین، یمن ، مراکش، عربستان محور اصلی این حرکت ها بودند که می توانستد بیداری اسلامی را تجلی بخشند چنانکه هراسی سراسری را در میان نظام سلطه ایجاد نمودند و همه توان خود را برای مقابله با آن به کار گرفتند که بحران های امنیتی منطقه یکی از پیامدهای آن است.
در میان این کشورها یمن دورانی ویژه را سپری کرد که به گفته بسیاری از ناظران سیاسی توانست به احیای مسیر صحیح بیداری اسلامی بازگردد.
16 فوریه سال 2011 روزی مهم برای مردم یمن است. روزی که قیامی سراسری را در مفهوم بیداری اسلامی آغاز کردند. این قیام در پایان به سه دهه حاکمیت علی عبدالله صالح در یمن پایان داد. چنانکه حرکت های مردمی در کشورهایی مانند مصر، تونس، لیبی با عدم ثبات داخلی و دخالت خارجی از مسیر صحیح خارج و یا دچار سکون شدند در یمن نیز همین وضعیت پیش آمد چنانکه منصور عبدربه هادی معاون صالح قدرت را در دست گرفت که نتیجه آن ادامه سلطه سعودی و آمریکا بر این کشور بود. اما آنچه در یمن روی داد و آن را از سایر کشورها متفاوت ساخت احیای دوباره حرکت های مردمی بود که در سپتامبر 2014 آغاز شد. نکته بسیار مهم در این مرحله آن بود که مردم تحصن های سراسری را صنعا پایتخت آغاز کردند در حالی که جریان انصارالله را محور اصلی رهبری قیام قرار دادند.
انصارالله که شاخه سیاسی و نظامی حوثی ها و شیعیان یمن است محوریت فعالیت آن در منطقه صعده بود اما به خواست مردم به سراسر یمن گسترده شد.
ویژگی رفتاری انصارلله این است که از یک سو به مردم تکیه داشت و از سوی دیگر برای وحدت سراسری یمن تلاش کرد چنانکه انصارالله زمینه ساز امضای توافقنامه صلح و مشارکت در میان تمام گروه های یمنی شد که می توانست ثبات و ارامش را بر کشور حاکم سازد. مرحله بعدی اقدامات انصارالله از سال 2015 آغاز شد یعنی زمانی که به تحریک رژیم سعودی منصور هادی رئیس جمهور یمن، قانون اساسی جدید را بدون مشورت با سایر گروه ها تدوین نمود که بر اساس آن کشور به 6 منطقه تقسیم می شود که به معنای تجزیه کشور است. به تحریک سعودی، منصور هادی استعفا و سپس به عدم فرار و از آنجا راهی عربستان شد.
سعودی در اوایل سال 1394 با ادعای مقابله با تروریسم و حمایت از دولت فراری به این رژیم ، حملات گستردهای را به یمن آغاز کرد. از آغاز این تجاوز که به کمک آمریکا، انگلیس و فرانسه صورت گرفت تا به امروز دستاورد سعودی را در یک واژه میتوان خلاصه کرد و آن کشتار مردم و نابودی زیر ساختهای یمن بوده است. در نقطه مقابل مردم یمن با وحدت و یکپارچگی در قالب نیروهای مردمی و ارتش در برابر تجاوزات سعودی ایستادگی کردند. مقاومتی که موجب شد تا ائتلاف سعودی- آمریکایی در حوزه نظامی ، سیاسی با شکستهای سنگینی مواجه شود. این شکستها اما به همین جا پایان نیافت و یمنیها ابعاد جدیدی از شکست را به سعودی تحمیل نمودهاند و آن شکست در عرصه دیپلماتیک است.
همه می دانند وحدت و یکپارچگی یمنیها در مبارزه با تروریسم و ائتلاف آمریکایی – سعودی الگویی برای سایر ملتهاست که از اشغالگری و تجاوز بیگانگان رنج میبرند. شاید به همین دلیل است که دشمنان یمن با وجود شکستهای گسترده همچنان به ادامه جنگ میپردازند تا با بالابردن آمار تلفات انسانی از آگاهی جهانی از دستاوردهای ملت یمن جلوگیری نمایند.
نکته مهم در این مبارزه آنکه انصارالله اصل را همزمان پیگیری کرده است. در حوزه نظامی در کنار ارتش و بسیج مردمی هم با ائتلاف سعودی – آمریکایی و هم با القاعده نبرد کرده در حالی که همزمان زنجیره ای از اقدامات وحدت ساز را با سایر قبایل و گروه های یمنی صورت داد که یکی از مهمترین دستاوردهای آن را تشکیل شورای ملی برای اداره امور کشور و آغاز به کار پارلمان پس از ۱۸ ماه تعطیلی تشکیل میدهد.
در حالی سعودی و آمریکا با ادعای قطعنامههای سازمان ملل و حتی مذاکرات کویت به دنبال تحمیل دولتی دست نشانده به یمن بودند،گروههای یمنی در توافقی درونی، شورای ملی با محوریت اجرای خواسته های مردمی را تشکیل دادند. شورایی که تشکیل آن بیانگر توان و ظرفیت یمنیها برای رسیدن به ثبات و امنیت در قالب توافق یمنی – یمنی بود.
