آیا پایان جنگ داخلی در لیبی قریب الوقوع است؟
بیداری اسلامی : سفیر سابق ایران در لیبی با بیان اینکه تنها گزینه پایان دادن به بحران لیبی«ورود کشورهای بی طرف به معادلات لیبی است»، گفت: اگر سازمان ملل بخواهد حسن نیت از خود نشان بدهد باید از راهکار کشورهای بی طرف در جنگ لیبی حمایت کند.
این روزها آتش جنگ داخلی در لیبی شعله ور شده است. تلاش هایی برای خاموش کردن آن درحال انجام است اما علل و عواملی اجازه نمی دهند که آتش این جنگ فروکش کند. به منظور بررسی تحولات لیبی، نقش بازیگران داخلی و خارجی نقش آفرین در این تحولات و یافتن راهکاری برای نجات ملت لیبی از این جنگ خانمانسوز گفت وگویی با " حسین اکبری" سفیر سابق ایران در لیبی انجام دادیم محورهای مهم این مصاحبه به شرح زیر است: لیبی با جمعیت 6 میلیون نفری دارای درآمد بالای نفتی است. درحقیقت، لیبی جزء کشورهای ثروتمند شمال آفریقاست. این کشور دارای درآمد سرانه تا 12هزار دلار بود که این سطح درآمد از لحاظ اقتصادی معادل سطح درآمد استاندارد اروپاست.
اهمیت لیبی در عرصه انرژی به نفت محدود نمی شود، این کشور گاز مورد نیاز ایتالیا را تامین می کند.
نیاز کشورهای همسایه به لیبی از لحاظ درآمدهای ناشی از اعزام نیروی کار بدانجا سبب می شود که اهمیت لیبی افزایش یابد. به همین دلیل، کشورهای همسایه می کوشند تا تحولات لیبی به سود منافع آنها رقم بخورد.
دخالت ریاض و ابوظبی در لیبی یک پروژه آمریکایی است چرا که عربستان و امارات به خودی خود خیلی راهبرد مشخصی ندارند تا گفته شود مثلا عربستان راهبردش این است و می خواهد این کارها را انجام دهد. این کشورها در راستای منافع غرب عمل می کنند.
اگر عربستان و امارات واقعا ضد اخوان هستند، چرا در سوریه و یمن از اخوانی ها حمایت میکنند؟ پس معلوم می شود، آنها ضد اخوانی نیستند. در حقیقت، عربستان و امارات بازیگران منفعلی هستند که براساس منافع آمریکایی ها درحال بازی کردن در زمین آنها هستند.
سیاست غربی ها این است، اگر لیبی تسلیم آنها نشود، اوضاع داخلی آن باید به هم ریخته شود. در چارچوب این سیاست، برخی کشورهای عربی هم سهم دارند.
هرگاه لیبیایی ها به صلح نزدیک می شوند، بازیگران خارجی آنان را به جنگ بیشتر سوق می دهند. سه روز مانده بود به زمان برگزاری نشست غدامس دوباره جنگ طرابلس شروع شد.
اصلا محیط لیبی خیلی اجازه رشد داعش را نمی دهد. لیبیایی ها مردمانی معتقدند با آداب و رسوم سنتی خود و با یک نظام قبایلی. بنابراین، هیچ دلیلی برای اختلافات درونی در لیبی وجود ندارد.
به طور حتم جنگ لیبی دو یا سه سال طول خواهد کشید. نه حفتر آنقدر قدرتمند است که بتواند در جنگ پیروز شود و نه عقبه قوی دارد که بتواند او را در جنگ حمایت کند. طرف مقابل حفتر هم آنقدر ضعیف نیست که او بتواند چند روز طرابلس را تصرف کند.
اگر سازمان ملل بخواهد حسن نیت از خود نشان بدهد باید از راهکار کشورهای بی طرف از جمله ایران در جنگ لیبی حمایت کند. غیر از این راهی وجود ندارد. گزینه ورود کشورهای بی طرف در معادلات لیبی تنها راهکار پایان دادن به بحران این کشور است.
تحلیل شما درباره تحولات اخیر لیبی چیست؟ چرا جنگ داخلی در این کشور بار دیگر شعله ور شد؟
حسین اکبری: اگر اجازه فرمائید بنده مختصری درباره اهمیت شمال آفریقا و جایگاه این منطقه در جهان اسلام مطالبی را بیان کنم، آنگاه به تحولات لیبی بپردازم. اکنون ما شاهد تغییر و تحول در الجزایر، سودان ، لیبی و به نوعی شمال آفریقا هستیم که تمام اینها متاثر از اهمیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی این منطقه است. لیبی یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در معادلات شمال آفریقاست. وقتی که بحث اهمیت شمال آفریقا بیان شود، آنگاه جایگاه لیبی بهتر مشخص خواهد شد. شمال آفریقا چند ویژگی منحصر به فرد دارد که اولین آن موقعیت ژئوپلیتیکی آن است. این منطقه در نزدیکی اروپا واقع شده است. به علاوه، یک نوع پیوندها و پیوستگی هایی در درون کشورهای شمال آفریقا وجود دارد که چنین پیوند هایی در سایر کشورهای اسلامی به چشم نمی خورد. مثل غلبه جریان تصوف و سابقه مبارزاتی این جریان از زمان های گذشته به گونه ای که سابقه ظلم ستیزی مردمان شمال آفریقا قابل مقایسه با سایر نقاط جهان اسلام نیست. مردم این منطقه با سلطه فرانسه ، ایتالیا و آمریکا مبارزه کرده اند. تقریبا می توان گفت ساکنان شمال آفریقا بیشتر موضع ضد صهیونیستی دارند. حال ممکن است که برخی دولت ها یک توافقاتی به تل آویو انجام داده باشند اما عمده شمال افریقایی ها موضع ضد صهیونیستی دارند. مثلا تونس و لیبی همواره به عنوان یک کانون ضد صهیونیستی مطرح بوده اند حتی سودان در زمان عمرالبشیر کانون ضد صهیونیتسی مطرح بود. خب، این مسائل شمال آفریقا را یک مقداری از حاشیه جنوبی خلیج فارس و سایر نقاط جهان اسلام متفاوت می کند.
