نویسنده آمریکایی : نمی توانیم حریف ایران شویم!
با این همه، دلایلی برای هشدار وجود دارد: نخست، دولت بایدن نمی تواند به سادگی در رابطه با برجام به گذشته برگردد. دوم، بسیاری از جنبه های جاگیری آمریکا در منطقه، در چهار سال گذشته فرسوده شده است. رخدادهایی همچون ترور محسن فخری زاده، هرچند هم که مهم باشد، تنها بخشی از کل داستان به شمار می رود.
هرچقدر ترور محسن فخری زاده مهم باشد، تنها بخشی از ماجراست. همانند قتل قاسم سلیمانی، این ترور هم تاثیر سیاسی مهمی دارد و گفت وگو با ایران را برای آمریکا بازهم دشوارتر می کند. هم زمان، هم ترور و هم برنامه هسته ای ایران را باید در یک بافت راهبردی بزرگتر ارزیابی کرد. نخست باید دانست که هیچ دانشمند واحدی، بر برنامه هسته ای ایران اشراف ندارد. این برنامه محصولی جمعی از تلاش هایی است که از زمان شاه در دهه 1970 آغاز شد و رشد کرد. این برنامه همچنین بر 75 سال داده و اطلاعاتِ نشت کرده از زمان ساخت نخستین سلاح هسته ای متکی است، بویژه داده هایی در این باره که چگونه فرانسه، اسرائیل، پاکستان، هند و کره شمالی به سلاح های هسته ای دست یافتند.
در سال 2013 این برآورد وجود داشت که ایران می تواند ظرف یک سال به سلاح هسته ای برسد که مبالغه آمیز بود و احتمالا اکنون هم هست. با این حال درباره کارآیی تلاش های کنترل تسلیحات همچون توافق برجام باید محتاط بود.
دیگر جنبه های موازنه نظامی در حال دگرش هستند. در سال 2013، آمریکا و شرکای راهبردی عربش، هنوز برتری قاطعی در زمینه نیروی هوایی مدرن و ظرفیت های هدف گیری دقیق در قیاس با ترکیب موشک ها و هواپیماهای رزمی قدیمی ایران داشتند. امروز، ایران نشان داده که از موشک های پیشرفته بالستیک و فن آوری موشکی کروز و نیز توانمندی طراحی کلاهک های متعارف (که در حمله به تاسیسات نفتی عربستان به کار رفت) برخوردار است. پیشرفت توانش متعارف تکاوری ایران، پیامدهایی هم برای توانمندی های هسته ای اش دارد. موشک های نقطه زن متعارف ایران به این کشور یک توانایی مهم تازه تکاوری برای زدن اهداف بسیار با ارزش نظامی و غیرنظامی در سراسر منطقه می دهد و به این کشور امکان می دهد تا دست برتر آمریکا و اعراب در نیروی هوایی را پس بزند که این خود تهدید بالقوه هسته ای ایران را نیز جدی تر می کند. هیچ منبعی رسمی تایید نکرده که آیا ایران از توانمندی های موشکی خود برای آزمایش کلاهک های شبیه سازی شده هسته ای استفاده کرده است یا خیر. با این همه، ترکیبی از کلاهک های بهینه ابزاری شده دورسنج (telemetry and recovered, instrumented warheads) می تواند بسیاری از جنبه های طراحی کلاهک را در یک موقعیت پنهانی – که بیرون از محدودیت های برجام و حتی نظارت آژانس باشد – آزمایش کند.
همچنین، پرسش هایی جدی درباره پیشرفت های کنونی ایران در جنبه هایی از طراحی سلاح هسته ای که برجام هرگز آنها را پوشش نداده است، وجود دارد. آژانس بین المللی انرژی هسته ای بارها درباره آزمایش انفجاری ابزاری شده در طراحی سلاح هسته ای ایران، اظهار نگرانی کرده اما هرگز اجازه نیافته که دست کم یکی – از سه تاسیسات مشکوک – را به موقع بازرسی کند تا مشخص شود که ایران چنین گامی را برداشته است یا خیر. به نظر ممکن می رسد که این نوع آزمایش های شبیه سازی شده، می تواند ایران را به نقطه ای برساند که یک طراحی معتبر و معقول را برای تولید سلاحی با ده کیلوتن یا بزرگتر، بدون تست عملی یک بمب هسته ای، به انجام رساند.
