فراگیر سازی شورش در ایران ، لبنان و عراق در چارچوب کارزار حداکثری

خبرگزاری قدس(قدسنا)-وقتی در جنگ سخت پیروزی حاصل نشد، جنگ نرم راه چاره است. این سیاستی است که جریان سلطه و به تعبیر امام خمینی (ره) صهیونیسم جهانی به رهبری امریکا این شیطان بزرگ، در ارتباط با تحولات منطقه انتخاب کرده است.    مردم ایران با انقلاب اسلامی خود در سال 1357 امریکا را از ایران بیرون کردند و استقبال از این انقلاب از سوی جوامع اسلامی و شکل گیری محور مقاومت ضد استکباری و ضد صهیونیستی امریکا را از منطقه اخراج کرده است.   همه راهبردهای سخت جریان سلطه علیه ایران شکست خورده است. ایران علیرغم ترورهای گسترده، غائله های تجزیه طلبانه چون غائله کردستان، غائله خلق عرب خوزستان، غائله ترکمن صحرا، جنگ تحمیلی 8 ساله، کودتا، تحریم و جنگ های نیابتی  و تروریستی، نه تنها تضعیف نشد بلکه به یک قدرت منطقه ای تأثیر گذار تبدیل شده است و نفوذ ایران هر روز در سطح منطقه گسترش می یابد.    در سوی دیگر امریکا و رژیم صهیونیستی و رژیم های وابسته عربی هر روز ضعیف تر شده و عقب نشینی های دردناکی را تجربه می کنند. جریان سلطه که زمانی قدرت نظامی به عنوان مهمترین ابزار قدرت نمایی و ضامن سلطه طلبی آن بود، به این نتیجه رسیده که توان نظامی وی در برابر ایران و محور مقاومت که بر اساس تفکر انقلابی و ایمانی رفتار می کنند، کارآمد نیست. بر این اساس حذف ایران و محور مقاومت از معادله منطقه با جنگ سخت امکان پذیر نیست. لذا راهبرد جنگ نرم و شکست از درون را برگزیده است. تئورسین های پنتاگون معتقدند؛   سیاست درگیری با ایران باید همچنان ادامه یابد اما این درگیری ضرورتا نباید سخت باشد بلکه سازکارهای خاص خود را دارد.   در حقیقت این شکل جدیدی از جنگ است و آن، نجنگیدن و پیروز شدن است که بالاترین شکل جنگیدن است.   در این شکل جنگ، تخریب مهمترین ابزار در پیروزی بدون جنگیدن است و بر این اساس باید همه دارایی های ارزشمند دشمن را تخریب کرد.   لذا برای بسط سیاست های خود در یک کشور و یا یک منطقه باید دولت یا دولت ها را به ورشکستی کشاند. تحریم همه جانبه اقتصادی – سیاسی توأم با ابزار تهدید به جنگ پیوسته، افزایش هزینه های امنیتی و غیره در واقع با هدف ورشکسته کردن کشورها انجام می شود.    همزمان در کشوری که دولت آن ورشکسته است یا به زعم آنها به سمت ورشکستی حرکت داده شده است، باید یکپارچگی اجتماعی آن را هدف قرار داد و از هم گسست.   سپس با یک یا چند بخش از درون این جامعه دارای گسست هماهنگ شد و آنها را به عنوان ابزار در راستای اهداف به کار گرفت.   آنچه در عراق و لبنان می گذرد و آنچه که در ارتباط با ایران و سوریه دنبال می شود در همین راستا است.   این فرضیه که برخی از تحلیلگران آن را نسل چهارم جنگ ها می نامند در واقع همان کارزار حداکثری است که دولت امریکا آن را علیه ایران و حوزه های نفوذش به کار گرفته است. در واقع کارزار حداکثری صرفا در ابعاد اقتصادی نیست بلکه ابعاد فراگیری دارد و حتی استفاده از توان نظامی نیز می تواند به عنوان یک متغیر موثر مورد استفاده قرار گیرد. بر همین اساس برخی تحلیلگران انباشت منطقه از انواع سلاح و تجهیزات پیشرفته را در همین چارچوب ارزیابی می کنند.   