سفیر سابق ایران در لیبی دومین ویژگی شمال آفریقا را وجود منابع انرژی دانست و گفت: منابع نفت و گاز در لیبی و الجزایر وجود دارد. به همین دلیل، شمال آفریقا برای غرب دارای اهمیت زیادی است لذا غربی ها می کوشند، بر این کشورها تسلط داشته باشند. سرمایه گذاری در آفریقا برای اروپایی ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است چرا که آنان این منطقه را ذخیره ای برای آینده خود می دانند. لذا اروپائیان برای حاکمیت بر آفریقا همواره بین خودشان رقابت دارند. همین مسئله سبب شده است تا مردم آفریقا از یک انسجام نسبی برخوردار باشند.
پیوستگی قومی اعتقادی
این کارشناس تحولات شمال آفریقا موضوع پیوستگی اعتقادی، قومی قبایلی و جغرافیایی را از دیگر ویژگی مهم این منطقه دانست و گفت: شما ملاحظه می کنید یک جریان سنوسی از سودان شروع می شود از لیبی و تونس می گذرد و به مغرب می رسد یا مثلا یک جریان طوارق شروع می شود از 7 یا 8 کشور آفریقایی می گذرد و در آنجاها همچنان حضور دارد یا یک مجموعه آمازیغها ( بربرها ) هستند که در چند کشور شمال آفریقا حضور دارند و در قدرت سهیم هستند. یک پیوستگی هایی به همین شکل در بین کشورهایی شمال آفریقا وجود دارد که به نوعی این کشورها را با یکدیگر مرتبط می سازد. شما دیدید که بیداری اسلامی کلیدش در همین کشورهای شمال آفریقا زده شد. این منطقه ظرفیت ظلم ستیزی ، استقلال طلبی بیشتر از جاهای دیگر است. این از ویژگی ها شمال آفریقاست.
درآمد نفتی
وی با تاکید بر اینکه لیبی از جایگاه با اهمیتی در شمال آفریقا برخوردار است، گفت: این کشور دارای چند ویژگی است که سبب شده تا بازیگران شمال آفریقا در لیبی دخالت کنند. یکی از ویژگی ها، آن است، لیبی با جمعیت 6 میلیون نفری دارای درآمد بالای نفتی است. درحقیقت، لیبی جزء کشورهای ثروتمند شمال آفریقاست. این کشور دارای درآمد سرانه تا 12هزار دلار بود که این سطح درآمد از لحاظ اقتصادی معادل سطح درآمد استاندارد اروپاست. درجریان بیداری اسلامی که مردم لیبی انقلاب کردند، آنان مشکل مالی و اقتصادی نداشتند، انقلات مردم بیشتر علیه دیکتاتوری قذافی بود. لیبی تنها کشوری بود که مردمانش برخلاف مصر و تونس توانستند رژیم حاکم را به طور کامل سرنگون سازنند. در مصر و تونس رژیم سابق کاملا از بین نرفت بلکه تغییرات و اصلاحاتی در آنها ایجاد شد که به تدریج این اصلاحات از بین رفت و رژیم به حالت قبلی اش بازگشت.
پذیریش کارگران آفریقایی
اکبری پذیرش میلیون ها کارگر آفریقایی را دومین وِیژگی لیبی دانست و اظهار داشت: سالانه یکی دو میلیون مصری، یک میلیون تونسی، جمعیت هایی از چاد و سودان به لیبی می آیند تا در این کشور کار کنند و نیازهای اقتصادیشان را بر طرف سازنند. این نیاز کشورهای همسایه به لیبی از لحاظ درآمدهای ناشی از اعزام نیروی کار بدانجا سبب می شود که اهمیت لیبی افزایش یابد. به همین دلیل، کشورهای همسایه می کوشند تا تحولات لیبی به سود منافع آنها رقم بخورد. این موضوع محدود به همسایگان لیبی نیست بلکه چین، ترکیه ، کره و سایر کشورهایی که در لیبی منافعی دارند، می کوشند این منافع حفظ شود. این کشورها معتقدند لیبی بازار اقتصادی خوبی دارد.
تامین کننده گاز ایتالیا
سفیر سابق ایران در طرابلس نفت باکیفیت لیبی را سومین ویژگی لیبی دانست و گفت: این کشور در جنوب دریای مدیترانه از یک نفت با کیفیتی برخوردار است . در مقاطع مختلف تاریخی که اختلالی در سیستم صدور نفت از خلیج فارس به وجود آمده این موضوع سبب شده است تا اهمیت لیبی افزایش یابد. مثل سال 1973 که جنگ اعراب و اسرائیل به وقوع پیوست. دراینجا باید گفت که اهمیت لیبی در عرصه انرژی به نفت محدود نمی شود، این کشور گاز مورد نیاز ایتالیا را تامین می کند.
کاهش نقش آمریکا
وی با بیان اینکه لیبی نزدیک ترین کشور به اروپا در شمال آفریقاست، اظهار داشت: این یکی دیگر از ویژگی های لیبی است. زمانی که قذافی قدرت را در اختیار داشت، ایتالیایی ها به نوعی به طرابلس باج می دادند تا از عبور مهاجران آفریقایی به اروپا جلوگیری کند. این مهاجران در نیجر جمع می شوند و از آنجا به لیبی می آیند و از این کشور به اروپا می روند زیرا منطقه شرق لیبی فاصله بسیار نزدیکی با سیسیل ایتالیا دارد. تقریبا تمام مهاجران آفریقایی راه عبورشان به اروپا از طریق لیبی است. اهمیت دیگر لیبی آن است که مردم این کشور سعی کردند خیلی اجازه ندهند که تحت سلطه قدرت های خارجی باشند. هنگامی که قذافی به قدرت رسید، تمام آمریکایی ها را از لیبی بیرون کرد. این در حالی بود که مهم ترین پایگاه آمریکایی ها در آفریقا در لیبی قرار داشت. با این اقدام به نوعی می توان گفت که نقش آمریکا در آفریقا کاهش یافت. بنابراین، آمریکایی معتقدند پایگاه نظامی خود در لیبی را باید احیا کنند. چند سال ایتالیایی ها در لیبی سلطه داشتند و حتی ادعاهای مالکیتی در این کشور دارند. اکنون احساس می کنند باید به لیبی بازگردند. ایتالیایی ها در دو برهه بر لیبی حاکم شدند. یکی از سال 1911 تا 1913 و بار دیگر سال 1943 بود. در زمان حاکمیت فاشیست ها بر لیبی تعداد زیادی از مردم این کشور کشته شدند. فرانسوی ها نیز چند سالی بر لیبی تسلط پیدا کردند. اکنون سعی می کند نقش موثرتری در تحولات این کشور ایفا کند.