ایران چه بسا که پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای، شروع به ساخت تاسیسات تازه و مخفی غنی سازی کرده باشد ضمن آنکه هم اکنون دوازده برابر سطح مجاز در برجام، اورانیوم غنی شده 4 و نیم درصدی دارد. خلاصه که اوضاع نسبت به سال های 2000 یا 2013 دگرش یافته، ایران به جلو حرکت کرده و پیشرفت های آشکار عمده ای هم در طراحی و هدایت زرادخانه موشکی داشته که نگرانی شدید سعودی ها و اسرائیلی ها را هم برانگیخته است.
همزمان، به همان اندازه مهم است که پیشرفت های ایران در دیگر زمینه های غیرهسته ای و غیرنظامی را هم در نظر داشته باشیم. اینکه واقعا آسیب های فشار حداکثری به اقتصاد ایران چه اندازه بوده و ایران چه پیشرفتی در عبور از تحریم ها و نیز در دیگر زمینه های امنیتی داشته است؟
امتیازات دیگر ایران: دست برتر حزب الله در لبنان به عنوان نیروی غالب امنیتی این کشور که به تدریج از توانایی موشکی و از جمله سامانه های نقطه زن ایرانی برخوردار شده است. سوریه به طور کامل در کنترل اسد در آمده که به ایران نقشی کلیدی در این کشور می دهد ضمن آن که پیوندهای سوریه با حزب الله هم برقرار است. در عراق، آمریکا به شکل بدی زمین گیر شده است. به شدت نیروهایش را کاهش داده و در پی حملات نیروهای بسیج مردمی، بسیاری از جنبه های بالقوه مشارکت راهبردی اش با عراق را کنار گذاشته است. چه بسا که عراق زیر نفوذ بسیار جدی تر ایران قرار گیرد. جنگ یمن هم که تا اینجا، همراه با پیروزی حوثی ها بوده که شریک راهبردی ایران هستند. این وضعیت، دسترسی ایران به دریای سرخ و امکان تهدید عربستان سعودی از جنوب را فراهم می سازد. تهدیدی که همچنین دربردارنده موشک های نقطه زن و موشک های متعارفی است که توانایی زدن تاسیسات نفتی و دیگر زیرساخت های عربستان را دارد. در افغانستان هم با عقب نشینی نیروهای آمریکایی در ماه مه 2021، حضور آمریکا در مرزهای شرقی ایران پایان می یابد و می تواند به گسترش نفوذ ایران در افغانستان، آسیای مرکزی و جنوب آسیا و نیز سازمان همکاری های شانگهای بیانجامد.
همچنین گام هایی چون تحریم قطر توسط عربستان و همدستانش، کشورهای جنوب خلیج (فارس) را پراکنده کرده و پیشرفت نظامی شورای همکاری در ایجاد یک سامانه درهم بافته هوایی و موشکی عربی را شدیدا محدود ساخته است، سامانه ای که بتواند علیه توانمندی های ترکیبی دریایی، هوایی و موشکی ایران که به آرامی بهینه می شوند، به دفاع برخیزد.
عدم اعتماد عمومی (به حاکمیت) در ایران و واکنش ها به تحریم، هنوز هم یک فاکتور است اما نیروهای امنیت داخلی به شدت تقویت شده اند. صداهای آرامی که در دولت دست برتر داشتند نیز رفته رفته می روند تا خاموش شوند.
اما با همه اینها، دلیلی بر این نیست که آمریکا در حال واگذار کردن خلیج فارس به ایران است. بسیاری از توانمندی های آمریکا و شرکایش بهبود یافته اند، تحریم ها برای ایران مشکل آفرین شده، اسرائیل نیرومند مانده است و برخی خریدهای جنگ افزاری اعراب، به آنها پیشرفت های مهمی در نیروی هوایی می دهد.
با این همه، دلایلی برای هشدار وجود دارد: نخست، دولت بایدن نمی تواند به سادگی در رابطه با برجام به گذشته برگردد. دوم، بسیاری از جنبه های جاگیری آمریکا در منطقه، در چهار سال گذشته فرسوده شده است. رخدادهایی همچون ترور محسن فخری زاده، هرچند هم که مهم باشد، تنها بخشی از کل داستان به شمار می رود.