مقاومت عنصر تاثیرگذار منطقه و جهان/ آغازی برای پایان اسرائیل
بیست و سوم مرداد روز مقاومت اسلامی نامیده شده است. تابستان سال 2006 میلادی بود که رژیم صهیونیستی حمله ای گسترده و همه جانبه علیه لبنان انجام داد. این جنگ 33 روز به درازا کشیده شد. گستره عملیات اسرائیل تمام مناطق جنوبی لبنان تا جنوب بیروت را شامل می شد.
بیست و سوم مرداد روز مقاومت اسلامی نامیده شده است. تابستان سال 2006 میلادی بود که رژیم صهیونیستی حمله ای گسترده و همه جانبه علیه لبنان انجام داد. این جنگ 33 روز به درازا کشیده شد. گستره عملیات اسرائیل تمام مناطق جنوبی لبنان تا جنوب بیروت را شامل می شد. حجم و شدت حملات چنان سنگین بود که خرابی های زیادی را به بار آورد. در روزهای آغازین جنگ بسیاری از تحلیلگران استراتژیک کار حزب الله لبنان را تمام شده تلقی می کردند. خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت امریکا این جنگ را درد زایمان خاورمیانه نامید که قرار بود خاورمیانه جدیدی از آن متولد شود. خاورمیانه ای که در آن از نیروهای مخالف امریکا و اسرائیل دیگر خبری نخواهد بود. اما روند جنگ به گونه ای دیگر پیش رفت که به دلیل قدرت نظامی اسرائیل و نوع حمایت ها و برنامه ریزی عملیات جنگی، تصورش را هم نکرده بودند. هر روز که از شروع جنگ می گذشت شرایط برای اسرائیل و حامیانش بغرنج تر می شد. اهداف اعلامی و غیر اعلامی جنگ دست نیافتنی تر می شدند. شرایط منطقه و بین المللی به ضرر اسرائیل و غرب ملتهب تر می شد. حتی در داخل سرزمین های اشغالی و در درون جامعه صهیونیستی شرایط ملتهب شده بود. اعتراضات ضد جنگ هر روز شدت می یافت و این موضوع شرایط مدیریت و فرماندهی جنگ را تقریبا ناممکن ساخته بود. خصوصا که فرماندهی جنگ در طرف مقابل را فردی برعهده داشت که متخصص جنگ روانی بود و با شناخت کامل و همه جانبه ای که از جامعه صهیونیستی داشت حملات موشکی مستمر حزب الله به مواضع صهیونیست ها را به گونه ای انجام می داد که اثرات روانی آن بر صهیونیست ها شدیدتر و بیشتر از اثرات فیزیکی بود. رژیم صهیونیستی چندین هدف را برای حمله به حزب الله لبنان در نظر داشت:
1- ارتش رژیم صهیونیستی یکی از قدرتمند ترین ارتش های منطقه و جهان شناخته می شد. این ارتش در هر جنگی که وارد شده بود، پیروز از میدان خارج شده بود. مجموعه ارتشهای عربی در چندین جنگ در مقابل ارتش اسرائیل نتیجه جز شکست بدست نیاورده بودند. بر این اساس ارتش اسرائیل در واقع یک ابر قدرت منطقه ای به شمار می رفت. اما این ابر قدرت در تقابل با مقاومت اسلامی لبنان ناکام بود و مفتضحانه در سال 2000 میلادی با فرار از جنوب لبنان پازل فرار از لبنان را تکمیل کرده بود. فراری که در واقع حیثیت ارتش صهیونیستی را زیر سوال برده بود. بنابراین برنامه ریزی کرده بود با حمله به لبنان و شکست حزب الله به عنوان تنها نیروی دفاعی این کشور، به گونه ای شکست خود را جبران کرده و از ارتش اعاده حیثیت کند.
2- حزب الله لبنان پس از سال 2000 میلادی به عنوان یک الگوی موثر در سطح منطقه مطرح بود و این الگو با توجه به نظر سنجی های متعدد به طور مداوم در حال گسترش بود. در واقع یکی از دلایل شروع انتفاضه مسجد الاقصی یا انتفاضه دوم هم با الگو گیری از مقاومت اسلامی لبنان بود. بنابراین از بین بردن حزب الله لبنان به عنوان الگویی که گسترش آن می توانست ضربات سنگینی را به اسرائیل وارد سازد از نگاه اسرائیل یک ضرورت محسوب می شد.3- مقاومت اسلامی لبنان موجب شده بود که در داخل سرزمین های اشغالی مقاومت با الهام از آن شکل بگیرد و در حال گسترش به کل بدنه جامعه فلسطین باشد. انتفاضه دوم فلسطینیان با الهام از کارکرد حزب الله شکل گرفته بود بر این اساس با شکست مقاومت در لبنان، اسرائیل انتظار داشت که نوعی سرخوردگی در داخل فلسطین ایجاد کند و از این طریق مقاومت فلسطین را مهار کند.