مشرق و مغرب عربی
این کارشناس تحولات شمال آفریقا با اشاره به تقسیم این منطقه به مشرق و مغرب عربی از نگاه ساکنان آن گفت: معمولا مصر و سودان را جزء مشرق عربی می دانند و تونس ، الجزایر، مغرب و موریتانی را بخش مغرب عربی به شمار می آوردند و لیبی بین مشرق و مغرب عربی است. بنابراین، مشاهده می شود در تونس، الجزایر و مغرب زبان فرانسه خیلی رایج است. مصری ها و سودانی ها که بیشتر با انگلیس ارتباط داشتند، زبان انگلیسی در آنجا رایج است. با وجود این، شما در لیبی " سلطه غالب " را کمتر احساس می کنید. لیبی در زمان سنوسی ها یک کشور معروف، مبارزه و سلطه ستیزی بود. لیبیاییها به طور جدی علیه رژیم صهیونیستی موضع داشتند و در قانون اساسی کشورشان یک ماده ای به نام " مقاطعة مع اسرائیل "[تحریم اسرائیل] وجود داشت که در آن قطع رابطه با تل آویو تصریح شده بود. خب، در آن زمان لیبی یک کشور پیشرفته بود که قانون اساسی هم داشت، در آنجا انتخابات برگزار می شد و آزادی احزاب وجود داشت. تقریبا هیچ کشور عربی نبود که با لیبی برابری کند. این کشورها فکر می کردند که باید یک روزی همانند لیبی بشوند.
قذافی عامل عقب رانده شدن لیبی
این دیپلمات ایرانی به قدرت رسیدن قذافی را یک پروژه خواند و گفت: با صعود قذافی به هرم قدرت، لیبی فعال و با آن پتانسیل قوی به عقب رانده شد. در حقیقت ، شرایطی که او بر این کشور حاکم ساخت، لیبی را در زمینه های اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و... ویران کرد. قذافی جنایت های زیادی علیه ملت لیبی مرتکب شد، در مدت 42 سال حکومت او لیبی فاقد قانون اساسی ، آزادی احزاب و فضای باز سیاسی بود. این کشور قانون و مقرراتی نداشت و همه چیز متفاوت با دیگر کشورهای جهان بود. همین مسائل سبب شد تا مردم علیه قذافی قیام کنند و به حکومت او پایان دهند. هنگامی که رژیم قذافی سقوط کرد، هیچ چیزی در لیبی وجود نداشت. بحث احزاب و گروه های سیاسی و جریان های معارض اصلا وجود نداشت حتی مخالفان قذافی در خارج از کشور هم نمی توانستند فعالیت بکنند.
ریاض و ابوظبی پروژه آمریکایی
وی با بیان اینکه فضای لیبی پس از سرنگونی رژیم قذافی به دست مردم افتاد اظهار داشت: وقتی این اتفاق افتاد، عامل دیگری بر عوامل اهمیت لیبی افزوده تر شد. کشورهای غربی که در عراق، سوریه و افغانستان متحمل شکست شده بودند، به صورت مستقیم وارد تحولات لیبی نشدند بلکه کشورهایی نظیر عربستان و امارات را به نیابت از خود در تحولات لیبی دخالت دادند. به اعتقاد بنده ، دخالت ریاض و ابوظبی در لیبی یک پروژه آمریکایی است چرا که عربستان و امارات به خودی خود خیلی راهبرد مشخصی ندارند تا گفته شود مثلا عربستان راهبردش این است و می خواهد این کارها را انجام دهد. این کشورها در راستای منافع غرب عمل می کنند.
این کارشناس تحولات شمال آفریقا تصریح کرد: ریاض و ابوظبی نه دنبال بحث حقوق بشرند و نه درپی توسعه ارزش های اسلامی هستند. اکنون این سئوال مطرح می شود که آنها به دنبال چه هستند ؟ چه کار می خواهند انجام دهند؟ آیا ریاض و ابوظبی واقعا ضد اخوان المسلمین هستند؟ آنها می خواهند در لیبی بگویند که ما ضد اخوانی هستیم و می خواهیم این جریان را در لیبی از بین ببریم؟ خب، اگر عربستان و امارات واقعا ضد اخوان هستند، چرا در سوریه و یمن از اخوانی ها حمایت میکنند؟ پس معلوم می شود، آنها ضد اخوانی نیستند. در حقیقت، عربستان و امارات بازیگران منفعلی هستند که براساس منافع آمریکایی ها درحال بازی کردن در زمین آنها هستند.
برهم زدن وضعیت لیبی سیاست غربی ها
این استاد دانشگاه درباره سیاست غربی ها در لیبی گفت: این سیاست براساس آن است چنانچه لیبی تسلیم غرب نشود، باید وضعیت داخلی این کشور به هم ریخته شود. زیرا لیبی این ظرفیت را دارد که به یک بازیگر مستقل در شمال آفریقا تبدیل شود و خارج از اراده و سیاست غرب عمل کند. با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی که لیبی در شمال آفریقا دارد، اگر چنین اتفاقی رخ دهد، طرابلس می تواند برای اروپا و کشورهای پیرامونی خطرآفرین باشد. بنابراین، غربی ها اراده شان بر چنین سیاستی است که عرض شد. اما درخصوص دخالت کشورهای عربی در لیبی می توان گفت آنها از این واهمه دارند، چنانچه دموکراسی در لیبی حاکم شود و مردم از طریق انتخابات بتوانند حکومتی تشکل دهند و قانون اساسی به تصویب برسانند، این موضوع می تواند یک چالش دموکراتیک برای تمام کشورهای غیر دموکراتیک عربی به وجود بیاورد.
وی با اشاره به توان اقتصادی مناسب لیبی گفت: این کشور به دلیل برخورداری از توان اقتصادی خوب می تواند روی پاهای خود بایستد. شاید برخی کشورهای عربی این شرایط را نداشته باشند. کشورهای ثروتمتد می توانند با یک اراده در کشوری مثل مصر کودتا کنند. این کشورها می توانند با یک فشار اقتصادی امور زیادی را در تونس تغییر دهند. اما آنها نمی توانند با فشار اقتصادی دولتی را در لیبی تغییر دهند. همان طوری که عرض شد، سیاست غربی ها این است، اگر لیبی تسلیم آنها نشود، اوضاع داخلی آن باید به هم ریخته شود. در چارچوب این سیاست، برخی کشورهای عربی هم سهم دارند.
