روزهای فروپاشی اسرائیل

رژیم صهیونیستی در روزهای فروپاشی سال 1973 به سر می‌برد، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در آن زمان از احتمال نابودی و زوال این رژیم اشک می‌ریخت. رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی سقوط کرد و افسران ارشد ذخیره برای به دست گرفتن زمام جنگ فرا خوانده شدند و سیاستمداران رژیم هم فورا دست به دامان آمریکا شدند تا عملیات نجاتی را برای حفظ موجودیت این رژیم انجام دهد.

رژیم صهیونیستی در  روزهای فروپاشی سال 1973 به سر می‌برد، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در آن زمان از احتمال نابودی و زوال این رژیم اشک می‌ریخت. رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی سقوط کرد و افسران ارشد ذخیره برای به دست گرفتن زمام جنگ فرا خوانده شدند و سیاستمداران رژیم هم فورا دست به دامان آمریکا شدند تا عملیات نجاتی را برای حفظ موجودیت این رژیم انجام دهد.     آمریکا نیز از هیچ کمکی به رژیم صهیونیستی دریغ نکرد و هر گونه وسایل و تجهیزات نظامی را که این رژیم به آن نیاز داشت، در اختیار آن قرار داد تا موازنه جنگ تغییر کند.این صحنه و وضعیت اکنون و در دوران نخست وزیر نتانیاهو تکرار می‌شود تا رژیم صهیونیستی در حالتی از آشفتگی و روانپریشی به سر ببرد، که ممکن است تا حد فروپاشی روانی و از دست دادن توازن و تعادل و توان خود برای بررسی و ارزیابی واقعیت‌ها برسد.  در حال حاضر رژیم صهیونیستی احساس می‌کند که در معرض تهدید قرار دارد و موجودیت آن ممکن است به زودی در مسیر سقوط و نابودی قرارگیرد.    این رژیم اعتماد به نفس خود را از دست داده  و احساس می‌کند که قدرت و اقتدارش به تدریج درحال افول و کاهش است و قدرت‌هایی که آن را به چالش می‌کشند، دیگر آن کسانی که با اولین شلیک گلوله سست و ضعیف می‌شدند، نیستند.    بر اساس گزارش المیادین، در ادامه این تحلیل آمده است : صهیونیست‌ها اکنون از حزب الله می‌ترسند، جنبشی که به یک بازدارنده واقعی در برابر ارتش آنها تبدیل شده است، آنها خطر غافلگیرکننده آن را احساس می‌کنند بدون اینکه جرات درگیری و رویارویی مستقیم با آن را داشته باشند.  نبرد  در بلندیهای عرسال، تجربه تلخی بود که رژیم صهیونیستی کسب کرد، که در جریان آن  این رژیم از دخالت به نفع تروریستها پس از تهدید حزب الله علیه این رژیم خودداری کرد، حزب الله این رژیم را به گشودن جبهه و هدف قراردادن هر نقطه در مناطق اشغالی 1948 تهدید کرد. در ادامه این تحلیل آمده است : نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی سران امنیتی، سیاسی و نظامی رژیم را دور هم جمع کرد و به آنها ابلاغ کرد که اسرائیل نمی‌تواند از هیچ طرفی(تروریست‌ها) در مقابل حزب الله دفاع کند، زیرا حزب الله را یک ارتش قدرتمند آموزش دیده،منضبط و مسلح می‌داند که انواع فنون رزمی و نظامی را فرا گرفته و  بر حق و اصول خود ایمان دارد و اهداف  خود را درک می‎کند و اینکه رژیم صهیونیستی از تجارب رزمی انبوه ومتراکمی که حزب الله در صحنه سوریه کسب کرده است، وحشت دارد. رژیم صهیونیستی از قدرت حزب الله در ساخت سلاح و امدادرسانی مستقیم به جبهه نبرد با انواع سلاح‌ها و مهمات ضروری برای ادامه جنگ می‌ترسد تا جایی که این رژیم در نظریه امنیتی خود، از نظریه جنگ پیشدستانه به نظریه حفظ اماکن مسکونی منتقل شده است یعنی از فلسفه تهاجم به موضع‌گیری دفاعی منتقل شده است که این روند نیز در آینده ادامه خواهد یافت. اکنون چشمان اشغالگران صهیونیست به «الجلیل» دوخته شده که ممکن است به دست حزب الله بیفتد و به موضوع تحقیرکننده صهیونیست‌ها تبدیل شود و معادلات قدرت را به زیان آنها تغییر دهد.    