حزبالله لبنان باید جنگ روانی را علیه اسرائیل آغاز کند
لبنان این روزها به یکی از جبهههای غرب برای مقابله با ایران و جبهه مقاومت تبدیل شده است. از سویی فشارهای اقتصادی به این کشور، راه برای عملکرد مثبت از سوی دولت را بسته است و از سوی دیگر تلاشهای آشکار و نهان کشورهای عرب منطقه بهخصوص عربستان برای تأثیرگذاری بر فضای سیاسی داخلی لبنان نیز رنگ و بوی تازهای به خود گرفته است.
اگر تاکنون با توجه به درگیریهای داخلی در دولت لبنان و تلاش عربستان برای استفاده از سعد حریری بهعنوان مهره نفوذی خود در داخل فضای سیاسی این کشور، بهشدت دنبال میشد، هماینک تلاشها برای ضربه زدن به دولت حسن دیاب از یکسو و شایعهسازی برای حزبالله از سوی دیگر دنبال میشود.
برای روشن شدن ابعاد این مسئله کافیست بدانیم که حسن دیاب یکی از شخصیتهای سنی لبنان و از موافقان جریان مقاومت است. آقای سعد حریری یکی از مخالفین حضور دیاب در نخستوزیری بود و در حال حاضر او و عربستان، آمریکا و اسرائیل در تلاش برای سرنگونی دولت حسن دیاب هستند تا دولت لبنان در اداره کشور موفق نشود. آنها در تلاش بودند تا حریری بازگردد و دولتی موافق با سیاستهای مثلث عبری-عربی-غربی تشکیل بدهد.
در انتخابات لبنان جبهه مقاومت اکثریت را به دست آورد و سعد حریری که به عنوان نخستوزیر معرفی شده بود مجبور به تشکیل دولت شد تا از اکثریت پارلمان رأی اعتماد بگیرد اما در این کار ناکام ماند و به همین دلیل دولت سرنگون شد. در این میان با وجود اینکه حزبالله مخالف استعفای سعد حریری بود اما او به امید انتخاب مجدد استعفا داد و امروز که حسن دیاب نخستوزیر لبنان است، این طیف در تلاش برای سرنگونی او هستند. پرواضح است که تمام مشکلات داخلی لبنان از فشارهای آمریکا، عربستان و اسرائیل نشات گرفته است. بانک مرکزی لبنان بلافاصله بعد از ملاقات با معاون وزارت خزانهداری آمریکا شروع به پیاده کردن برنامه اقتصادی جدیدی در این کشور کرد که این اتفاقات اقتصادی در لبنان نتیجه همان طرح است.شرایط سیاسی رژیم صهیونیستی در این روزها فوقالعاده بد است و آقای نتانیاهو و بنی گانتس که اداره دولت اسرائیل را برعهده دارند میدانند که کافی است در این زمینه هم با حزبالله مشکل پیدا کنند تا هر دو با هم سرنگون شوند.مسئله دیگر استفاده صهیونیستها از مسائل و درگیریهای جدید برای پیشبرد اهداف سیاسی خود در داخل سرزمینهای اشغالی از یکسو و پیش بردن اهداف سیاست خارجی خود در تضعیف حزبالله از سوی دیگر است. به همین سبب مشاهده میشد که در مورد اتفاقات جنوب لبنان، حزبالله رسماً اعلام کرد عملیاتی انجام نداده است و پس از حملهای که اسرائیل علیه مواضع مقاومت در جنوب دمشق داشت و یکی از مسئولین حزبالله شهید شد، حزبالله مثل همیشه اعلام کرد که انتقام شهادت نیروهای خود را میگیرد و بسیاری به تکاپو افتادند تا مبادا حزبالله انتقام بگیرد زیرا شرایط سیاسی رژیم صهیونیستی در این روزها فوقالعاده بد است و آقای نتانیاهو و بنی گانتس که اداره دولت اسرائیل را برعهده دارند میدانند که کافی است در این زمینه هم با حزبالله مشکل پیدا کنند تا هر دو با هم سرنگون شوند از این رو آنها میخواستند به نوعی صحنهسازی کنند و نشان دهند که ارتش اسرائیل توانسته است موفقیتی کسب کنند و یک سری اخبار و شایعات دروغ را در روزهای گذشته منتشر کردند ولی حزبالله اعلام کرد عملیاتی انجام نشده و تمام این ماجرا یکرویای اسرائیلی است و فعلاً صهیونیستها باید منتظر عملیات و انتقام باشند.