بازیگران خارجی
اکبری با بیان اینکه 3 بازیگر خارجی به همراه سازمان ملل در تحولات لیبی نقش آفرین هستند گفت: یکی از این بازیگران کشورهای همجوار لیبی هستند. این کشورها به دنبال تامین منافع شان هستند لذا می کوشند تا مناسبات خود را با لیبی حفظ کنند و یک سهم و نقشی در آن داشته باشند زیرا به نفت و گاز و فرصت های شغلی در لیبی نیازمند هستند . تمام کشورهای همسایه لیبی دارای چنین نگاهی هستند.
کشورهای عربی بازیگر بعدی در تحولات لیبی محسوب می شوند که قبلا دلیل دخالت آنها ذکر شد. شکاف عربی، شکاف اخوانی و ضد اخوانی که در آینده یک شکاف جدیدی تحت عنوان " طرفداران و مخالفان معامله قرن " به مجموعه اختلافات جهان عرب افزوده می شود. اگر آمریکا بخواهد در بحث فلسطین به همین روش ادامه دهد، احتمالا ما این شکاف را شاهد خواهیم بود.
کشورهای اروپایی هم بازیگر سوم تحولات لیبی هستند قبلا عرض شد. فرانسه ، ایتالیا و آمریکا بیش از همه ادعا دارند که باید در لیبی و شمال آفریقا سهم داشته باشند. فرانسوی ها معتقدند این جا سرزمین سنتی آنان است و باید سلطه شان را بر این منطقه حفظ کنند . ایتالیایی ها معتقدند که در لیبی یک تاریخی دارند و می خواهند به یک نحوی به لیبی بازگردند. درعین حال مواظب هستند، این موضوع به خشونت کشیده نشود و صادرات گاز به ایتالیا متوقف شود لذا تلاش می کنند با تمام جریان های داخلی لیبی ارتباط داشته باشد. آمریکا ادعا می کند، به عنوان یک ابرقدرت در همه جا سلطه دارد، بازگشتش به آفریقا از طریق لیبی می تواند نقطه خوبی باشد. ترکیه هم یک سهم اقتصادی در لیبی دارد. یک جریانی به نام اخوانی در لیبی وجود دارد که ترک ها می خواهند از آن حمایت کنند. قطر نیز می خواهد از جریان های اخوانی لیبی حمایت کند. روسیه ، چین، فیلیپین، کره و بسیار از کشورها هم از نگاه اقتصادی به تحولات لیبی نگاه می کنند. این کشورها در تحولات لیبی نقش آفرینی می کنند.
اکبری سازمان ملل را چهارمین بازیگر خارجی تحولات لیبی دانست و گفت: این سازمان با ابزارهایی که دارد، دوسال مذاکرات فشرده با حمایت تمام کشورهای جهان در لیبی انجام داد اما موفقیتی به دست نیاورد. بنده در همان زمان در مصاحبه ای گفتم" سازمان ملل نمی خواهد بحران داخلی در لیبی حل و فصل شود." سازمان ملل، غربی ها و کشورهای عربی که به نحوی جنگ را در لیبی مدیریت می کنند، دو نگرانی اساسی دارند. آنها نگران این هستند که مردم لیبی در نگاه به قانون اساسی بخواهند قانونی کاملا منطبق بر شریعت اسلامی را تدوین کنند . در اثر تدوین و تصویب چنین قانونی لیبی به یک بازیگر مستقل سیاسی و فرهنگی تبدیل می شود. هژمونی غرب خیلی راضی نیست که در جهان اسلام کشوری به یک بازیگر مستقل تبدیل شود. لذا غربی ها معتقدند هر کشوری که تبدیل به این قدرت بشود، ناخواسته در حوزه مقاومت قرار دارد. هنگامی که در این حوزه قرار بگیرد، به نوعی در تقابل با گفتمان نظام سلطه است. از اینرو غربی ها از خود می پرسند که لیبی نا امن برای ما بهتر است یا یک لیبی اسلامی تندرو. لذا آنها ترجیح می دهند که لیبی ناامن باشد. هرگاه این کشور می خواست به سمت ثبات و برقراری دموکراسی و برگزاری انتخابات مردمی حرکت کند، غربی ها با ابزارهای مختلفی که دارند، در لیبی دخالت کرده و وضعیت این کشور را به هم می ریزند. لیبیایی ها نیز بخاطر اینکه تمرین حزبی ندارند و فاقد احزاب و گروه های معارض و رهبری قدرتمند هستند، در بازی های سیاسی نتوانسته اند خودشان را پیدا کنند و تحت تاثیر قرار گرفته و متحمل خسارت های ویرانگر شده اند.
کشورهای بی طرف
وی افزود: بازیگر دیگری که در لیبی وجود دارد اما نقش آن کم رنگ است و باید فعال شود و جای چنین کاری نیز وجود دارد، کشورهای بی طرف در جنگ داخلی لیبی هستند. تعدادی از کشورهای جهان اعلام کردند که این جنگ توطئه غربی است و این یک بازی و دعواهای بیرونی است که وارد لیبی شده است. در اینجا باید به این نکته اشاره شود که اخوانی های لیبی می گویند طرفداران ما در این کشور بیش از دو هزار نفر نیستند. لذا نیازی نیست که مصر، عربستان و امارات این همه سلاح برای مبارزه با اخوانی ها به لیبی ارسال کنند . نکته دیگر اینکه اخوانی های لیبی در انتخابات هم خیلی سهم نداشتند. خب، یک سری جریان ها در لیبی وجود دارد که خودشان را انقلابی می دانند. اخوانی ها آنها را وابسته به شبکه القاعده می دانند . در زمان های گذشته جمعیتی به نام " مقاتله لیبی " وجود داشت. اینان با رژیم قذافی می جنگیدند. این جمعیت در انقلاب لیبی سهیم بودند . بنابراین یک چنین شرایطی در لیبی وجود دارد اما اخوان به معنای جریان اخوان المسلمین مصر و ترکیه و حتی سوریه خیلی در لیبی ظهور و بروز علنی، رسمی و قدرتمندی ندارد. با وجود این ، حضور اخوانی ها در لیبی بهانه ای برای برخی کشورهای عربی است که در آنجا دخالت کنند.
