خاطرات جان بولتون :
اولین تلاش ناکام ترامپ برای دوشیدن اعراب
کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است.
با پایان یافتن جلسه احساس کردم که ترامپ میخواهد فقط تصمیمی بگیرد و دوباره به اتاق بیضی که در آن احساس راحتی بیشتری کرده و همهچیز را تحت کنترل داشت، برگردد. یک متخصص انجام عملیاتهای بروکراتیک از من جلو افتاده بود. تصمیم گرفتم که دیگر هیچگاه این اتفاق تکرار نشود. مسئله مهمتر این بود که به کشور و رئیسجمهور بهخوبی خدمت نشده بود. تصمیم گرفتم اجازه ندهم این مسئله هم دوباره تکرار شود. در طول چند ماه آینده، راههای زیادی را امتحان کردم تا برای موارد احتمالی بعدی راههای برنامهریزی نظامی پنتاگون را بهزور باز کنم و در هر صورت اطلاعات بیشتری به دست بیاورم تا روند تصمیمگیریهای سیاسی – نظامی را جامع و چابکتر سازم؛ گاهی اوقات موفق بودم و گاهی اوقات نه.
ترامپ گفت که هیلی در برخی از مسائل با تیلرسون مخالف بوده که تیلرسون جواب میدهد: «دیگر هیچوقت اینطور با من حرف نزن!» قبل از اینکه هیلی بتواند چیزی بگوید، تیلرسون ادامه میدهد: «تو هیچی بهجز یک زن بیارزش نیستی، هیچوقت این را فراموش نکن».
بعد از ترک اتاق وضعیت، به مطبوعات گفتیم که هنوز تصمیم نهایی گرفته نشده و شورای امنیت ملی دوباره ساعت 5 بعدازظهر روز جمعه جلسه خواهد داشت و بدین ترتیب همه به این نتیجه رسیدند که هرگونه عملیات نظامی به چند روز آینده موکول خواهد شد. اما برایم واضح بود که میخواستیم ترامپ ساعت 5 بعدازظهر جمعه یک سخنرانی برای مردم داشته (که در سوریه حدود نیمههای شب میشد) و بیان کند که حملات سهجانبه آغاز شده است. من بلافاصله در اتاق دیگری در مجموعه اتاقهای وضعیت، به کنفرانس تصویری مختصری با سدویل و اتین رفتم. توضیح دادم که تصمیمات ما چه هستند و همه ما میتوانستیم منتظر تماس تلفنی سهجانبه ترامپ، ماکرون و می باشیم. پس از آن بهسرعت به دفتر بیضی رفتم؛ ترامپ اول در حدود ساعت 4 و 45 دقیقه با می صحبت کرد. ترزا می از نتایج جلسه شورای امنیت ملی راضی بود و بیان کرد که بریتانیا و فرانسه از نظر نظامی با هم صحبت کردهاند؛ نشانهای دیگر که متیس ما را کاملاً بازی داده بود. زمانی که در دفتر بیضی منتظر تماس تلفنی ماکرون بودیم، ترامپ دوباره بهشدت از تیلرسون انتقاد کرد و با یادآوری خاطرهای از شام با تیلرسون و هیلی، بیان کرد که چقدر از او بدش میآمده است. ترامپ گفت که هیلی در برخی از مسائل با تیلرسون مخالف بوده که تیلرسون جواب میدهد: «دیگر هیچوقت اینطور با من حرف نزن!» قبل از اینکه هیلی بتواند چیزی بگوید، تیلرسون ادامه میدهد: «تو هیچی بهجز یک زن بیارزش نیستی، هیچوقت این را فراموش نکن». در بسیاری از دولتها، این صحبت میتوانست منجر به اخراج تیلرسون شود بنابراین تعجب کردم که آیا واقعاً چنین حرفی زده است یا نه و اگر این حرف را نزده بود چرا ترامپ میگفت که تیلرسون این حرف را زده است؟ بعد از آن، تماس تلفنی ماکرون دیگر جالب توجه نبود.
ترامپ تصور کرده بود که علاوه بر نیروی انسانی، اعراب «هزینههای ایالاتمتحده بهاضافه 25 درصد» را میپردازند و او بعد از مدتی این هزینه را «بهاضافه 50 درصد» برای نیروهای باقیمانده آمریکایی در منطقه تبدیل میکند.
در همین حین، آمادهسازی ما شتاب گرفت. شب هنگام، زمانی که سرانجام میخواستم کاخ سفید را ترک کنم، کوشنر به دفترم آمد تا بگوید ترامپ فکر میکند من «کار فوقالعادهای» انجام دادهام. گمان نمیکردم این حرف درست باشد اما به این معنی بود که در پایان روز چهارم کاریام، موفق بودهام.