از سوی دیگر، صهیونیست‌ها معتقدند که ارتش سوریه مانند شرایط  قبل از جنگ  نیست، آنها ارتش سوریه تجربه جنگی سنگینی کسب کرده که آن را از یک ارتش سنتی به یک ارتش نوین و پیشرفته‌ تبدیل کرده است که فنون جنگی را به خوبی فرا گرفته و از قدرت و توانمندی تاکتیکی بالایی برخوردار شده که به آن کمک می‌کند تا کنترل اوضاع میدانی را در اختیار بگیرد. ارتش سوریه هرگز به شعار زمان و مکان مناسب بازنخواهد گشت و هرگز آن را پس از این نبرد طولانی مدت با معارضان مسلح از دست نخواهد داد و حتی نظام سیاسی هم به آن شرایط گذشته بازنخواهد گشت و معتقد است که تداوم و بقای خود تنها ازطریق به چالش کشیدن زورگویی وقلدرمآبی صهیونیستها ممکن است.       در حال حاضر ارتش سوریه به سبب مشغول بودن به جبهه‌های مختلف در داخل، قادر به دادن پاسخ نظامی به صهیونیست‌ها نیست، ولی این وضع پس از پایان یافتن کامل جنگ در داخل سوریه ادامه نخواهد یافت. ارتش سوریه در حال حاضر منضبط تر و از نظر سازماندهی و  تسلیحاتی در وضعیت بهتری قرار دارد و توانمندی آن در استفاده از انواع سلاح‌ها به شکل گسترده‌ای توسعه یافته و امکانات و توانش برای تولید موشک‌هایی که رعب و وحشت را در رژیم صهیونیستی به وجود می‌آورد، افزایش یافته و به دانش علمی و فناوری بالایی مجهز شده است. قدرت تهاجمی ارتش سوریه به نحو چشمگیری به سبب تجارب جنگی که کسب کرده، افزایش یافته و به ارتش تهاجمی تبدیل شده که هرگز منتظر نمی‌ماند که صهیونیست‌ها جنگ را آغاز کنند.      عامل ایرانی هم دور از صحنه و تحولات نخواهد بود، جبهه جولان به رهبری مقاومت تاثیرگذار خواهد بود و شاهد ظهور مقاومت سرسختانه‌ای مشابه حزب الله خواهد بود بلکه حتی به شیوه حزب الله در گام‌های مختلف جنگی و دفاعی عمل خواهد کرد و هر چند رژیم صهیونیستی ازهمین الان برای جلوگیری از آن از طریق متقاعد کردن روس‌ها و آمریکایی‌ها برای دستیابی به توافقاتی تلاش می‌کند که ایرانی‌ها و لبنانی‌ها را از جبهه جولان دور کند،  اما این تلاش‌ها هرگز به نتیجه نخوهد رسید. رژیم صهیونیستی خود را در مقابل یک جبهه جنگی وسیع‌تر از آنچه در سال 2006 با آن روبرو بود، خواهد یافت، جبهه‌ای که با قدرت تسلیحاتی بهتر و با تعداد بسیار بیشتری از رزمندگان خواهد بود.     تحلیلگر فلسطینی در ادامه تحلیل خود خاطر نشان می‌کند : جبهه جولان تنها به حزب الله محدود و منحصر نخواهد شد، بلکه نیروهای مقاومت فلسطینی و دیگران را در برخواهد گرفت، این جبهه از حمایت‌های ارتش سوریه برخوردارخواهد بود. البته انتظار نمی‌رود که ایران ارتشی به سوریه اعزام کند، زیرا ضرورتی برای این کار وجود ندارد، اما می‌تواند باب داوطلبی را برای پیوستن داوطلبان به مقاومت لبنان، سوریه و فلسطین بگشاید. و اگر فلسطینی‌ها و سوری‌ها احساس قدرت کنند، در آن صورت قادر به تشکیل ارتشی خواهند بود که از حزب الله در هر جنگی در آینده حمایت خواهد کرد.      نویسندگان و تحلیلگران سیاسی و کارشناسان امنیتی و دستگاه‌های امنیتی، نظامی و سیاسی و نیز رسانه‌های رژیم صهیونیستی به تحولات امنیتی و نظامی سوریه مشغولند و آن را به طور جدی دنبال می‌کنند و همه آنها واقعا از این تحولات نگران هستند و آن را خطر بزرگی برای رژیم مسخ شده خود قلمداد می‌کنند، نخست وزیر آنها در حال سفر به کشورهای مختلف  و درخواست کمک است تا همگان را به خطری که متوجه موجودیت این رژیم شده آگاه سازد.