صف بندی بازیگران
سفیر سابق تهران در طرابلس با تاکید بر اینکه کشورهای بی طرف در جنگ می توانند یکی از بازیگران تحولات لیبی باشند، اظهار داشت: اینها تنها کشورهایی هستند که اگر با هم متحد شوند، می توانند راهکار خوبی را برای پایان دادن به بحران لیبی ارائه دهند. امیدی به سازمان ملل نیست. این سازمان دوسال برای پایان دادن به بحران لیبی فعالیت کرد اما موفق نشد. البته یک حکومت اجباری در آنجا تاسیس کرد ولی مردم لیبی و جهان آن را نپذیرفتند. غربی ها به دلائلی که عرض کردم، جنگ را در لیبی ترجیح می دهند. کشورهای عربی نیز همینطور. اگر بخواهیم یک صف بندی کنیم، ترکیه، قطر، آمریکا و انگلیس و برخی کشورهایی که معتقد به اخوان هستند، در یک صف از حکومت غرب لیبی حمایت می کنند. مصر، امارات، عربستان، فرانسه و برخی دیگر از کشورها از حکومت شرق لیبی حمایت می کنند . کشورهای همسایه مثل تونس، الجزایر و ایتالیا و چاد به دنبال این هستند که هرکس در لیبی به قدرت رسید با او همپیمان شوند. این کشورها گرچه موضع خودشان را دارند اما خیلی نمی خواهند وارد ریز مسائل شوند. کشورهای مزبور به لحاظ نگاهی که نسبت به حفظ منافع شان در لیبی دارند معتقدند هرکسی که در طرابلس به قدرت رسید باید با او ارتباط برقرار کنند. خب، این محیط بین الملل و بیرونی لیبی است.
بازیگران داخلی
اکبری درباره بازیگران داخلی لیبی گفت: شما می دانید انقلاب این کشور در سال 2011 به پیروزی رسید. براساس توافقی که بین گروه های مختلف لیبیایی حاصل شد یک مجلس ملی انتقالی تشکیل شد، بعد از یکسال که پیروزی شان گسترده شد و قذافی از بین رفت، قرار شد، انتخابات برگزار شود. انتخابات پارلمانی برگزار شد و کنگره ملی در سال 2012 شکل گرفت. اعضای این کنگر به عنوان نمایندگان قانونی نخست وزیر و رئیس مجلس را انتخاب کردند و قرار شد یک فرصت 6 ماهه داده شود تا پیش نویس قانون اساسی آماده و به همه پرسی گذاشته شود. دولت کنگره ملی کار خودش را دنبال کرد و بعد که قرار شد قانون اساسی نوشته شود، به همان دلیلی که قبلا عرض شد،اجازه ندادند لیبیایی ها وارد تدوین قانون اساسی بشوند و ترجیح دادند وضعیت لیبی را به هم بریزند.
رویارویی لیبیایی ها
وی درباره چگونگی به هم ریختن محیط داخلی لیبی توسط بازیگران خارجی گفت: یک طرف سلاح و مهمات در اختیار دولت غرب لیبی قرار داد و طرف دیگر سلاح و مهمات در اختیار دولت شرق لیبی قرار داد. لیبیایی هایی که دلیلی برای مخالفت با هم ندارند ، رویاروی یکدیگر ایستادند. ژنرال خلیفه حفتر که یک طرف درگیری ها نظامی در لیبی است و جریان طرابلس و مصراته طرف دیگر . همین حفتر 8 ماه در مصراته بود و با مصراتی ها علیه قذافی جنگید. اکنون طرابلسی ها می گویند حفتر و نیروهایش طرفدار قذافی هستند. در مقابل حفتر و طرفدارانش می گویند دولت طرابلس اخوانی و تروریست است. عربستان از حفتر حمایت می کند و یک بخشی از طرابلسی ها هم با حمایت مالی ریاض مشغول فعالیت هستند. خب، چطور می شود این دو طرف با یکدیگر درگیر نشوند؟!.
دست پنهان
سفیر سابق ایران درطرابلس با بیان اینکه محیط داخلی لیبی دارای پیچیدگی است. گفت: نکته جالبی در اینجا وجود دارد که دست پنهان آمریکا را آشکار می سازد. شما می بینید، در این درگیری های نظامی که چند سالی است در لیبی ادامه دارد، نفت این کشور از بندر سرت به راحتی صادر و پول آن به بانک مرکزی لیبی واریز می شود. این پول به صورت حقوق به تمام طرف های درگیر در جنگ پرداخت می شود تا آنها برای ادامه جنگ در آمد داشته باشند. غربی ها می گویند لیبیایی ها باید یک توانایی مالی داشته باشد تا بتوانند به جنگ ادامه دهند، در غیر این صورت یک طرف شکست می خورد و اوضاع به هم می ریزد. به هرحال، لیبی ها هنوز وضع مالی شان خوب است و با بحران اقتصادی مالی آنچنانی مواجه نشده اند گرچه از لحاظ بهداشتی و رفاهی وضعیت مردم بسیار تنزل کرده اما در شرایط کنونی مشکل آنان امنیتی است.
دولت نا کارآمد سازمان ملل
وی با بیان اینکه 3 حکومت رسمی در لیبی وجود دارد، گفت: حکومت کنگره که عرض کردم تمام شد دوباره یک حکومت دیگری تشکیل و در طبرق ( شرق ) مستقر شد. حکومت قبلی که حکومت غرب ( طرابلس) بود همان کنگره ای که بعدا به مجلس ملی تبدیل شد، در آنجا اعلام استقلال کرد و گفتند ما کنار نرفتیم تا حکومت جدیدی قدرت را در دست بگیرد. پس دو حکومت در لیبی قدرت را به دست گرفتند. این حکومت ها با هم نبرد می کردند . یکی اخوانی و دیگری ضد اخوانی شد. سازمان ملل یک حکومت سومی درست کرد با یک قوانین بسیار پیچیده و پیش پا افتاده که اصلا نمی توانست هیچ تصمیمی بگیرد. این حکومت فاقد ارتش، سیستم امنیتی و عقبه مردمی بود. حکومت مزبور مدتی در یک پایگاه در دریا مستقر بود چرا که در پایتخت لیبی هیچ جایگاهی نداشتند. به هرترتیبی که بود به زور سازمان ملل این حکومت در طرابلس مستقر شد و به همه جهان گفتند که دولت فائز سراج را به رسمیت بشناسند. کشورها نیز این کار را کردند و سفرای خود را نزد سراج فرستادند اما عملا چیزی دستگیر نشد. خب، این ماجرا طول کشید و اینان با حفتر وارد گفت وگو شدند و توافق کردند که دو دولت در غدامس ( شهری در شمال لیبی ) نشست مشترک برگزار کنند. قرار شد هفته بعد از این نشست، انتخابات برگزار شود و هرچه نتیجه آن شد، دو طرف بپذیرند و بعد از آن تدوین و تصویب قانون اساسی و تشکیل حکومت یکپارچه در لیبی انجام شود. همانطوری که قبلا عرض کردم هرگاه لیبیایی ها به صلح نزدیک می شوند، بازیگران خارجی آنان را به جنگ بیشتر سوق می دهند. سه روز مانده بود به زمان برگزاری نشست غدامس دوباره جنگ طرابلس شروع شد.