4- زمینه سازی برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ غرب یکی از مهمترین دلایل حمله اسرائیل به لبنان در سال 2006 بود. انتظار آن بود که این جنگ مقدمه ای برای از بین بردن همه مخالفان طرح امریکا در سطح منطقه باشد. پیشتر این طرح قرار بود با از بین بردن مخالفان از بزرگ به کوچک انجام شود. بر همین اساس امریکا به افغانستان و عراق حمله کرد و این دو کشور را اشغال کرد، قرار بود این روند همچنان در سطح منطقه پیگیری شود. اما به دلیل شکست امریکا در افغانستان و عراق، تصمیم بر این شد که طرح از کوچک به بزرگ پیگیری شود. از این روی حمله به حماس در سال 2006 و همزمان حمله به حزب الله از سوی اسرائیل به نیابت از غرب انجام شد. اما نتیجه این جنگ هم آن چیزی نبود که غرب و اسرائیل منتظرش بودند و عملا این جنگ نیز با شکست اسرائیل و در واقع شکست امریکا همراه شد.
عوامل متعددی در پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه بر ماشین جنگی اسرائیل دخیل بوده است:
1- طراحی عملیات جنگی بر پایه شناخت میدانی و به کارگیری الگوی جنگ نامتقارن با هدف از بین بردن نقاط قوت دشمن صهیونیستی و یا ناکارآمد سازی آنها یکی از عوامل موثر پیروزی حزب الله بوده است.
2- پرتاب مداوم موشک بر شهرهای فلسطین اشغالی از سوی حزب الله لبنان و ایجاد مکانیزم استمرار این آتشبار. به گونه ای که تا آخرین روز جنگ، موشک های حزب الله مانند روز اول بر شهرهای صهیونیست نشین فرود می آمد.
3- مدیریت جنگ روانی توسط سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان که در نزد صهیونیستها به عنوان سید صادق معروف است از دیگر عوامل موثر در این پیروزی محسوب می شود. کما اینکه استمرار حملات موشکی در چارچوب سخنان نصرالله خود هم به این جنگ روانی دامن می زد.
4- وجود نیروی ایمان در نزد نیروهای حزب الله لبنان و باور عمیق آنان در تکلیفی که در مبارزه با دشمن به گردن دارند.
5- برتری اطلاعاتی حزب الله لبنان که با شروع جنگ معلوم شد حزب الله کاملا از طرح های عملیاتی اسرائیل اطلاع داشته است و با آمادگی کامل عملا اسرائیل را در دستیابی به اهداف که مهمترینش نابودی مغز افزار مقاومت بود ، ناکام گذاشت.
حزب الله لبنان در این جنگ موفق شد با ایجاد سبکی جدید از جنگ، ارتش پنجم جهان را شکست دهد. کاری که مجموعه ارتش های کشورهای عربی از وارد کردن کوچکترین صدمه به آن عاجز بودند و این یک موفقیت بزرگ برای مقاومت اسلامی بود. همچنین مهمترین راهبرد اسرائیل یعنی برتری نظامی در این جنگ ناکارآمد شد. حزب الله لبنان با تعریف و ابداع سبکی نوین در جنگ که از آن با عنوان جنگ نامتقارن یاد می کنند موفق شد ارتش کلاسیک رژیم صهیونیستی را شکست دهد. در حال حاضر این سبک در دانشگاه های نظامی در حال تدریس است.
همچنین حزب الله لبنان با تکیه بر آموزه های اصیل اسلامی، اراده بی نظیری از خود در شکست دشمن به نمایش گذاشت. از سوی دیگر با شکست اسرائیل در این جنگ طرح خاورمیانه غرب به رهبری امریکا وارد بن بست شد و منطقه از شر بزرگی نجات پیدا کرد.
با شروع این جنگ در سال 2006 ما شاهد یک نوع قطب بندی در دنیا و منطقه در ارتباط با این جنگ هستیم. تقریبا کل نظام رسمی غرب و رژیم های وابسته و مرتجع عربی در کنار اسرائیل قرار گرفتند. غرب تمام ظرفیت های دیپلماسی و رسانه ای را در حمایت از اسرائیل به کار گرفت و در ابعاد نظامی هم امریکا ضمن صدور مجوز به استفاده اسرائیل از ذخیره استراتژیک تسلیحات نظامی امریکا در سرزمین های اشغالی فلسطین با تعریف و ایجاد یک دالان هوایی میان لندن و تل آویو، تسلیحات جدید نظامی را در اختیار اسرائیل قرار داد. کشورهای عربی با رهبری عربستان سعودی هم حزب الله را متهم به ماجراجویی کردند و مفتیان درباری هم نه تنها کمک به حزب الله بلکه حتی دعا برای حزب الله را حرمت دادند! در طرف دیگر تنها دولت های ایران و سوریه و البته توده های مردمی در کنار حزب الله لبنان قرار داشتند و از آن حمایت می کردند. بی تردید این جنگ پیروزی اراده های قوی بر قدرت های مادی بود.
