آیا بازگشت حزب بعث به عرصه قدرت و سیاست در عراق ممکن است؟
علاوه بر ممانعت صریح قانونی، در سطح میدانی نیز برای قدرتگیری و آغاز مجدد فعالیت میدانی حزب بعث چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان موانع جدیای وجود دارد
اخیرا «رغد» دختر صدام دیکتاتور سابق عراق، در گفتگوی با شبکه خبری «العربیه» عربستان سعودی اظهاراتی را بر زبان راند که موجی قابل توجه از واکنش مقامهای سیاسی و امنیتی عراقی را در پی داشته است. رغد در این مصاحبه سعی میکند پدرش را از جنایتهایش علیه ملت عراق و ملتهای منطقه تبرئه کند و تاکید میکند: «من از بازگشتم به عراق اطمینان خاطر دارم. آنجا وطن من است.»
وعده بازگشت به عراق از سوی «رغد» در شرایطی است که در فوریه ۲۰۱۸ دستگاه قضایی عراق نام او را در فهرست تروریستی خود گنجانده است. با این اوصاف، اکنون این پرسش قابل طرح است که آیا امکان احیا و فعالیت مجدد حزب بعث در کشور عراق وجود دارد؟ استدلال اصلی نوشتار حاضر این است که با وجود زمینههای و پتانسیلهای موجود در مناطق سنی نشین که بیشتر منتج از سرخوردگی شهروندان از بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است، حزب بعث هم از نظر قانونی و هم در بُعد میدانی نیز مجال قدرتگیری مجدد را نخواهد داشت.
مخالفت صریح قانون در برابر فعالیت حزب بعث
بزرگترین مانع در برابر قدرتگیری حزب بعث را میتوان در ارتباط با موانع قانونی در برابر فعالیت این حزب مورد ارزیابی قرار داد. ممنوعیت فعالیت حزب منحله بعث و تمامی اعضای آن در ماده هفتم قانون اساسی عراق که در همه پرسی 2005 به تایید عمومی رسید مورد اشاره قرار گرفته است. بر اساس اصلی اول این ماده قانونی، «فعالیت هر گونه تشکیلات که خط مشی نژادپرستی , تکفیر یاپاکسازی طایفه ای رااتخاذ کند یا ازان ستایش کرده یا زمینه را برای آن فراهم کند ودیگران را به ان تحریک کند بخصوص تشکیلات بعث صدامی در عراق و سمبل های ان تحت هر نامی که باشد ممنوع است و نباید در چارچوب پورالیزم سیاسی درعراق باشد و این امر با تدوین یک قانون سازماندهی می شود.»
همچنین، پارلمان عراقی نیز در 30 جولای 2016 (9 مرداد 1395) طرح لایحه قانونی ممنوعیت حزب بعث و جریان های سیاسی منحل شده و احزاب و فعالیت های نژادی، تروریستی و تکفیری را تصویب کرد. با تصویب این قانون، فعالیت حزب بعث و احزاب و جریان هایی همانند نقشبندیه و غیره که جزو جریان های مدافع رژیم سابق بعث هستند به صورت غیرقانونی فعالیت دارند و هرگونه احزاب و فعالیتهایی که شائبه نژادپرستی، تکفیری یا تروریستی داشته باشند در عراق ممنوع اعلام شده است.
همچنین، در مارس 2020 نیز قانونی تحت عنوان جرم شمردن عضویت در حزب منحل شده بعث در عراق تصویب و تاکید شد که نباید اجازه ترویج اندیشههای این حزب داده شود. مجموع این قوانین موجب شده که از قانونی حزب بعث فضا و میدانی خاص برای احیای مجدد در کشور عراق نداشته باشد؛ حتی هر نوع عضویت در این حزب میتوان برای شهروندان عراقی مجازات قانونی در پی داشته باشد.