جنگ 2 سال طول می کشد
اکبری با اشاره به حمله ژنرال حفتر به طرابلس گفت: غرب و متحدانش تصور می کردند حفتر تمام منطقه ( طرابلس ) را به تصرف خود در می آورد. بنده در همان روزهای اول طی چند مصاحبه گفتم چنانچه جنگ در لیبی شروع شود، دستکم دوسال طول خواهد کشید. چرا که ژنرال حفتر یک سال و نیم در بنغازی جنگید تا توانست این شهر را تصرف کند. بنغازی جای بسیار کوچکی است تعداد زیادی از جنگجویان بنغازی ( تندروها ) به سمت طرابلس و مصراته رفتند. حالا نیروهای حفتر می خواهند با اینها بجنگند. جنگجویان بنغازی 10 درصد توان اینها ( مدافعان طرابلس ) بودند. این 90 درصد ( مدافعان طرابلس) جای دیگری ندارند که بروند لذا مجبورند در طرابلس بجنگند. پس جنگ طرابلس ادامه خواهد داشت تا توافق شود. حال این توافق چه زمانی حاصل شود، معلوم نیست.
جنگ توطئه خارجی
وی تصریح کرد: ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران جنگ داخلی لیبی را تائید نمی کنیم و معتقدیم که جنگ یک توطئه خارجی است و یک میدان رقابت قدرت های بین المللی در لیبی است تا بتوانند منافع خودشان را تامین کنند. این جنگ هیچ سودی برای لیبی ندارد و باعث تخریب این کشور می شود. لیبیایی ها یک ملت واحد هستند و اختلاف سیاسی مذهبی با یکدیگر ندارند بلکه مردمانی متحدند و نگاهشان یک نگاه میانه صوفی گری است. خیلی تند و افراطی نیستند لذا بستر ظهور و بروز داعش در این کشور وجود ندارد و این خبرهایی که در برخی رسانه ها درباره حضور داعش لیبی منتشر می کنند، دروغی بیش نیست. زمانی که داعش در لیبی حضور داشت 90 درصد نیروهایش اتباع بیگانه بودند. اصلا محیط لیبی خیلی اجازه رشد داعش را نمی دهد. لیبیایی ها مردمانی معتقدند با آداب و رسوم سنتی خود و با یک نظام قبایلی. بنابراین، هیچ دلیلی برای اختلافات درونی در لیبی وجود ندارد مگر اینکه یک بخشی برای رسیدن به حکومت بخواهند با استفاده از قدرت نظامی سهم بیشتری بگیرند.
قدرت های مستقل
این دیپلمات ایرانی با بیان اینکه رای مردم در انتخابات لیبی حتما متفاوت خواهد بود، اظهار داشت: وقتی که لیبیایی ها در دوره قبل انتخابات برگزار کردند، بیشتر سبب واهمه غرب شد. تحلیل غربی ها این بود، نوع انتخابی که در جامعه لیبی انجام شد آن گونه نبود که بتوان یک حکومت همسو با غرب در این کشور ایجاد کرد. به همین دلیل، محیط لیبی آشفته شد. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد، علاوه بر 3 حکومت رسمی در لیبی یک سری قدرت های محلی نیز در این کشور وجود دارد مثلا مصراته، طرابلس، طوارق، تبو.. هرکدام برای خودشان یک قدرت مستقل هستند حتی قبایل شرق لیبی هرکدام برای خودشان قدرتی هستند که جغرافیای خودشان را حفظ می کنند. درحقیقت، نظام قبایلی در لیبی همچنان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حتی زمان قذافی قبایل بزرگ به نحوی در دولت و ساختار حکومت سهمی داشتند. اینطور نبود که این قبایل در حاشیه قرار داشته باشند اگرچه قذافی نظام قبایلی را از هم فروپاشید ولی این قبائل به شکل سنتی پیوستگی هایی با هم دارند.
وضعیت پیچیده
وی درباره بازیگران داخلی لیبی گفت: چند بازیگر در داخل لیبی وجود دارد دولت شرق که با محور ژنرال حفتر است دولت غرب که با آقای غویل بودند و نیروهای نظامی که طرابلس را تصرف و آن را به 3 یا 4 بخش تقسیم کردند که هربخش در حوزه یک گروه است و دولت سازمان ملل. و از آن طرف مصراته ، طوارق ، تبو... قبایل و آن مواردی که قبلا عرض کردم. درمجموع تعدد کانون قدرت و بازیگر در داخل لیبی، تعدد منافع در حوزه کشورهای همسایه و در محیط بین الملل یک وضعیت پیچیده ای را در این کشور ایجاد کرده است که خیلی نمی توان گفت مثلا الجزایر آدم هایش اینان هستند یا اینها با مصری ها هستند. درست است که حفتر هم اکنون مورد حمایت شدید مصر و امارات است اما این حمایت بدین معنا نیست که اگر کس دیگر در آینده به هرم قدرت صعود کرد، مصری ها بگویند ما اشتراک عقیدتی و سیاسی با حفتر داریم. اکنون تمام بازیگران در عرصه لیبی با یکدیگر رقابت دارند که قدرت در اختیار هرکس قرار گرفت، منافع آنها تامین شود.
شما به دخالت های خارجی در تشدید بحران لیبی اشاره کردید. این اختلاف نظرهایی که بین کشورهای اروپای مثل فرانسه و ایتالیا درخصوص بحران لیبی وجود دارد ناشی از چیست؟
اکبری: همانطوری که عرض کردم، این کشورها یک نگاه سنتی و تاریخی به لیبی و شمال آفریقا دارند. فرانسوی ها معتقدند این منطقه حوزه سنتی و جغرافیایی آنهاست. برهمین اساس، همه جا حضور و نفوذ دارند و پایگاه نظامی فرانسوی ها در چاد است. در اینجا می توان گفت شمال آفریقا بنا به دلائلی که عرض شد، گل این قاره برای اروپایی ها محسوب می شود. نفوذ فرانسه در شمال آفریقا به گونه ای است که زبان فرانسوی رایج تر از زبان مادری در این منطقه است. چاد که فقیرترین کشور جهان است، زبان فرانسه در این کشور رایج تر از زبان بومی عربی است البته به تازگی تصویب کرده اند که زبان عربی هم می تواند زبان رسمی چاد باشد. لذا فرانسوی ها اینقدر در جغرافیای آفریقا نفوذ دارند.