میخواهند از مردم لبنان به دلیل پشتیبانی از جبهه مقاومت انتقام بگیرند.شاید مهمترین هدف مخالفین دولت حسان دیاب و اعتراضات خیابانی که مردم از سوی برخی گروهها و کشورها تحریک شدند اقتصادی است و میتوان گفت هدف سرنگونی دولت فعلی لبنان است و همچنین میخواهند از مردم لبنان به دلیل پشتیبانی از جبهه مقاومت انتقام بگیرند. این سیاست در عراق نیز پیاده میشود ولی در مورد جنوب لبنان و اتفاقات نظامی پیشآمده اسرائیلیها نیاز دارند نوعی وانمود کنند که هنوز قدرت برتر نظامی را دارند و به همین دلیل تلاش کردند تا صحنهسازی و کشته سازی کنند و روحیه نیروهای خود را بالا ببرند.
با توجه به وضعیتی که لبنان دچار آن شده است باید استراتژی حزبالله در این موقعیت آغاز جنگی روانی علیه اسرائیل باشد تا اینکه در نهایت عملیات انتقام خود را انجام بدهد امروز صهیونیستها به اشکال مختلفی پیغام میفرستند تا حزبالله را از این اقدام بازدارند. اما اگر کشورهای پشتیبان اسرائیل قصد نجات نتانیاهو را دارند تنها تصور این است که به بحث جنگ اقتصادی در بیروت خاتمه بدهند و از این منطقه عقبنشینی کنند.اگر کشورهای پشتیبان اسرائیل قصد نجات نتانیاهو را دارند تنها تصور این است که به بحث جنگ اقتصادی در بیروت خاتمه بدهند و از این منطقه عقبنشینی کنند.این نکته حائز اهمیت است؛ وقتی از جبهه مقاومت حرف میزنیم در کل از افغانستان و ایران تا دریای مدیترانه و تنگه باب المندب در یمن و فلسطین ادامه دارد و همه آنها هم سو هستند. بهطور طبیعی ام القرای مقاومت ایران است. طبیعتاً هر برنامهای برای ضربه زدن به این جبهه در ابتدای طرح خود آسیب رساندن به ایران را دنبال میکند و در نهایت هدف رسیدن به ایران است. در حال حاضر استراتژی اصلی آمریکا تسلط بر منطقه خاورمیانه است و این نه به دلیل نیاز به نفت منطقه بلکه به دلیل شاهرگ اقتصادی دنیا است. از شرق آسیا تا اروپای غربی از این منطقه انرژی میگیرد و غرب همواره در تلاش بر تسلط بر این منطقه بود. از این رو هدف اشغال کل خاورمیانه بود و تنها نقطه در این منطقه ایران است که امریکا موفق به دستدرازی و اشغال بر این سرزمین نشده است. امروز آمریکا این استراتژی را دنبال میکند و جبهه مقاومت و ایران در مقابل این نقشهها ایستادهاند. مسئله بسیار بزرگتر از تصور بسیاری است. بقای آمریکا به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی در گرو همین درگیریها است. چین برنامهریزی کرده تا سال 2030 به عنوان ابرقدرت جهان معرفی شود و بر اساس تمام معیارهای اقتصادی امروزی رشد اقتصادی در این کشور بهگونهای است که اگر به همین صورت پیش برود در 2030 با آمریکا همسطح خواهد بود و شاید جلو بزند. آمریکا قصد دارد قبل از این گلوگاه اقتصادی چین را در اختیار خود بگیرد و این گلوگاه منابع انرژی خاورمیانه هستند.
عماد آبشناس ـ پژوهشگر مطالعات خاورمیانه مرکز مطالعات جهان دانشگاه تهران