بازگشت حزب بعث به میدان سیاست: رویابافی افراطیون و واقعیتهای موجود
علاوه بر ممانعت صریح قانونی، در سطح میدانی نیز برای قدرتگیری و آغاز مجدد فعالیت میدانی حزب بعث چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان موانع جدیای وجود دارد که مهمترین آنها را میتوان در سه سطح ارائه کرد:
مخالفت سرسختانه کردها با احیای مجدد حزب بعث: بدون تردید کردهای عراق در مقام مهمترین قربانیان زمامداری حزب بعث، مخالفان اصلی قدرتگیری میدانی حزب بعث در صحنه سیاسی کشور عراق هستند. خاظران زندهبگور کردن 180 هزار کرد در جریان ملیات انفال، حمله شیمیایی به جلبچه و جان باختن بیش از 5 هزار نفر و بسیاری از قتل عامها دیگر، کردها را به دشمن سازشناپذیر حزب بعث تبدیل کرده است. حتی حجم خشم کردها از صدام حسین و حزب بعث به اندازهای بود که در سالهای بعد از 2003 حاضر به برافراشتن پرچم عراق که متعلق به دوران حکومت این حزب بود، نشدند و ناچارا پرچمی جدید برای این کشور طراحی شد. در وضعیت کنونی نیز به نظر میرسد که کردها از تمامی امکانات و ابزارهای دیپلماتیک و حتی نظامی خود چه در سطح بغداد و چه در سطح خارجی برای ممانعت از قدرتگیری حزب بعث بهره خواهند گرفت.
مخالفت شیعیان و دگرگونی در مفهوم ناسیونالیسم در عراق جدید: علاوه بر کردها، شیعیان نیز دیگر قربانی بزرگ جنایتهای صدام حسین و حزب بعث طی دهههای 1970 تا 1990 هستند. بسیاری از شهروندان مظلوم شیعه طی جنایتهای مختلف توسط حزب بعث قتل عام شدند و آزادیهای دینی و مدنی آنها مورد بیحرمتی قرار گرفته است لذا شیعیان در مقام تشکیل دهنده جمعیت اصلی کشور عراق (حدود 60 درصد) به هیچ عنوان نمیتوانند جمعیتی مناسب برای عضوگیری و فعالیت حزب بعث باشند. در سطحی دیگر، توجه به این امر ضروری است که نمایندگی کردن ملیگرایی عراقی توسط حزب بعث نیز نمیتواند موجب نفوذ آنها در میان شیعیان یا حتی اعراب سنی نیز باشد؛ زیرا اکنون مفهوم ناسیونالیسم عراقی فرسخها با فاشیسم موردنظر حزب بعث متفاوت شده و آنچه امروز نسل جدید کشور عراق بر آن تاکید دارند نوعی ملیگرایی مدنی است که افزادی همچون مقتدی صدر، عمار حکیم یا حتی مصطفی الکاظمی میتوانند نمایندههای آن باشند و نه شخصی همانند دختر صدام حسین که تاریخی ننگین از جنایت را با خود حمل میکند.
مشارکت بعث در جنایات داعش: سومین مانع بزرگ در مسیر احیای میدانی بعثیها، مشارکت این حزب در ظهور، قدرتگیری و جنایت داعش طی سالهای بعد از 2014 است. بر اساس اسناد موجود رهبران حزب بعث با استفاده از تجربیات نظامی خود نقشی مهم را در سازماندهی، استقرار و برنامهریزی حملات داعش در مناطق مختلف عراق داشتند. در واقع، اکنون اکثریت شهروندان عراقی نسبت به این جنایات و مشارکت حزب بعث در قتلعامهای گروه تروریستی داعش آگاهی دارند و همین امر فضای عضوگیری و توسعه فعالیتها را از این جریان میتواند سلب کند.
با تمام این اوصاف، در پایان میتوان اظهار داشت که فراتر از مساله برخاستن و احیای مجدد حزب بعث، کانون تمرکز برای جریانهای سیاسی عراقی در مقام یک بحران این است، رسانهها و احزاب سیاسی عراقی میتوانند بیشترین نقش را در ممانعت از بهرهبرداری حزب بعث از فضای سیاسی کشور عراق داشته باشند. این حزب طی سالیان گذشته همواره تلاش کرده گذشته عراق را در مقابل بحرانهای اقتصادی، سیاسی و فرقهای کنونی این کشور برجسته کند و از این طریق خود را به عنوان حزبی پیشرو و نماینده ملیگرایی معرفی کند. در چنین فضایی باید توجه داشت که اکنون رسانههای سعودی و اماراتی نیز این حزب را تحت حمایت قرار میدهند و رویای زمامداری مجدد این حزب را در سر میپرورانند اما در مقابل این سناریو، به نظر میرسد مسئولیت اصلی با احزاب و رسانههای عراقی باشد که واقعیات را برای شهروندان به ویژه بخش سنینشین کشور عراق نمایان کنند و جنایات و اقدامات مخرب حزب بعث را به نسل جوان منتقل کنند تا از قدرت گیری آشکار یا مخفیانه این حزب جلوگیری کنند.