روز جمعه، با تعدادی از کشورهای مختلف عرب منطقه تماس گرفتم تا از علاقهشان برای اعزام نیروی نظامی عرب که ترامپ درصدد بود، آنها را با سربازان آمریکایی در عراق و سوریه جایگزین کند، بپرسم. ترامپ تصور کرده بود که علاوه بر نیروی انسانی، اعراب «هزینههای ایالات متحده بهاضافه 25 درصد» را میپردازند و او بعد از مدتی این هزینه را «بهاضافه 50 درصد» برای نیروهای باقیمانده آمریکایی در منطقه تبدیل میکند. فقط میتوانستم واکنشها را تصور کنم! با این حال برایم روشن بود که بدون پولی از طرف اعراب، ترامپ تقریباً، قطعاً نیروهای آمریکایی را با سرعت تمام از سوریه باز میگردند.
با محمدبنعبدالرحمن آلثانی وزیر امور خارجه قطر، شیخ طحنون بنزاید آلنهیان همتای خودم در امارات متحده عربی و عباس کامل، رئیس سرویس اطلاعات مصر صحبت کردم. بهطور مشخص بیان کردم که این ایده از طرف رئیسجمهور مطرح شده است و همه قول دادند که آن را جدی بگیرند. بعداً وقتی با پمپئو که وزیر امور خارجه شده بود، درباره همه این مسائل صحبت میکردم، بیان کردم که این کار به جایی نمیرسید. او هم با من موافق بود و بحث در همین جا خاتمه پیدا کرد.
ترامپ گفت که فکر میکند بهتر است توئیت کند که دیگر برنامهای برای حمله به نظامی سوریه ندارد چون دیگر هدف خوبی در این کشور وجود ندارد و با این حال او همچنان «دستش را روی ماشه» نگه میدارد.
ساعت 9 و 15 دقیقه صبح، کلی از من خواست که به دفترش بروم و گفت که ترامپ همین حالا تماس گرفته و خواسته که بسته نظامی حمله به سوریه که خودش روز قبل با آن موافقت کرده بود، درباره مورد بررسی قرار گیرد. ما، متیس و دانفورد را هم پای تلفن آوردیم و بعد به ترامپ وصل شدیم که هنوز در محل اقامت رئیسجمهور بود. او گفت: «این اهداف را دوست ندارم؛ میتوانند انتقاد کنند که اینها هیچ ارزشی نداشتهاند.» و بدین ترتیب به همان نکتهای که من روز پنجشنبه در جلسه شورای امنیت ملی طرح کرده بودم، اشاره کرد. او حالا «کمی هم نگران» «لکههای شیمیایی» بعد از حملات بود گرچه متیس در صحبتهای گذشتهاش بیان کرده بود که چنین چیزی به وجود نخواهد آمد. ترامپ گفت فکر میکند بهتر است توئیت کند که دیگر برنامهای برای حمله نظامی به سوریه ندارد، چون دیگر هدف خوبی در این کشور وجود ندارد و با این حال او همچنان «دستش را روی ماشه» نگه میدارد. تقریباً از داخل منفجر شدم و میتوانستم تصور کنم که متیس و دانفورد دقیقاً با ترامپ چه کردند. کلی که بدون شک بارها و بارها با این صحنه رو به رو شده بود، به نظر بیخیال میآمد. ترامپ تکرار کرد: «ما به «هیچی» ضربه میزنیم».
بیان کردم که باید روی حملات سنگینتر توافق میکردیم اما حالا زمان این نیست که نظرمان را عوض کنیم و به جای حمله، توئیت کنیم. بقیه هم موافقت کردند. ترامپ از آلمان عصبانی بود و آماده این بود که از ناتو خارج شود و در عین حال تصمیم گرفته بود که خط لوله نورد استریم [1]2 (خط لوله گاز طبیعی بالتیک که مستقیماً روسیه را به آلمان وصل میکرد) متوقف کند. نورد استریم 2 بهصورت مستقیم به مسئله فعلی ما ربط پیدا نمیکرد و زمانی که یاد این موضوع افتاد، از «منوچین» خواست حتماً روی آن کار کند. ترامپ با اشاره به خط لوله گفت: «این بحران (سوریه) را برای مرکل به هدر نده». ترامپ بعد از این به اقدامات تلافیجویانه احتمالی روسیه بعد از حمله به سوریه، مانند غرق کردن یکی از ناوهای آمریکایی پرداخت که متیس به او اطمینان داد احتمال این کار حتی با وجود حضور تعدادی از ناوهای جنگی روسی در شرق مدیترانه، خیلی بعید است. بعد از تردیدهای مختلف، به نظر میرسید ترامپ تصمیم گرفته است که پیش رود و کلی با سرعت گفت: «پس ما دستور اجرایی 2100 را ابلاغ میکنیم» و به این معنی بود که زمان تصمیمگیری در مورد حضور ترامپ در سخنرانی جمعهشب و اعلام این تصمیم رسیده است. ترامپ گفت: «بله». تماس ترامپ با کلی و دخالت او نشان میداد که همان طور که متیس هفته پیش به من گفته بود، «حجم خوبی از کار مرا کلی انجام میداد». با این وجود از اینکه تجربه کلی در کاخ سفید ترامپ توانست از گسترش آشفتگی این بحث تلفنی کم کند و اجازه داد که تصمیمی کاملاً سنجیده شده (و البته به نظر من ناکافی) به اجرا گذاشته شود، خوشحال بودم.