جنگ 33 روزه نتایج بسیار زیادی را به دنبال داشت. ولی مهمترین نتایج و تاثیرات آن را باید چهار چیز دانست:
1- با شکست اسرائیل بسیاری از دولت های منطقه از موضع منفی خود که در جنگ علیه حزب الله داشتند، عقب نشینی کردند و از واکنش احتمالی مردم نگران شدند. هر چند این دولت ها بعدا به موضع اولیه خود برگشتند و اکنون روابط خود با اسرائیل را آشکار ساخته اند.
2- 2- ایالات متحده امریکا با فرستادن خانم رایس وزیر امور خارجه وقت، به مصر که همراه بود با احضار وزرای کشور و مدیران سازمان ها امنیتی کشورهای عربی، سناریوی جدیدی را در سطح منطقه فعال کردند که پس از شروع بیداری در کشورهای عربی به اجرا گذاشته شد و بعدا معلوم شد که مهمترین محور آن ایجاد تقابل مذهبی در منطقه است.
3- طراحی از هم پاشیدگی محور مقاومت از طریق ایجاد تغییرات در سوریه که در سال 2011 با گسیل تروریست های تکفیری به این کشور به اجرا گذاشته شد. زیرا سوریه به عنوان حلقه وصل محور مقاومت مطرح بود به زعم صهیونیست ها حذف این حلقه طلایی مساوی با حذف مقاومت در کل منطقه بود. از این روی جنگ داخلی در سوریه را کلید زدند تا پس از فراغت از آن سراغ حزب الله و حماس و جهاد اسلامی فلسطین و در نهایت سراغ ایران بروند.
4- صهیونیست ها با کمک امریکا برای افزایش فشار به مقاومت اسلامی لبنان مکانیزم بانکی را علیه حزب الله به کار گرفته است و تلاش دارد با تحریم های شدید حزب الله تضعیف کند.
5- طراحی سه جنگ پی در پی علیه باریکه غزه در سال ها های 2008 و 2012 و 2014 با هدف تحت شعاع قرار دادن شکست بزرگ و تلخشان از حزب الله و بازگرداند اعتماد به ارتش که البته نتایج این جنگ ها هرگز به نفع صهیونیست ها نشد و شکست سال 2006 مکرر شد.
با پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه ، این گروه کوچک ملی لبنان به یک تشکل منطقه ای و جهانی تبدیل شد و اکنون به عنوان یک بازیگر موثر منطقه ای و جهانی مطرح است.از سوی دیگر حزب الله لبنان سعی کرد با تشکیل ائتلافی منطقه ای با حضور حماس و جهاد اسلامی فلسطین، یک ائتلاف ضد صهیونیستی موثر را در چارچوب محور مقاومت تشکیل بدهد.
پس از این جنگ رژیم صهیونیستی در سیاست های منطقه ای خود تغییراتی را ایجاد کرد:
1- در سطح داخلی لبنان طرح هایی را پیگیری کرد تا اختلافات قومی و مذهبی در لبنان تشدید شود و از این طریق حزب الله تضعیف و از معادله سیاسی لبنان حذف شود. اما ملت لبنان قدر دان تنها حامی خود بودند و همه تلاش های تفرقه افکنانه را ناکام گذاشتند و اکنون حزب الله در لبنان بیش از گذشته محبوبیت دارد و با مشارکت و همراهی ارتش لبنان در جنگ علیه تروریست های تکفیری قدرت مدافعان لبنان بسیار بیشتر از گذشته شده است.
2- با کمک امریکا و بعضی از رژیم های عربی تلاش کرد تا نام حزب الله را در فهرست سازمان های تروریستی قرار دهد و از این طریق آن را در داخل لبنان و در سطح منطقه و جهان منزوی سازد.
3- با ایجاد تغییرات در سوریه که از سال 2011 شروع شد، با هدف قطع ارتباط آن با محور مقاومت، در صدد محاصره حزب الله در سطح لبنان برآمد. اما ورود محور مقاومت به سوریه برای کمک به ارتش و دولت قانونی سوریه در پایان دادن به حضور تروریست ها ارتباط محور مقاومت مستحکم تر از قبل شده است.
4- با توجه به شکست نظامی در این جنگ، اسرائیل خود را ناگزیر از بازنگری در راهبردهای امنیتی و نظامی دیده است. تعریف، و اجرای راهبرد امنیت اسرائیل با ناامن سازی محیط پیرامونی در این چارچوب ارزیابی می شود.
بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل و کسی که از آن در تاریخ رژیم صهیونیست ها به عنوان یک نابغه استراتژیک یاد می کنند؛ در سال های نخست تاسیس این رژیم گفته بود که اسرائیل نیاز دارد در هر جنگی که وارد می شود به پیروزی برسد. بنابر این نخستین شکست اسرائیل در جنگ را باید آغازی بر پایان اسرائیل دانست. تحولات بعد از جنگ 33 روزه نشان می دهد که پیشگویی بن گوریون در حال تحقق است و اسرائیل گام به گام در حال از دست دادن مواضع و نزدیک شدن به سرنوشت نهایی خود است. پایان اسرائیل.