چرا آمریکایی ها از شخص ژنرال حفتر حمایت می کنند؟ برخی ها معتقدند عربستان و امارات آمریکایی ها را به این سمت هُل می دهند.
اکبری: حفتر بیش از اینکه با آمریکایی ها ارتباط داشته باشد، روس ها و فرانسوی ها از او حمایت می کنند. حفتر تاکنون چند سفر به روسیه داشته است.
روسیه چه منافی در لیبی دارد؟
اکبری: روس ها معتقدند که لیبی یک همپیمان سنتی و قدیمی مسکو است. سلاح و تجهیزات ارتش لیبی تماما ساخت روسیه بود. روس ها نفوذ خیلی خوبی در لیبی داشتند. شاید بتوان گفت تنها کشور آفریقایی که روس ها نفوذ و ارتباط قوی داشتند، لیبی بود. لذا روسیه یک همپیمان و یک فرصت اقتصادی خوبی را در شمال آفریقا از دست داد البته آن روزها روس ها خیلی ضعیف بودند آلان به برکت سوریه یک مقداری قوی شده اند. اگر آن روزها قوی بودند شاید به این راحتی از لیبی دست نمی کشیدند. بنابراین، مسکو به یک نوعی پشیمان است که چرا در شورای امنیت اجازه داد، این اتفاقات علیه لیبی رخ دهد. خب، روس ها با حفتر و دولت شرق لیبی بیشتر نقطه اشتراک دارند. آمریکایی ها و روس ها نمی شود در یک نقطه جمع شوند. به ویژه اینکه فرانسوی ها با آمریکایی ها در آفریقا تضاد منافع دارند. وقتی که روسیه و فرانسه در یک طرف قرار می گیرند، طبیعی است آمریکا در آنجا خیلی سهمی نخواهد داشت.
وی افزود: آمریکایی ها از سال های گذشته از دولت غرب لیبی حمایت می کنند. شما می دانید دولت فایز سراج در مقابل حفتر است. واشنگتن چند بار حفتر را تهدید کرده است چنانچه پایش را فراتر از این بگذارد، ممکن است با عملیات نظامی آمریکا مواجه شود.البته یک تصور وجود دارد مبنی بر اینکه حفتر عامل آمریکایی هاست. این تصور در همان اوایل در لیبی وجود داشت. چون حفتر 20 سال در آمریکا اقامت داشت و از آنجا به لیبی بازگشته و در جریان سرنگونی رژیم قذافی شرکت داشته است. لیبیایی ها او را عنصری مشکوک می دانستند. به همین دلیل، حفتر را از حکومت کنار گذاشتند. به دلائلی که عرض کردم، محیط لیبی واقعا پیچیده است. شما نمی توانید به طور دقیق بگوئید از آنجایی که عربستان و امارات از حفتر حمایت می کند حتما آمریکا نیز از او حمایت می کند. چون دولت مصر مورد حمایت آمریکاست حتما واشنگتن از حفتر حمایت می کند. این موضوع تناقض پیش می آورد. اگر آمریکا، فرانسه و روسیه در یک جبهه قرار دارند و از حفتر حمایت می کند، پس چرا تجهیزات و امکانات لازم را به او نمی دهند تا جنگ یکسره شود و بحران داخلی لیبی پایان یابد ؟ به نظر من این کشورها مطمئن نیستند چنانچه حفتر به هرم قدرت صعود کند ، حکومت او باب میل آنها باشد. اگر چه آمریکایی ها می کوشند باتمام بازیگران تحولات داخلی لیبی در ارتباط باشند تا هنگامی که احساس کنند، یکی از طرف های بازی درحال صعود به هرم قدرت است، به او نزدیک تر شوند تا از فرصت حکومتی او بهره برداری کنند.
دبیرکل سازمان ملل اخیرا گفته است هیچ نقشه راهی برای پایان دادن به جنگ داخلی لیبی وجود ندارد. برهمین اساس، خواستار بسیج جهانی برای توافق این جنگ شده است. اینکه شورای امنیت نقشه ای برای پایان دادن به جنگ لیبی ندارد واضح است و هر کشوری در این کارزار می کوشد منافع خود را تامین کند. شما فرمودید برخی کشورها که در جنگ لیبی هیچ نقشی ندارند، با هم متحد شوند برای پایان دادن به این جنگ راهکار ارائه دهند. حال ، چه کشوری می تواند چنین اتحادی را ایجاد کند و راهکاری که از سوی این کشورها ارائه می شود، عملیاتی و قابل اجرا باشد؟
اکبری: اینکه سازمان ملل می گوید ما نقشه راهی برای لیبی نداریم. به نظرم نقشه دارند و داشتند. من تمام جلسات و نشست های سازمان ملل ( درباره بحران لیبی ) را تک تک پیگیری و آنها را تحلیل کردم و یک جزوه در این خصوص آماده دارم. مثلا جلسات متعددی در صخیرات ( شهری در مغرب) برگزار شد، سازمان ملل تمام توان خود را به کار گرفت و یک دولتی درست کرد که درهمان روزهای اولیه همه می دانستند، این دولت فاقد کارایی است . دولتی که تعدادی وزیر داشته باشد که هرکدام شان حق وتو دارد، چنین دولتی نمی تواند هیچ تصمیمی بگیرد. دولتی که عقبه نظامی و امنیتی ندارد که از آن حمایت کند، هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. دولتی که سازمان ملل انتخاب کرد و هر دو جریانی که در مذاکرات بودند با چنین دولتی مخالفت کردند، مسلم است که چنین دولتی به نتیجه نخواهد رسید. سازمان ملل باید بگوید ما توان، قدرت و قابلیتی نداریم که بتواند اختلافات را حل و فصل کند . به نظرم اگر این را بگوید درست است. یا اینکه بگوید مصلحت قدرت های بزرگ به ما حکم می کرد که دولتی در لیبی تاسیس کنیم که کارایی نداشته باشد. سازمان ملل باید یکی از این دو موضوع را بیان کند. نه اینکه بعد از چند سال که از تمام ابزارهای مختلف را استفاده کرده آلان بگوید برای پایان دادن به جنگ لیبی باید بسیج جهانی انجام شود. مطرح کردن چنین مسائلی یک نوع فرافکنی است.