ترامپ از آلمان عصبانی بود و آماده این بود که از ناتو خارج شود و در عین حال تصمیم گرفته بود که خط لوله نورد استریم [1]2 (خط لوله گاز طبیعی بالتیک که مستقیماً روسیه را به آلمان وصل میکرد) متوقف کند.
خوشبختانه در طول روز تردید دیگری به وجود نیامد و شروع به تماس گرفتن با نمایندگان کلیدی مجلس نمایندگان و سنا کردیم. ماکرون تماس گرفت که بگوید بعد از تماس با پوتین همه چیز در مسکو خوب پیش میرود. پوتین همان خط استاندارد خود را بیان کرده بود که اسد از سلاحهای شیمیایی استفاده نکرده است، اما واضح بود که من و ماکرون بر این عقیده بودیم که پوتین دروغ میگوید.
پوتین در عین حال بیان کرده بود که برای روابط بینالملل خیلی بد است که مشخص شود حملات شیمیایی گزارششده جعلی است. به همین خاطر ماکرون را درک میکردم که این گمان را داشته باشد روسیه در حال پیش بردن کمپین تأثیرگذاری بر بریتانیا و فرانسه و احتمالاً آمریکا در خصوص سوریه است. بعد از تماس تلفنی، یک ساعت دیگر هم با ترامپ در دفتر بیضی بودم. ترامپ پرسید که اوضاع چگونه پیش میرود و گفت که «این همان چیزی است که تو برایش تمرین کرده بودی». مثل چند روز پیش که مطرح کرده بود، بازهم احتمال بخشیدن «اسکوتر لیبی[2]» را مطرح کرد که قویاً از این تصمیم حمایت کردم. لیبی را از زمان دولت جورج بوش میشناختم و احساس میکردم که رفتارش در ماجرای «والری پلام» همه دلایلی که چرا مفهوم «مشاوره مستقل» اینقدر ناعادلانه و بد است را نشان میدهد[3]. ترامپ چند ساعت بعد حکم بخشودگی را امضا کرد.
پوتین همان خط استاندارد خود را بیان کرده بود که اسد از سلاحهای شیمیایی استفاده نکرده است، اما واضح بود که من و ماکرون بر این عقیده بودیم که پوتین دروغ میگوید.
بعدازظهر «استفن میلر[4]» تیم سخنرانی رئیسجمهور را آورد تا برای سخنرانی آن روز صحبت کنند. نسخه اولیه به نظر خوب میرسید و حدود ساعت 5 بعدازظهر در دفتر بیضی ترامپ متن سخنرانی را کلمه به کلمه آنقدر تصحیح کرد که در نهایت راضی شد. پمپئو ساعت 3 و 40 دقیقه تماس گرفت و من به خاطر تأیید شدنش در جلسه استماع کنگره در جلسه روز سهشنبه به او تبریک گفتم. او از جینا هاسپل خواسته بود به ترامپ اعلام کند که حتی حاضر به اقدام قویتری علیه سوریه است و این برای اینکه مسائل در چند ساعت آینده بازهم دچار انسداد نشود، بسیار خوب بود. عملیاتهای واقعی برای حمله تا ابتدای عصر آماده بود. به دلیل اینکه این حملهها، هدفگیری زمانی داشت، برخی از سلاحها قبل از دیگران پرتاب میشدند تا همه با هم بهصورت هم زمان به اهداف خود برخورد کنند.
آنتونیوگوترش دبیر کل سازمان ملل انتقاد کرد که چرا حملات اجازه شورای امنیت را نداشته و بدین ترتیب مخالف «قوانین بینالمللی» است که از نظر بسیاری از ما مضحک به نظر میآمد.