بر این اساس اعتراضات در لبنان و عراق از سوی مراکز وابسته به سازمان جاسوسی امریکا (سیا) مانند موسسه تربیت رهبران آینده کشورها که زیر مجموعه بنیاد راکفلر است و یا بنیاد دفاع از دموکراسی که در وزارت امور خارجه امریکا تعریف شده است، طراحی و مدیریت می شود. موضوعی که روزنامه فرا منطقه ای الاخبار در بهار سال جاری به آن اشاره کرده بود. بر اساس گزارش این روزنامه با همکاری امریکا، اسرائیل و رژیم های سعودی و اماراتی طرحی برای ایجاد شورش های فراگیر در چند کشور منطقه که مشخصا از ایران، عراق و لبنان در آن نام برده شده بود، آماده شده بود.   شباهت رفتار اعتراضی و اقدامات شرورانه در سه کشور عراق، لبنان و ایران که از مهمترین حلقه های محور مقاومت محسوب می شوند، نشان می دهد که این محور عربی، غربی و عبری یا همان صهیونیسم جهانی، در حال مدیریت طرح شورش های فراگیر در این کشورها است.   در عراق از جریان های بعثی، صرخی، شیرازی، مولوی، یمانی به عنوان ابزار درون بخشی جامعه استفاده می کند. در لبنان دروزی ها به رهبری ولید جنبلاط و خصوصا فرزندش تیمور که تربیت شده بنیاد تربیت رهبران آینده ذکر شده در بالا است، قوات اللبنانیه به رهبری سمیر جعجع و برخی از جریان های سیاسی – قومی دیگر و در ایران گروه هایی مانند منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها مدیریت شورش ها را بر عهده دارند.   متاسفانه آنچه که موجب امیدواری در ارتباط با اجرای این طرح ها در کشورهای هدف می شود، ناآگاهی توده های مردم از این طرح ها است. اعتراضات مردم در ارتباط با فساد و گرانی و بیکاری یک حق طبیعی است اما این جریان ها با سوار شدن بر موج مطالبات مردم و منحرف ساختن مطالبات، مطالبات خود را دنبال کنند و با اقدامات افراطی و شرورانه خود، زمینه های اعتراضات به حق مردم را محدود می سازند. چرا که برخورد قاطعانه با اقدامات شریرانه یک ضرورت بوده و حاکمیت فضای امنیتی اجازه نمی دهد صدای حقیقی مردم به خوبی شنیده شود.   اقدام دولت در افزایش بهای بنزین یک اقدام قانونی و بر اساس اختیارات و برنامه های پیش بینی شده قانونی بوده است اما در نحوه اعلام و اجرای آن در ابعاد مختلف مشکلاتی وجود دارد که همین امر برخی سوالات را در ذهن مردم ایجاد کرده است. اما واقعیت آن است که ساختار اطلاعاتی و امنیتی کشور هر چند همواره در شرایطی اینچنینی مورد ستم واقع شده و اتهامات متعددی روانه آنها می شود، تجربه و توان و دانش عبور دادن کشور از این نوع بحران سازی ها با کمک مردم و با هدایت رهبری را دارند و اجازه تهدید و به مخاطره افتادن منافع و امنیت کشور را نخواهند داد.    تردیدی نیست که نخبگان جامعه باید ابعاد این جنگ نرم جدید دشمن را برای مردم آشکار کنند زیرا همانطور که ذکر شد دشمن در ارتباط با استفاده از توان نظامی خود در مقابل ایران شکست خورده است اما استفاده از این توان هرگز منفی نشده است ، بلکه دشمن توان نظامی را به عنوان متغییر پایانی این راهبرد جدید لحاظ کرده است و مقدمه آن گسترش شکاف های اجتماعی، سیاسی و امنیتی تا مرحله بحران است. امریکا امیدوار است شرایط در ایران به سوی افغانستان و یا عراق قبل از اشغال امریکا مدیریت شود و اگر فضا به سمت و سوی مطلوب انان پیش رود تردیدی نیست که تصویری که می توان از ان فضا برای مردم ترسیم کرد قطعا شرایط جاری و ساری بر افغانستان و عراق امروز خواهد بود. البته ملت انقلابی ایران که فرهنگ انقلابی شان در عاشورا ریشه دارد و افق آرمانی اش را در دولت جهانی مهدویت تعریف کرده است هرگز اجازه نمی دهد تا امریکا استقلال کشور را تحدید کند و بر امورات ایران و ایرانی مسلط شود.