ایران شاخص ترین کشور
وی درباره نحوی نقش آفرینی کشورهایی که در جنگ لیبی دخالتی نداشتند، گفت: کشورهای مزبور با این عقلانیت می توانند بیان کنند که این جنگ یک آورده بیرونی است و لیبی به میدان جنگ و تسویه حساب های بیرونی تبدیل شده است و این جنگ هیچ دستاوردی در راستای منافع مردم لیبی ندارد. این کشورها به عنوان یک جریان خیرخواه به راحتی می توانند با دو طرف درگیر در جنگ لیبی وارد گفت وگو شوند. آنها می توانند بگویند که ما می خواهیم کمک کنیم تا مردم لیبی از این جنگ نجات یابند. به نظرم یکی از شاخص ترین این کشورها جمهوری اسلامی ایران است. پس از آن تا حدودی چین و روسیه است. مسکو هنوز وارد کمک های نظامی در جنگ داخلی لیبی نشده است گرچه حمایت هایی می کند اما تلاش کرده است که وارد عرصه های نظامی نشود. عمان و بسیاری از کشورهای اروپایی مثل اسپانیا، اتریش، آلمان می توانند در این مجموعه قرار بگیرند.
شما به توانایی ایران در پایان دادن به جنگ لیبی اشاره کردید اما شاهدیم که تهران نقش فعالی در عرصه آفریقا ندارد. آیا منتظر است که ببیند که تحولات لیبی به کجا منتهی می شود؟
اکبری: ایران کشوری است که مبتنی براصول و آرمان خودش است و درهیچ کجا نیآمده که آرمان خودش را با منافعی معامله بکند. ممکن است در برخی جاها موضع خودش را به طورعلنی بیان نکرده باشد اما این بدان معنا نیست که منتظر این باشد که کدام طرف به قدرت می رسد تا با او ارتباط برقرار کند. به هرحال، بنده معتقدم که جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای بی طرف در جنگ لیبی می توانند منافع مردم این کشور را دنبال کنند و براساس تامین منافع آنان وارد معادله جنگ شوند و طرح ارائه دهند. همانطوری که عرض شد، به طور حتم جنگ لیبی دو یا سه سال طول خواهد کشید. نه حفتر آنقدر قدرتمند است که بتواند در جنگ پیروز شود و نه عقبه قوی دارد که بتواند او را درجنگ حمایت کند. طرف مقابل حفتر هم آنقدر ضعیف نیست که او بتواند چند روز طرابلس را تصرف کند.لذا اینها باید به یک توافق سیاسی دست پیدا کنند تا توافق سیاسی در لیبی حاصل نشود مشکل این کشور با جنگ برطرف نخواهد شد. بنده معتقدم کشورهای بی طرف در جنگ لیبی آلان بیش از هر زمان دیگری می توانند به ایفای نقش بپردازند. به این معنا که بگویند ما که در جنگ دخالت نکردیم و از اول مخالف آن بودیم و اعلام هم کردیم که این جنگ خانمانسوز است و هیچ نتیجه ای در برنخواهد داشت و مردم لیبی فقط خسارت آن را پرداخت خواهند کرد و بهره آن بازیگران بیرونی می برند و این یک توطئه است. به نظر من مردم لیبی اکنون به این نتیجه رسیده اند که جنگ یک توطئه در لیبی بود. آوردن داعش یک توطئه دیگر در این کشور بود. مذاکرات سازمان ملل یک توطئه دیگر در لیبی بود. همه اینها خواستند وقت و زمان را بگیرند. تمام سرنخ این ماجراها بیرون از لیبی است به اعتقاد من جمهوری اسلامی ایران با اسناد به همه این توطئه ها و ناکارآمدی که تمام بازیگران بیرونی داشته اند از جمله سازمان ملل می تواند طرحی را ارائه دهد که لیبی را از شرایط کنونی نجات دهد.
طرحی که کشورهای بی طرف در جنگ لیبی می توانند ارائه کنند باید ویژگی هایی داشته باشد ؟
اکبری: قبایل لیبی در پهنای جغرافیایی این کشور پراکنده اند. جنگ داخلی لیبی صف کشی قبیلگی هم ندارد مثلا بگویم که قبیله " ورفله" با قبیله " ورشفانه" می جنگد. این طور نیست. قبیله ورفله بخشی از آن در شرق، بخش دیگر در غرب و پاره از آنها در جنوب لیبی هستند. لذا اینها نمی توانند با هم بجنگند. مردم به دنبال این نیستند که اگر حفتر در جنگ پیروز شود تروریست ها را از بین خواهد برد. نکته دوم، گروهی از لیبیایی ها معتقدند اگر حفتر حاکم شود، خیلی از منافع کشور از بین می رود و یک حکومت دیکتاتوری برطرابلس حاکم خواهد شد. همانند سایر کشورها که حاکمان آنها با قدرت نظامی براین کشورها حکمرانی می کنند و مردم در این کشورها چندان حق رای و برگزاری انتخابات ندارند البته این گروه از لیبیایی ها نیز به دنبال قدرت هستند. اصولا جنگ در لیبی برای کسب قدرت است . مردم به این نتیجه رسیده اند باید یک کسی میانجیگری کند و دو طرف درگیری را سرمیز مذاکره بنشاند و یک صلح موقتی ایجاد کند تا انتخابات برکزار شود و مردم لیبی هرانتخابی را کردند براساس آن حکومت آینده را تشکیل شود. عقلانه این است که یک فضای رسانه ای گسترده نیز ایجاد شود تا مردم لیبی مطالبات خود را مطرح کنند و کشورهای بی طرف در جنگ طرح شان را ارائه دهند. اگر فرانسه بخواهد طرحی دهند به او می گویند تو که تا الان داشتی از حفتر حمایت می کردی لذا حاضر نیستند حرفش راگوش کنند. اگر عربستان وارد این ماجرا شود، به او خواهند گفت تو که این همه جنایت کردی و به طرف مقابل ما سلاح دادی. مسلم است کشورهایی که در جنگ لیبی وارد نشدند لیبیایی ها به حرف آنها گوش خواهند کرد. اگر سازمان ملل بخواهد حسن نیت از خود نشان بدهد باید از راهکار کشورهای بی طرف درجنگ لیبی حمایت کند. غیر از این راهی وجود ندارد. گزینه ورود کشورهای بی طرف در معادلات لیبی تنها راهکار پایان دادن به بحران این کشور است.