ساعت 8 و 30 دقیقه، چند نفر از ما به «اتاق پذیرش دیپلماتیک» که سخنرانی در آن انجام میشد، رفتیم. از راهروی ستونها نرفتیم تا کسی از اتفاقی که قرار بود بیفتد، باخبر نشود و از راه چمن جنوبی تاریک کاخ رفتیم و شاهد تصویر نزدیک و مهیجی از کاخ سفید که در شب میدرخشید، بودیم. ترامپ بالای پلهها در محوطه اقامتگاه رئیسجمهور بود و ساعت 8 و 45 دقیقه با آسانسور پایین آمد. ما یک بار دیگر به سرعت سخنرانی را مرور کردیم. ترامپ بهخوبی آن را ادا کرد، با دستیارانی که دور او بودند، دست داد و دوباره به طبقه اقامتگاه رئیسجمهور بازگشت. به دفتر بازگشتم که وسایلم را جمع کنم و به سمت خانه بروم و با شگفتی دیدم که بال غربی در ساعت 9 شب پر از توریست است!
حمله، تقریباً عالی پیش رفت. سیستم دفاع هوایی سوریه نزدیک به 40 موشک زمین به هوا شلیک کرد که هیچکدامش به موشکهای کروز ما نخورد[5]. اعتقاد داشتیم که اسد از وسعت ویرانی غافلگیر شده است و هیچ لکه شیمیایی هم باقی نماند. روز شنبه ترامپ با خوشحالی درباره حمله توئیت و با می و ماکرون که آنها هم از حمله تلافیجویانه و وحدتی که غرب نشان داده بود، خوشحال بودند، صحبت کرد. «آنتونیو گوترش» دبیر کل سازمان ملل انتقاد کرد که چرا حملات اجازه شورای امنیت را نداشته و بدین ترتیب مخالف «قوانین بینالمللی» است که از نظر بسیاری از ما مضحک به نظر میآمد. بیشتر روز را در بال غربی گذراندم، شاید برای فعالیت بعدی نیازی به من باشد.
آیا ما موفق به ایجاد بازدارندگی برای اسد شدیم؟ درنهایت نه. بعد از استعفایم، جهان در ماه می سال 2019 متوجه شد که اسد دوباره علیه جمعیت غیرنظامی از سلاح شیمیایی استفاده کرده است و احتمالاً موارد دیگری نیز بوده است. کوتاه اینکه مانند سال 2017 که حملات تقریباً در حدود 12 ماه بازدارندگی ایجاد کرد، حملات بزرگتر سال 2018، در حدود 13 ماه بازدارندگی ایجاد کرد. و در سیاستگذاری وسیعتر در قبال سوریه و نحوه برخورد با هژمونی رو به رشد منطقهای ایران، بحث سوریه تنها تأکیدی بر سردرگمیای بود که همیشه به دنبال سیاست ایالات متحده در دوران تصدی من و بعد از آن بود. اگر بخواهم عبارت معروف پروفسور ادوارد کوروین[6] را قرض بگیرم، سیاست سوریه در حد یک «دعوت به مبارزه» باقی ماند.
لیبی که علاوه بر ریاست کارکنان کاخ سفید، معاونت دیک چنی را نیزدر دولت جورج بوش برعهده داشت، به جرم دادن شهادت دروغ به پلیس فدرال آمریکا (اف.بی. آی ) و سازمان سیا درباره مامور سابق سیا و مدارک مربوط به جنگ عراق به 25 سال زندان محکوم شد. داستان اسکوتر لیبی از آنجا آغاز شد که وی به افشای هویت "پلام ویلسون" یکی از ماموران سیا متهم شد؛ در همین رابطه دادستان ویژه پرونده افشای هویت مامور سیا اعلام کرده بود که معاون رئیس جمهوری آمریکا عمیقا در ماجرای افشای هویت این فرد در تابستان سال 2003 دخالت داشته است هویت ویلسون زمانی در روزنامه ها فاش شد که چند روز پیش از آن شوهرش از دیپلمات های سابق، از دولت بوش به خاطر دستکاری دراطلاعات برای توجیه جنگ عراق انتقاد کرده بود.
با این حال رسانه ها بیان کردند که دراین حمله، دست کم ۱۰۳ فروند موشک کروز به اهدافی در استانهای دمشق و حمص شلیک شده که پدافند هوایی سوریه و به ویژه سامانه اس ۲۰۰ در این حملات توانست ۲۳ موشک شلیک شده را در آسمان دمشق منهدم کند.