در حوزه سیاسی نیز انصارالله در کنار مذاکرات کویت بر آمادگی برای مذاکره و راهکار سیاسی برای پایان بحران و کمک به مردم تاکید کرد و حتی با سعودی نیز مذاکراتی صورت داد. نکته مهم در باره یمن حمایت آن از مردم عربستان است که ماهیت مردمی آن را آشکارتر میسازد چنانکه عبد الملک الحوثی، رهبر جنبش انصار الله یمن، در سخنرانی خود خطاب به مردم عربستان گفت:«به ملت عزیزمان در جزیره العرب، اهالی منطقه جنوب، جیزان، نجران، عسیر و تمام منطقه می گویم شما برادر و همسایه ما هستید. بین ما روابط همسایگی هست و ما شما را هدف قرار نمی دهیم».
آنچه جهانیان در باب انصارالله تاکید دارند که این جنبش توانست به عنوان یک نیروی مقاومت در سراسر یمن و حتی منطقه ایفای نقش نماید.
ناتوانی سعودی در تحولات یمن را در چند حوزه میتوان مشاهده کرد. در اقدامی تبلیغاتی برای جلوگیری از فروپاشی بیشتر ساختار نظامی سعودی، و تشویق نظامیان برای ادامه کشتار در یمن، «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان از سفر یک ماهه خود از مغرب بازگشت و به شرکت کنندگان در جنگ علیه یمن پاداش داد.بر اساس دستور وی، یک ماه حقوق کامل به نظامیانی که در خط مقدم این حملات شرکت دارند به عنوان پاداش پرداخت خواهد شد.
نکته دیگر تشدید حملات سعودی به یمن است که بمباران مدارس و بیمارستانها از محورهای اصلی آن است. سعودی برای انتقام گیری از یمنیها کشتار هدفمند کودکان و زنان را در دستور کار قرار داده چنانکه گزارشها از تکرار استفاده سعودی از بمبهای فسفری و خوشهای حکایت دارد.
نکته مهم دیگر اقدامات سعودی درباره خریدهای تسلیحاتی جدید برای نمایش قدرت و روحیه دادن به نظامیان است. در ادامه کمکهای آمریکا به عربستان سعودی در جنگ یمن، وزارت خارجه و پنتاگون این کشور با ارائه تسلیحات و کمک نظامی تازه به ارزش ۱.۵ میلیارد دلار به ریاض موافقت کرده است. وزارت خارجه آمریکا و پنتاگون روز سهشنبه اعلام کردند که عربستان سعودی میتواند ۱۵۳ تانک آبراهامز از آمریکا بخرد؛ قراردادی که ارزش آن ۱.۲ میلیارد دلار است.از سوی دیگر وزارت خارجه آمریکا موافقت خود را با دو قرارداد دیگر با عربستان سعودی شامل ۲۰۰ میلیون دلار کمک آموزشی و همچنین ۱۵۵ میلیون دلار سلاحهای تیربار (Gatling guns) اعلام کرده است.
درباره چرایی این رفتار آمریکا دیدگاههای متعددی مطرح است. برخی بر این عقیدهاند که این اقدام آمریکا از یک سو جنبه انتخاباتی دارد تا دموکراتها بتوانند نظر لابی عربی و نیز کارخانههای اسلحه سازی را جلب نمایند. نکته دیگر آنکه آمریکا به دنبال ایجاد رقابت تسلیحاتی در میان کشورهای عربی است چنانکه فرانسه نیز در حال فروش جنگنده به کویت است. رویکرد آمریکا به فروش تسلیحات به سعودی برگرفته از دو اصل است اول ادامه جنگ یمن و نسل کشی مردم این سرزمین و دوم ارسال این تسلیحات برای تروریستها در سوریه میباشد. آمریکا باردیگر برای حمایت از تروریستها به گزینههای حاشیهای روی آورده که عربستان و اردن از آن جمله هستند. جالب توجه آنکه آمریکا برای توجیه این رفتار خود به ایران هراسی میپردازد و ادعا میکند کشورهای عربی برای مقابله با ایران به خرید روی آوردهاند. نکته دیگر آنکه آمریکا با فروش تسلیحات به سعودی ، و ادعای تهدید امنیت صهیونیستها افزایش کمک نظامی به صهیونیستها از ۳ تا ۵ میلیارد دلار را توجیه میکند. آنچه در عرصه تحولات یمن مشاهده میشود آن است که سعودی شکست خورده در سوریه و عراق در نزدیکترین مرزهای خود یعنی یمن نیز نتوانسته دستاوردی داشته باشد و ایستادگی و وحدت مردم یمن شکست این رژیم را قطعی ساخته است. نکته بسیار مهم در یمن آن است که گروههای سیاسی در کنار مبارزه با تروریسم و ائتلاف سعودی- آمریکایی برای تحقق راهکار سیاسی با محور یمنی یمنی بدون دخالت خارجی روی آوردهاند که تشکیل شورای ملی به عنوان محور اداره کشور و بازگشایی پارلمان نمود عینی این رویکرد است. تشکیل این ساختارها نشان میدهد که رفتارهای غیر اصولی سازمان ملل و جهتگیری غیر منطقی آن موجب دلسردی یمنیها و رویکرد آنان به راهکاری به دور از طرحهای این سازمان شده است.